ناگفته نماند چند سالی است به مدد فرهنگسازی و حضور نیروی انتظامی، این شب آرامتر و معقولتر برگزار میشود، اما هنوز هم زنگ خطر، آماده به صدا در آمدن است و خیلیها منتظرند تا فردا شب را «بترکانند!»
با اسماعیل آذر، شاعر، پژوهشگر و مجری برنامه مشاعره هم صحبت شدیم تا برایمان از ریشه آیینهای ایرانی و مراسم چهارشنبهسوری بگوید.
از پیشینه مراسم چهارشنبه سوری بگویید و اینکه ریشهاش به کدام دوره تاریخی ایران برمیگردد؟
در فرهنگ اعراب، چهارشنبه روز نحسی است و آنها برای اینکه این نحسی را برطرف کنند، چهارشنبه آخر سال را جشن گرفته و آتشبازی میکردند و گاهی آب میپاشیدند تا از نحسی آن در امان بمانند. ایرانیان کهن، بر این باور بودند مردگان در چهارشنبه آخر سال به خانه خود میآیند به همین دلیل ایرانیان باستان بر پشتبام خانههایشان آتش روشن میکردند که مردگان راه را گم نکنند. آنها به همین منظور خانههای خود را تمیز میکردند که به مرور، خانهتکانی نام گرفت و پنجشنبه آخر سال هم به سر مزار درگذشتگان میرفتند و برای شادی روح آنها غذا برات میکردند. این مراسم را برگزار میکردند تا در سال کهنه حسابشان را با مردگان پاک کنند که در سال جدید با فرخی و شادی زندگی کنند. هنوز هم این مراسم در بین ما وجود دارد و پنجشنبه آخر سال به سر مزار درگذشتگان میرویم. در هیچ کجای تاریخ ثبت نشده که در چهارشنبه آخر سال ترقهبازی کرده و مردم را اذیت کنند!
جشن چهارشنبه سوری و پریدن از روی آتش و شعر خواندن از چه زمانی به آیین ایرانی ها وارد شد؟
همه اینها به مرور به آیین روز چهارشنبه اضافه شده است. این مراسم تفریحی بوده و قرار نبوده به دیگران آسیب وارد کند. برای مراسم نوروز نمیتوان مهار زمان درست کرد و گفت این آیین از چه زمانی وارد شده است. در ایران باستان دو فصل وجود داشته؛ فصل سرما و گرما ! و بتدریج این دو فصل را به چهار فصل تفکیک کردند. یادمان باشد نوروز جشن زمان است؛ یعنی زمان به همه چیز احاطه دارد و همه چیز در اصابت با زمان محکوم به فناست !هیچ چیز در این عالم ماندگار نخواهد بود، چون زمان از آن عبور و دگرگونش میکند. انسانها خود را میآرایند به این دلیل است که ما دوست داریم به جوانی برگردیم و احساس شادابی کنیم و پیری را نپذیریم.
جشنهای نوروزی برای بازگشت به خویشتن است و اینکه به ماهیت اصلی خود برگردیم؟
آیینهای نوروزی بر اساس جغرافیا و تاریخ تغییر شکل دادهاند، آنچه از ماهیت این جشنها هنوز بدرستی باقی مانده، سفره سحرانگیز هفتسین ایرانی است. ایرانیها در هر کجای دنیا که باشند در یک ساعت مشخص از سال کنار این سفره مینشینند تا سال عوض شود. عناصر این سفره، نشاندهنده این است که ایرانیها مراقب بهداشت جسمی خود بودهاند. در این سفره خوردنیهایی گذاشته میشود که برای سلامت ما لازم است، مثل سیر، سرکه، سمنو و سیب. چند سال قبل در یکی از کشورهای اروپایی کنگره مهمی با موضوع خواص سیر برگزار شد اما ایرانیها چند هزار سال قبل از خواص آن با خبر بودهاند. سمنو بدون قند ، اما بسیار مقوی است و سرکه، بدن را گندزدایی میکند. سکه را هم در سفره هفتسین قرار میدهند و از خدا میخواهند سال مالی خوبی داشته باشند. سبزه هم داریم که نشان دهنده تمنای ایرانیان برای داشتن مزرعهای پربار است.
همه اینها برای این بوده که ایرانیها آرزو داشتهاند سال نو را خوب شروع کنند؟
انسانها معمولا سرخود را گرم میکنند ! آدمها به این فکر نمیکنند که «عاقبت منزل ما وادی خاموشان است...». زمان میگذرد و عمر ما تمام میشود و بیشتر آن به سرگرمی میگذرد. جشنها و آیینها بخشی از همین سرگرمیهاست. بر اساس دادههای تاریخی، ایرانیها شادترین قوم روی زمین بودهاند! چون هیچ قومی به اندازه ایرانیها جشن ندارد ! ایرانیها برای هر رویدادی جشن برگزار میکردند.
البته خبر دارید که یک موسسه خارجی اخیرا اعلام کرده ایرانیها جزو مردم عصبانی دنیا هستند؟
زمانی که صنعت وارد دنیا شد همه چیز تغییر کرد و آرامش از روی کره زمین رفت. یادمان باشد دنیا، مصرف را به ما تلقین میکند! اندیشه را از ما میگیرد و به جای آن مصرف را قرار میدهد. انسانی که نمیاندیشد، دست به هر کاری میزند و غصه و اندوه اطراف او را فرا میگیرد و او چون اهل تفکر نیست، نمیتواند این غم و اندوه و مشکلات را حل و فصل کند. راه آسمان را با آهن و دود بر ما بستهاند. همچنان که جناب مولوی میفرماید:
جان همه روز از لگدکوب خیال/ وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا میماندش نی لطف و فر/ نی به سوی آسمان راه سفر
قدیمها میآمدیم کنار حوض، وضو میگرفتیم و به آسمان نگاه و عبادت میکردیم. مردم، خدا را کنار خود میدیدند و همین باعث میشد وارد گناه نشوند و به دیگران آسیب و زیان وارد نکنند. اما دنیای صنعتی و مصرفگرایی همه چیز را از ما گرفت. طبیعت و آسمان را از ما گرفت و ما بیچاره ماندهایم.
در چهارشنبه سوری مراسمی به نام قاشقزنی داشتیم که آیینی بسیار ارزشمند بود و یادآور انسانیت؛ کوچک و بزرگ صورت خود را با پارچهای میپوشاندند و قاشق و ظرفی مسی دست میگرفتند و به در خانهها میرفتند و قاشق را به ظرف میزدند و صدایش را مانند هشداری بلند بالا میبردند، یعنی آدمی که در این خانه زندگی میکنی، شاید در همسایگی تو کسی باشد که نانی برای خوردن نداشته باشد، اما نمیخواهد دست گدایی به سویت دراز کند اما تو حواست به او باشد ! تا در آستانه سال نو همه کنار هم خوش باشیم.
در آستانه سال نو چه پیشنهاداتی برایمان دارید که حالمان را خوب کند؟
به قول منوچهر آتشی: آید بهار و پیراهن بیشه نو شود/ نوتر برآورد، گل اگر ریشه نو شود!
زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو/ زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود
در سال نو بهتر است، تحرکمان را بیشتر کنیم و کارهای غصه آفرین را کنار بگذاریم و ذهنمان را نو کنیم. به جای اینکه همه فکرمان به خودمان باشد ، حواسمان به دیگران هم باشد. غل و زنجیرهایی مانند حسد و کینه، غرور و بدرفتاری را ریشه کن کنیم. هر زمان غمی به سراغمان آمد، بفهمیم خدا را از قلبمان بیرون کردهایم. هرگاه عنصر توکل را از دل بیرون کنیم، کدورت درونمان را پر میکند. کتابخوانی و ورزش را فراموش نکنیم که هر دوی اینها ما را به تفکر وادار میکند و انسان اندیشمند هرگز دچار اندوه و پشیمانی نمیشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد