به نظرتان این جمله پر از حکمت را چه کسی گفته است؟ این روزها که بازار کتابها و فیلمهای انگیزشی و رشد شخصیت داغ است و خیلی از جوانها در به در دنبال مطالبی از این دست میگردند و سایتها و شبکههای اجتماعی با انتشار متن و ویدئوهایی مدعیاند مردم را برای زندگی بهتر و خلاقانهتر آماده میکنند، در نگاه اول اگر اهل این جور موضوعات باشید شاید بگویید جمله بالا از اکهارت تله (نظریهپرداز زندگی در لحظه حال)، وین دایر، دارن هاردی ( نویسنده کتاب معروف اثر مرکب)، جیم ران، جول استون و... است. اما در جواب باید بگویم خیر! این جمله را مرحوم حاج اسماعیل دولابی گفته است. عارفی دانشمند که در نهم بهمنماه سال 1381 دار فانی را وداع گفت.
مردی پاکسرشت که طی طریق کرده و به دانش الهی متصل شده و آنچه را پهنای دل خود درک کرده بود در جمع مردم به زبان میآورد و هر کسی بنا به شناخت و دل آماده و ذهن هوشیارش اصل کلام او را میگرفت و زندگیاش تغییر میکرد.
آنها که پای منبر زندهیاد حاج اسماعیل دولابی نشستهاند و تجربه حضور در محضر او را دارند بر این باورند سخن او چون از جانب دوست بود، اعجازی داشت که «حال بد را به حال خوب» تبدیل میکرد.
حاج آقا دولابی از رحمانیت خدا میگفت و شعله امید را در دلها زنده میکرد چون میدانست نوامیدی، رنج میآفریند و رنج اگر تداوم یابد بین بنده و معبود فاصله ایجاد میشود.
او از رحمانیت خدا میگفت تا دلها پشتوانه پیدا کرده، مصلح شوند و زندگی خود و به تبع آن جامعه را بهتر کنند.
حکایت داشتن فرهیختهای مانند حاج آقا دولابی که همه مجالس سخنرانی او حکمت خوب زیستن بود و کم توجهی به انتشار بیانات او و معرفیاش به جوانان برای تثبیت سبک زندگی سالم بر اساس منویات مذهبی و عرفانی، حکایت نادیده گرفتن خیلی از داشتههایی است که میتوانند راهبردی و کاربردی باشند، اما انگار کسی دغدغه معرفی آنها را ندارد و اگر هم معرفی میشوند، نوع ارائه چنان نیست که مردم بخصوص جوانان را جذب کند.
شاید به همین دلیل است آنها که دنبال راهبری برای ساخت زندگی بهتر هستند، مثلا اکهارت تله آلمانی را بیشتر از مرحوم حاج اسماعیل دولابی میشناسند! اما واقعیت این است مرحوم دولابی ما را بهتر میشناخت و به نیازهایمان بیشتر واقف بود و میدانست برای زندگی امروز که سنت و مدرنیته با هم قاطی شده و ما را بر سر چند راهی چگونه زیستن قرار داده است، چه بگوید تا ما از این گردنههای سخت عبور کرده، خدا را که منبع آفرینش است گم نکنیم و به سلامت به مقصد برسیم. مثلا وقتی میگوید:
«هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راهبندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و ... نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی میشود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
اگر غلام خانهزادی پس از سالها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصهدار شود و بگوید فردا من چه بخورم، این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت میکند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصهدار و نگران باشیم.
اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار میگذارد.
تا میگویم شما آدم خوبی هستید، شما میگویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا میگویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا میفرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
هنوز در سیطره روح مرحوم دولابی هستیم
حسامالدین سراج، یکی از خوانندگان خوب کشورمان و از هنرمندان اهل دل و با اخلاق است که محضر حاجاسماعیل دولابی را درک کرده است.
با او گپی کوتاه زدیم تا برایمان از این عارفی که خوشبختانه ما با او همعصر بودهایم بگوید، هرچند سراج معتقد است سخن گفتن از زندهیاد دولابی سخت است، چون آنچه بین او و شاگردانش میگذشته کار دل بوده نه زبان.
مرحوم دولابی به داشتن آرامش معروف است.آرامشی که آن را به آدمهای پیرامونش نیز منتقل میکرده. از این ویژگی منحصر به فرد ایشان بگویید؟
حاج آقا دولابی عارف بزرگی بودند و به همین دلیل میتوانستند آرامش قلبی خود را به دیگران هم منتقل کنند.
شنیدهایم شما ایشان را به خاک سپردهاید، یعنی آنقدر به زنده یاد حاجآقا دولابی نزدیک بودید که این کار به شما سپرده شد؟
به سبب برخی دوستان این کار به من سپرده شد.من خدمت ایشان میرسیدم، به چهره ایشان نگاه میکردم و گوش به حرفهایشان میدادم اما شاگردان زیادی داشتند که بیشتر از من از محضر ایشان فیض بردهاند.در مجالس ایشان افراد زیادی شرکت میکردند، مردم عادی از هر شغل و صنفی، روحانیون، هنرمندان و...
حاج آقا دولابی تمرکز خود را روی صفت رحمانیت خداوند گذاشته بودند و در این باره با مردم صحبت میکردند...
استاد معارف میگویند: صفات رحمانیت و رحیمیت خداوند مادر صفات حضرت پروردگار هستند و آقای دولابی هم دراین باره بسیار سخن میگفتند. بسیار جای شخصیت این عارف در جامعه ما خالی است هر چند اولیای خدا وقتی از دنیا میروند باز هم در این جهان خاکی حضور دارند و روحشان دنیا را پیش میبرد.به نظر من حاج آقا دولابی فوت نکردهاند؛ دوستان و شاگردانشان هنوز حال و هوای ایشان را درک میکنند.طیف شاگردان و مریدان حاج آقا هنوز هم در سیطره روح بزرگ ایشان هستند. شاگردان ایشان تلاش میکنند سبک زندگی حاج آقا را گسترش بدهند هرچند خدا بر ما ببخشاید که حاج آقا دولابی را از نزدیک دیدهایم اما خیلی بین ما و ایشان فاصله است و نمیتوانیم حتی اندکی مثل ایشان زندگی کنیم.
عارفان قدیمی که زندگی برخی از آنها در کتاب تذکره الاولیاء روایت شده است، شیوههای دشواری برای نزدیکی به خدا و راه یافتن در حلقه عارفان نامدار داشتهاند اما روش حاجآقا دولابی آن گونه بوده که عرفان را میان عموم مردم آورده و تلاش میکردند آن را در زندگی روزمره مردم جاری کنند؟
بله ! کلام حاجآقا بسیار ساده و نافذ بود و همه شنوندگان را تحت تاثیر قرار میداد. نگاه ایشان بسیار با نفوذ بود. میگویند اگر عالم نیستید، بروید و چهره عالم را از نزدیک ببینید چون چهره عالم شما را به رستگاری نزدیک میکند.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد