یک جابه‌جایی بزرگ در سیاست خارجی آمریکا

اگر رکس تیلرسون را نماینده جمهوریخواهان سنتی در عرصه سیاست خارجی دولت ترامپ در نظر بگیریم، مایک پمپئو را نیز باید نماینده راست افراطی بدانیم و به طور کلی جا به جایی این دو را نیز می‌توانیم جایگزینی تفکر راست افراطی به جای تفکر جمهوریخواهان سنتی تصور کنیم. دو تفکری که در دستیابی به اهداف،دارای تفاوت‌های آشکارند و همان‌طور که از نام راست افراطی بر می‌آید این گروه بر خلاف جمهوریخواهان سنتی که گرایش به محافظه‌کاری دارند، معتقد به نیل به اهداف کلان خود حتی با وجود اعمال هزینه‌های گزاف سیاسی هستند.
کد خبر: ۱۱۳۲۷۰۱
یک جابه‌جایی بزرگ در سیاست خارجی آمریکا

اما در باب دستگاه دیپلماسی ایالات متحده، نکاتی وجود دارد که باید در تحلیل حضور رئیس سی. آی. ای در کسوت وزیر امور خارجه مورد توجه قرار گیرد.

مساله اول: سکان ساختار کلی سیاست خارجی ایالات متحده در دستان اندیشکدههای این کشور است و اساسا کاخ سفید را میتوان مجری تصمیمات اندیشکدههای روابط بینالملل ایالات متحده دانست. این اندیشکدهها که تشکیل شده از استادان دانشکدههای علوم سیاسی، حقوق و فلسفه، سیاستمداران کهنه کار و سناتورهای بازنشسته هستند، وظیفه ارائه تئوریهایی را در زمینه کلیات سیاست خارجی مبتنی بر منافع کشورشان دارند. مرحله بعدی که با سیاستهای مصداقی و مسائل روز ارتباط دارد، مرتبط با شخص رئیس جمهور است و تیم دیپلماسی ایالات متحده در این مرحله تنها در نقش یکی از مشاوران به یاری رئیس جمهور میآید. اما مهمترین مشاور رئیس جمهور کیست؟ به طور مستقیم آژانس اطلاعات مرکزی یا سی.آی.ای.

میزان نفوذ سیا در این زمینه به حدی است که در بعضی مواقع رئیس جمهور باید خود را با سیاستهای آژانس اطلاعات مرکزی هماهنگ کند، زیرا درنهایت آنچه برای سیاستگذاران ایالات متحده به طور حیاتی دارای اهمیت است، گزارشهای تخصصی سی. آی. ای در باب مسائل مختلف است. در پایان ماجرا میتوان وزارت امور خارجه را مجری دستورات سیا که از دفتر ریاستجمهوری صادر میشود، دانست و این وزارتخانه در واقع وظیفه اجرای سیاستهای ابلاغی در چارچوب اصول روابط بینالملل را بهعهده دارد. با این حساب اگر شخصی مانند مایک پمپئو قدرت اعمال نظرات افراطی خود را در سیاست بینالملل داشت، در طول مدت 15 ماه سکانداری سی. آی. ای از وضعیت بهتری جهت این اعمال نفوذ برخوردار بود، نه در مقام وزیر امور خارجه که در ساختار قدرت ایالات متحده اساسا یک مجری است، نه سیاستگذار.

مساله دوم: افرادی که دارای نظرات افراطی در مسائل مختلف هستند، هرچه بیشتر در معرض دید رسانهها قرار گیرند از میزان تاثیرگذاری گرایشات افراطیشان کاسته خواهد شد، پمپئو نیز از این قاعده مستثنا نیست. نظرات افراطی وی در باب مسلمانان، ایران و شیوه مبارزه با تروریسم پیش از هر مسالهای سبب توجه ویژه رسانهها به سیاستهای اعمالی وزارتخانه متبوع وی در این حوزهها خواهد شد و همین توجه ویژه درنهایت به سمت اعتدال در رفتار و گفتار پمپئو ختم میشود.

مساله سوم: زمانی که رکس تیلرسون بر کرسی وزارت خارجه ایالات متحده نشست، بیشتر کارشناسان بینالملل پیش بینی کردند در وهله نخست واشنگتن به مسکو نزدیک خواهد شد و در وهله دوم تیلرسون با تصمیمات آماتور خود وزارت امور خارجه را به یک بنگاه اقتصادی تبدیل خواهد کرد، دو اتفاقی که هرگز رخ نداد تا ثابت شود در کشوری مانند ایالات متحده، جایگاهها هستند که خصوصیات افراد را دچار تغییر میکنند و افراد قادر به تغییر خصوصیات جایگاهها نخواهند بود. درنهایت رکس تیلرسون از یک فرد دارای گرایش به شخص پوتین با تفکرات سودجویانه اقتصادی، تبدیل به یک آمریکایی وطن پرست و البته دیپلماتی واقعگرا شد! به طوری که بعد از شایعات مربوط به استعفا و درنهایت برکناری توسط ترامپ، همان رسانههایی که در ابتدا به جنگ وی رفته بودند این برکناری را رخدادی تلخ برای دیپلماسی ایالات متحده قلمداد میکنند. این واقعیت در باب پمپئو نیز صادق است و برای قضاوت مایک پمپئو در کسوت وزیر خارجه باید تامل کرد و تغییرات ناشی از تکیه زدن بر صندلی وزارت خارجه ایالات متحده را در رفتار وی مشاهده کرد.

دکتر مانی محرابی

عضو هیات علمی اندیشکده روابط بینالملل ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها