رسانه ملی بعد از آزمودن چند تجربه در زمینه برگزاری مسابقات استعدادیابی، دو سالی است که در قالب برنامه مطرح و پرمخاطب خود -خندوانه - استعدادهای طنز کشور را به چالش میکشد و عرصه را برای جوانترها فراهم میکند تا راهی برای ورود به این رسانه پرمخاطب بیابند. مسابقه «خندانندهشو» که فصل جدید آن امسال در قالب برنامه خندوانه اجرا شد و روی آنتن رفت، مسابقهای جذاب و پرهیجان بود که چهرههای جدید طنز کشور را گرد هم آورد و از میانشان بهترینها را گلچین کرد. علی صبوری، ابوطالب حسینی و وحید رحیمیان خندانندههای برتر این دوره از مسابقه بودند که با رأی مردم انتخاب شدند و در گفتوگو با جامجم از دیده شدن در خندوانه و برنامههایشان برای ادامه کار طنز گفتند.
فکر میکنم مخاطبان علاقهمند باشند که سوالات را با نگاهی به گذشته آغاز کنیم. متولد چه سالی هستید؟
صبوری: جالب است بدانید که ما چند نفر همه متولد سال 71 هستیم. داستان ابوطالب و قیاسی که جالبتر هم هست؛ هر دو در یک روز به دنیا آمده و با هم به یک مدرسه و یک دانشگاه رفتهاند. من متولد سوم شهریور هستم، وحید (رحیمیان) 4 مهر و این دو در 28 آبان به دنیا آمدهاند.
رشته دانشگاهیتان چه بود؟
صبوری: بیهوشی.
حسینی: صنایع.
اصلأ چه شد که به طنز علاقهمند شدید و به این نتیجه رسیدید که استعداد خنداندن را دارید؟
صبوری: خب مدیوم کمدی با نمک ریختن متفاوت است.
برای مثال در اطرافم آدمهای زیادی را میشناسم که حسابی بانمک هستند و به شوخیهایشان خیلی میخندم. اما مدیوم حضور در مقابل دوربین و اجرا فرق میکند. من تئاتر هم کار کردهام؛ اینها با هم
تفاوت دارند.
رحیمیان: فکر کنم از همان ده یازده سالگیام بود که مادربزرگم همه را جمع میکرد. بعد من را صدا میزد و میگفت برایشان طنز اجرا کنم.
حسینی: از سر کلاس مدرسه که تکه میانداختیم و بچهها میخندیدند.
خب این کار را تقریبأ همهمان انجام میدادیم؛ اما همه استندآپ کمدین نشدهاند!
حسینی: نه، همه این کار را نمیکردند. در 30نفر دانشآموز کلاس نهایتا دو نفر بامزه بودند و نمک میریختند.
صبوری: من را همیشه میانداختند بیرون. هیچوقت سر کلاس نبودم. از دانشگاه هم بیرونم کردند!
اصلا مرز میان بانمکی و کمدین بودن چیست؟
صبوری: به نظرم آدم خودش متوجه میشود؛ برای مثال من در فضای مجازی در کوتاهترین مدت مخاطب جذب کردم و بازخورد گرفتم. کسانی که در مرحله انتخابی خندانندهشو شرکت کردند، نزدیک به 5000 نفر بودند. از آن میان داوری شد و تنها 110 نفر انتخاب شدند. این یعنی آن افراد حذف شده باید تلاش بیشتری داشته باشند. اصلا این مسابقه برگزار شد که استعدادها را بشناسند.
حسینی: همانطور که علی گفت، تعداد زیادی کلیپ فرستادند. آنها که حذف شدند نه که بد باشند، اما باید بیشتر تلاش یا سبکشان را عوض کنند.
همانطور که اشاره کردید، شما از فضای مجازی و با کار کلیپسازی گل کردید و شناخته شدید. از آن فضا بگویید. این روزها همه میخواهند با کلیپسازی معروف شوند. کار کردن در چنین فضایی چطور است؟
صبوری: خب الان این کار حسابی جدی شده است و با نور و صدا و دوربین حرفهای کار میکنیم. به همین دلیل کارمان به بازیگری در تلویزیون و سینما شبیه است و دیگر دوربینها را میشناسیم. من اگر در کنار کسی که تابهحال هیچ تجربهای نداشته در فضای بازی در یک سریال قرار بگیرم، تجربه و شناختم بیشتر است. با این حال بنا به تجربهام میگویم که اجرای استندآپ از همهشان سختتر است.
رحیمیان: در مشاغلی مثل سینما و تلویزیون و... که با دیده شدن سروکار دارند، اگر به صد نفر بگویی برو جلوی دوربین بازی کن، 101 نفر اعلام آمادگی میکنند و همه میخواهند دیده شوند. اگر ما چهار نفر بالا آمدیم، دلیلش این است که چیزی در وجودمان داشتیم که از بقیه متمایزمان کرد. چیزی در وجود ما قویتر از بقیه بود که این اتفاق افتاد. الان وقتی چهار نفری مینشینیم و باهم صحبت میکنیم، به این نتیجه میرسیم که دوباره باید مردم را بخندانیم و این راه را ادامه خواهیم داد.
چقدر از این ماجرای بانمک بودن ذاتی است؟
صبوری: به نظر من بیش از 99 درصدش ذاتی است. اصلأ بازیگری ذاتی است و چیزی نیست که کسی بخواهد با کلاس رفتن به آن برسد. کسی که در ذات خودش بازیگری دارد، کلاس به او کمک میکند و موارد دیگری چون دکوپاژ و نور و... را یادش میدهد. طرف ممکن است بازیگر تئاتر باشد، اما دوربین را نشناسد و به خاطرش کلاس برود. اما اینکه توقع داشته باشی بیهیچ استعدادی به کلاس بروی و حامد بهداد بیرون بیایی، مزخرف است.
رحیمیان: نگاه من به ماجرا اینگونه است که اگر توانستهایم در شوخیهایمان موفق باشیم، دلیلش سختیهایی است که در زندگی کشیدهایم. آدمهایی که میخندانند، در زندگی مورد بیتوجهی قرار گرفته و اذیت شدهاند. من سال 87 کلاس بازیگری میرفتم. از 30 جلسه، 20 جلسهاش را بیرون افتادم. همان کسی که آن موقع از کلاس بیرونم کرد، الان میگوید بیا باهم تئاتر کار کنیم. آن موقع هیچکس قبولمان نداشت. چند سال پیش جلوی یکی از بازیگران معروف طنز تلویزیون گریه کردم و گفتم بیا از من تست بگیر؛ اما قبول نکرد.
صبوری: این دقیقأ برای همهمان اتفاق افتاده است. تلاش، خیلی مهم است. من چندبار در تئاتر بشدت زمین خوردم. ابتدا که کارم را شروع کردم، حسادت زیادی در فضا وجود داشت و نمیگذاشتند بالا بیایم. بهشان میگفتم من میتوانم کمدیای بنویسم که مردم از خنده رودهبر شوند، اما کسی حرفم را گوش نمیکرد. در دوره دانشجویی خواستم اجرایی روی صحنه بفرستم، برایش 80 میلیون خرج کردم، اما جلویش را گرفتند و چیزی نمانده بود که زندگیام را ببازم.
حسینی: دیشب یکی از آدمهایی که حدودا یک سال قبل برای همکاری به او پیام داده بودم، پیام داد و گفت اسمت را اتفاقی در لیست مخاطبانم دیدم. سال گذشته به او گفته بودم بیا من متن بنویسم و تو براساسشان انیمیشن بساز، اما آن موقع جوابم را نداد.
پس احتمالأ خیلی جوان بااستعداد در کشور وجود دارند که کسی فرصتی برای بروز استعدادها در اختیارشان قرار نمیدهد.
رحیمیان: بله؛ الان کار چندانی از دستمان برنمیآید و خودمان دنبال این هستیم که استعدادهایمان پیدا شود، ولی در آینده مطمئنم خودم به دنبال استعدادهای دیگران خواهم گشت.
صبوری: ما الان همهمان حاصل فکر رامبد هستیم. خندوانه واقعا کار بزرگی کرد و فرصتی فراهم آورد تا استعدادها دیده شوند. این استعدادیابی را در هر زمینهای میتوان انجام داد. امسال 5000نفر ادعا داشتند که میتوانند استندآپ کمدین شوند و مردم را بخندانند. خب این فرصت در اختیارشان گذاشته شد، داوری کردند و نتیجه این شد. آنها که انتخاب نشدند اگر مطمئن باشند که سال بعد هم استعدادیابی ای در کار است، در این مدت تمرین میکنند و کارشان بهتر میشود. کسی هم که میفهمد استعداد ندارد، دیگر وقتش را هدر نمیدهد. این فرصت باید به طور برابر برای همه فراهم باشد.
رحیمیان: و از آن مهمتر، مساله باور است که باید در فرد به وجود بیاید.
این باور را از ابتدا داشتید یا خندوانه در شما به وجود آورد؟
رحیمیان: کار خندوانه، رامبد جوان و مربیانمان بود.
صبوری: رامبد جوان واقعأ کار مهمی کرد و همه ما خندانندهشوییها، دیده شدنمان را مدیون او هستیم. اما اینکه توقع داشته باشیم سال دیگر همین موقع ستاره اول سینما باشیم، توقع زیادی است. خیلی از بازیگران مطرح این روزها را میتوانم نام ببرم که مدتها نقشهای حاشیهای داشتند و فقط از جلوی دوربین رد میشدند.
ولی ممکن هم هست که سال دیگر واقعأ ستاره شوید...
صبوری: بله؛ ممکن است. اما اینکه اگر سال دیگر ستاره نشدم بگویم تقصیر خندوانه است یا مافیای رامبد جوان نگذاشته دیده شوم، حرف بیربطی است. ما اگر چهل فیلم تلویزیونی بازی میکردیم، به این اندازه دیده نمیشدیم. خندوانه میزان مخاطبش زیاد است و به فرد امکان دیده شدن میدهد.
به نکته درستی اشاره کردید. شما از تلویزیون و با مخاطبان میلیونی آن دیده شدید و حتی شاید اگر این مسابقه در سطح کشور اما در یکی از فرهنگسراها برگزار میشد، شما اینطور مطرح نمیشدید.
حسینی: و البته اگر هر برنامه دیگری هم در همین تلویزیون بود، باز به این اندازه دیده نمیشدیم.
صبوری: برایتان مسابقه «زمانی برای خندیدن» را مثال میزنم. این برنامه مگر آنتن شبکه سه را در یکی از بهترین زمانهایش آن هم در شب عید در اختیار نداشت؟ پس چرا کمتر دیده شد؟ خندوانه سطح هیجان بالاتری دارد و مخاطب را درگیر میکند. فقط بعد از پخش یکی از قسمتهای برنامه، مخاطبانش در صفحه مجازیام سیهزار نظر گذاشتند.
این رفاقتی که میانتان وجود دارد هم اتفاق جالبی است. شما در عین اینکه باهم رقیب بودید، به هم کمک هم میکردید و انگار این دوستی از برد و باخت در مسابقه هم برایتان مهمتر بود.
رحیمیان: ما از اول یکدیگر را دوست داشتیم. بعضیها از من میپرسیدند چرا وقتی سهیل حذف شد، شما گریه میکردید؟ من تا حالا در هیچ مسابقهای که در آن کسی حذف شود، شرکت نکرده بودم. بتدریج همه داشتند حذف میشدند و از فکر اینکه بچهها را دیگر نمیدیدم، ناراحت شدم. من با هر 160 نفر در روز اول دوست شدم.
صبوری: ابوطالب و امیرحسین که از ابتدا رفیق بودند و بحثشان جدا بود؛ من هم از روز اول با آنها دوست شدم.
حسینی: گمان کنم وحید اگر آن 5000 نفری را که در مرحله اول کلیپ فرستاده بودند پیدا میکرد، با همهشان دوست میشد! (میخندد) در خصوص من و امیرحسین، در ابتدا قرار بود فقط من شرکت کنم و امیرحسین کمکم باشد. بعد گفتیم شاید طنز من سلیقه مردم نباشد و تصمیم گرفتیم امیرحسین شرکت کند. بعد که هردو تایید شدیم، به کمک هم آمدیم.
و برنامهتان برای از این لحظه به بعد چیست؟ حالا که خندانندهشو به پایان رسیده، چه برنامهای دارید که همچنان مطرح بمانید؟
صبوری: از این به بعد ماجرا بستگی به تلاش خودمان دارد. تصمیم گرفتهایم از این به بعد چهار نفری به صورت ضرب تند استندآپ بنویسیم و با ریتمی سریع چهارتایی اجرا کنیم. شهر به شهر بگردیم و اتفاق تازهای را رقم بزنیم. حتی اگر نگاه کنید، میبینید که سطح استندآپهای امسال نسبت به سال قبل بالاتر بوده است. تلاش میکنیم همانقدر که در خندوانه دیده شدیم، در جاهای دیگر هم دیده شویم و این شایعه که رامبد جلوی کارمان را میگیرد، ایجاد نشود.
از این زیاد دیده شدنی که خندوانه برایتان ایجاد کرده، نمیترسید؟ نگران نیستید که این دوران دیده شدن تمامبشود؟
حسینی: چرا. خب در ابتدا که همهچیز خوب بود، دنبال میشدیم و بازخوردهای مثبت میدیدیم. تا اینکه رسیدیم به اجرای آیت (بیغم). او با فرهاد آییش شوخی کرد و ناگهان دیدیم سیل نظرات منفی نسبت به شوخیای که خود آییش به آن خندیده بود، سرازیر شد. آنجا بود که ترسیدم.
رحیمیان: نهایت این اتفاق این است که من به مادرم میگویم دوباره برایم آلوچه درست کند تا ببرم و بفروشم. نگرانم، چون تلاش میکنم و میخواهم تلاشم نتیجه دهد. من انتظاری از کسی ندارم، چون انتظار، آدم را نابود میکند.
البته ماجرایی که در خندوانه برای شما رخ داد، ماجرای ویژهای هم بود و حاشیههایی را بهدنبال داشت. از آن اتفاق برایمان میگویید؟ واقعأ در پشتصحنه برنامه چه رخ داد؟
رحیمیان: من اصولأ آدم حساسی هستم. در آن لحظاتی که در پشتصحنه تنها بودم، دوست داشتم آقای جوان من را هم بغل کند و با من صحبت کند. البته تقصیر آقای جوان هم نبود؛ چون در آن لحظه حواسش نبود. ته دلم دعا میکردم که بعد از اجرای خوب آیت، بتوانم مردم را بخندانم. رفتم شوخیهایم را گفتم و دیدم که مردم نمیخندند. در اجرایم قرار بود کتم را دربیاورم و بالای سرم بچرخانم، اما ناگهان دیدم که دکمهام هم باز نمیشود! بلافاصله شوخی بداهه خاطرات سربازیام به ذهنم رسید و به آن هم کسی نخندید. همهچیز دست به دست هم داد و روحیهام را خراب کرد.
صبوری: خدا نکند وحید فیلم «تنگه ابوقریب» را ببیند؛ وگرنه از گریه نابود میشود!
یعنی از این به بعد هم اگر کسی به شوخیهایتان نخندد، ناراحت میشوید؟
حسینی: مخاطبی که برای خندیدن آمده، با مخاطبی که میخواهد ضایعت کند، فرق میکند. به هر حال انرژی مخاطب به ما هم منتقل میشود و روی کارمان تاثیر میگذارد.
رحیمیان: بزرگترین کمدینهای دنیا هم در چنین لحظاتی میترسند.
صبوری: من در زندگیام سختیهای زیادی کشیدم، از هشت سالگی دستفروشی کردم و الان به اینجا رسیدهام که بخندانم. هر انسانی ظرفیتی دارد. البته افسردگی دیده شدن اکثرا برای کسانی رخ میدهد که در کارشان تصمیمگیریهای عجولانه دارند.
حسینی: محرم و صفر که بیاید و برود کسی ما را نمیشناسد.
البته این به خودتان بستگی دارد.
رحیمیان: من فکر میکنم اینطوری نیست.
صبوری: وحید، تو رویایی فکر میکنی.
آقای صبوری مطالبی را که در اینترنت درباره خودتان وجود دارد را دیدهاید؟ نوشتهاند که شما خیلی پولدارید.
صبوری: این مطلبی که درباره وضع مادی من منتشر شده، کذب و کار نشریهای زرد است. من سختی زیادی کشیدهام و خداراشکر الان درآمدم خوب است؛ اصلا وضعم بد باشد یا خوب به کسی ارتباط ندارد. متاسفانه مردم زندگی شخصی ما را با زندگی حرفهایمان قاطی میکنند. برای همین است که بعضی از بازیگران در مصاحبهها الکی میگویند اجارهنشین هستم و یا در خرج روزمرهام
ماندهام!
حسینی: یادم هست یکی از فوتبالیستهای یکی از تیمهای پایتخت میگفت من پول ندارم برای بچهام غذا بخرم! مگر چنین چیزی میشود!؟
صبوری: ما عادت کردهایم در این موارد دروغ بگوییم تا تحت این فشارها قرار نگیریم. در صورتی که دستمزد بالای سلبریتیها مساله نیست، بلکه دستمزد پایین برخی دیگر مساله است. یک کارمند، روزنامهنگار و... آنقدر که باید نمیگیرد و این مشکل اقتصادی کشور است نه فلان بازیکن یا بازیگر. در دنیا هم دستمزد هنرمندان مطرح بالا است. رامبد جوان اگر ماهی یک میلیارد هم بگیرد حقش است. مگر چند تا رامبد جوان داریم؟ کافی است تفاوت برنامه خندوانه را با برنامههای مشابهش در تلویزیون نگاه کنید.
رحیمیان: به نظرم نهتنها برنامههای مشابه بلکه تفاوت این برنامه با همه برنامهها را نگاه کنید.
صبوری: نه، دورهمی هم خوب است.
رحیمیان: منظورم برنامههایی است که در حال حاضر پخش میشوند.
یک چیز دیگر این است که مدتی است برنامه خندوانه و یا برنامههایی از این دست در شرایط اقتصادی کنونی متهم میشوند که دلشان خوش است و میخواهند مردم را سرگرم کنند.
صبوری: دقیقا برای خودمان هم پیش آمده است. کسی برای من کامنت گذاشته بود: فلان شده در این شرایط که دلار نزدیک 15 تومان شده است، تو استندآپ اجرا میکنی؟
در این شرایط کار شما سختتر میشود؟
صبوری: بله اما چه باید کرد!؟ من کار، علاقه و وظیفهام این است و مقصر شرایط من نیستم. مسئولان باید پاسخگو باشند ما هم مثل دیگران داریم در همین شرایط زندگی میکنیم.
با خنده آمدیم، با خنده میمانیم
حسینی: پدر من کارمند است و مردم را درک میکنم. از خدایم است که اوضاع اقتصادی درست شود و حال مردم خوب باشد. دوست دارم همه راضی باشند و ما هم کارمان را انجام دهیم و مردم را بخندانیم. دوست ندارم آرزوی یک جوان خرید یک پراید داغون باشد که آن را هم به خاطر 40 میلیون شدنش نمیتواند تهیه کند.
آقای حسینی و صبوری شما دو نفر بیشتر خانوادههایتان را دستمایه شوخیهایتان قرار میدهید.
صبوری: در استندآپها شوخیها را جوری مینوشتیم که احترام به بزرگتر حفظ شود و پدرهایمان ما را دست میانداختند.
حسینی: این به همان موضوع گارد داشتن برمیگردد. الان با قومیتها، سیاست، با خیلی از افراد معروف و... نمیشود شوخی کرد. پس چه کسی میماند!؟ اطرافیانمان.
پس برای شوخی دستتان خیلی بسته است.
حسینی: بله. حتی در شوخی با پدرانمان هم بعضی قسمتها را درمیآوردند.
شوخیها را از قبل با برنامه چک میکردید؟
صبوری: بله. هر برنامهای ناظر دارد.
خودتان هم درگیر خودسانسوری میشدید؟
ما حدود را میدانستیم ولی با این حال روز قبل با ناظر پخش چک میکردیم تا خدایی ناکرده بعدا بخشی از استندآپمان حذف نشود.
چقدر این شوخیها به واقعیت نزدیک هستند؟
صبوری: میشود گفت بله. من با همه خیلی شوخی میکنم ولی ممکن است آنچه در استندآپهایم میگفتم با شخص دیگری باشد ولی به جای او پدرم را میگذاشتم تا یکدستی داستان حفظ شود.
چقدر در نوشتن متنها کمک میگرفتید؟
صبوری: پایه متن متعلق به خودمان بود. اگر میبینید که متنهای هر کداممان شبیه شخصیت خودمان است یعنی خودمان نوشتهایم. 90 درصدش کار خودمان بود. از استندآپ دوم به بعد با کمک برادرم مینوشتم. گاهی از نویسندههای خندوانه در موقعیتچینی کمک میگرفتیم.
این سوال در خندوانه امسال مطرح بود که آن کسانی که برایشان متن نوشته میشد، پس خودشان چه کار میکردند؟
صبوری: اغلب این افراد زود حذف شدند. اگر کس دیگری هم بنویسد تصمیم نهایی باید با اجراکننده باشد و باید شخصیت و مدل کارش را برای نویسنده شرح دهد تا به قول معروف شوخیها به خودمان بچسبد و از شخصیتمان دور نباشد. غیر از این میشود تئاتر تکپرسوناژ و مونولوگ گفتن که نمونهاش را در برنامه دیدیم.
ما چند سال پیش با امیر کربلاییزاده که یکی از اولینهای این حرفه است صحبت میکردیم و ایشان هم از این شاکی بودند که برخی به جای استندآپ تئاتر اجرا میکنند و یا خاطره میگویند.
الان استندآپ باب شده است ولی خیلیها اصول آن را نمیدانند. شما چقدر به دنبال شناخت بیشتر این مقوله هستید؟ چقدر نمونههای خارجی را میبینید یا درموردش میخوانید؟
رحیمیان: نه متاسفانه. در این مدت درگیر مسابقه و آماده کردن خود بودیم و فرصتی برای این کار نداشتیم. سعی میکردیم چیزی که متوجه شده بودیم را بدرستی اجرا کنیم.
میگویند الگوی شما در استندآپ رضا عطاران است، این را قبول دارید؟
صبوری: به نظرم الگوداشتن همیشه هم خوب نیست. من اگر زمانی فکر بکنم که میخواهم رضا عطاران بشوم هیچ کس نمیشوم. چون ناخودآگاه شبیه او میشوم. عطاران و مدیری میخواستند چه کسی بشوند که امروز در این جایگاه قرار دارند؟ یا آلفرد هیچکاک و اسپیلبرگ؟ مقصودم این است که استندآپ دیدن خیلی تاثیر میگذارد و در کارمان جهش ایجاد میکند ولی ناخودآگاه ما را کمی شبیه چیزهایی که میبینیم میکند.
من این شبیهشدن را دوست ندارم، دوست دارم کار و هنرم غریزی باشد. شما باید یادبگیری و چارچوب را بشناسی که ما تا امروز نشان دادهایم استندآپ و ضرب آن را میشناسیم. از الان به بعد باید در راهی که پیش رو داریم رها باشیم و سعی کنیم خود واقعیمان را نشان دهیم.
مثلا اینکه به من میگویند شبیه رضا عطارانی، برایم ضد تبلیغ است. من حرف زدنم همین است و ادای کسی را درنمیآورم. وقتی با کسی عادی هم صحبت میکنم فکر میکند دارم مسخرهبازی درمیآورم درصورتی که لحنم همین است.
مگر من عقلم کم است که ده سال تلاش کنم و بشوم رضا عطاران که الان در اوج است؟ اگر چنین است اصلا نباید وارد هنر شوم. من میخواهم علی صبوری بشوم.
با توجه به این حرفها فکر میکنید ده سال آینده مثل الان که میگوییم رضا عطاران، بگوییم: علی صبوری، ابوطالب حسینی و وحید رحیمیان؟
صبوری: صددرصد. ما در سال 97 توانستیم آدمها را با همه محدودیتها بخندانیم. ما همان آدمهای ناشناس چند ماه قبلیم که به تلویزیون آمدیم و الان مردم که ما را میبینند میخندند. این معجزه است. این در حالی است که مردم در فضای مجازی انواع شوخیها را دیدهاند و خلق شوخی تازه بسیار سخت است.
متاسفانه الان کمدینی در نسل ما وجود ندارد. الان جوادعزتی از لحاظ سنی به ما نزدیکتر است که او هم متولد 60 است! یعنی هیچ کمدین دهه شصتی نداریم یا کم داریم.
شاید به خاطر این است که الان نسبت به دهه هفتادیها یک جور گارد وجود دارد و هنوز هم بسیاری ما را کوچک حساب میکنند.
صبوری: باور کنید این گارد زمانی نسبت به مهران مدیری و رضا عطاران هم وجود داشته است. حتی فکر میکنم اگر ساعت خوش آن زمان در فضای مجازی منتشر میشد، عدهای مثل الان میآمدند کامنت میگذاشتند و فحش میدادند! بعضی روبهروی خدا هم میایستند ما که دیگر کسی نیستیم.
در ادامه مسیری که پیش گرفتهاید، بازیگری برایتان اولویت دارد یا استندآپ؟
حسینی: میشود کنار هم باشد.
آقای حسینی، شما برای یکی از برنامهها نویسندگی هم انجام میدهید. نگاهتان به نوشتن چقدر جدی است؟
حسینی: علاقه دارم نویسندگی را اصولی یاد بگیرم و ادامه دهم اما دیده شدن و بازی کردن را هم دوست دارم. فکر میکنم استندآپ را همگی حتی بچههایی که تا 16 نفر بالا آمدند، ادامه میدهیم. مردم را میخندانیم و از آنها انرژی میگیریم.
بازیگری را فقط در ژانر کمدی ادامه میدهید؟
حسینی: نه.
رحیمیان: نه. انشاءا... اول مهرماه میآیید و تئاترمان را که کاملا جدی است، میبینید.
صبوری: جواب من بله است. نمیدانم چرا کمدینها دوست دارند خود را در ژانرهای دیگر هم به اثبات برسانند؛ وقتی در کمدی خوبی، خوبی دیگر.
با یکی از بازیگران مطرح کمدی صحبت میکردیم و او از اینکه به عنوان کمدین شناخته میشود، عصبانی شد و گفت: من کمدین نیستم، بازیگرم.
رحیمیان: نه. من هم کمدینم و هم بازیگرم.
صبوری: گاهی آدم میخواهد خودش را به خود و دیگران ثابت کند و بگوید توان و سواد بازی کردن در گونههای دیگر را هم دارم. در صورتی که به نظر من نیازی نیست. مثلا من دوست دارم همیشه جیم کری را در نقشهای کمدی ببینم.
این روزها خیلی از مردم شما را میشناسند، شهرت چه حسی دارد؟
حسینی: حس عجیب و خوبی است. اینکه تکتک رفتارت زیر ذرهبین میرود خیلی عجیب است. اگر حتی بد رانندگی کنی میگویند تو همانی هستی که در خندوانه بودی.
در این مدت اتفاق جالبی به واسطه شهرت برایتان رخ داده است.
حسینی: یکی آمد با من عکس بگیرد و در حالی که گوشیاش روی تایمر بود گفت: «خوب الکی معروف شدیا.» برخی در فضای مجازی کامنتهای بد میگذارند اما مردم بیرون که ما را میبینند ابراز لطف میکنند.
رحیمیان: من، امیرحسین و ابوطالب در خیابان راه میرفتیم و یک نفر به ابوطالب گفت: «آقای آیت بیغم؟»
این شهرت مسئولیت شما را بیشتر میکند. قبل از این شما خودتان بودید و خودتان اما حالا نسبت به مخاطبان و علاقهمندانتان تعهد دارید.
رحیمیان: درست است. تا اینجایش با خندوانه بوده ولی از این به بعد بستگی به خودمان دارد.
صبوری: من هیچ وقت فکر نمیکردم از اینستاگرام بتوانم تا این مرحله از خندانندهشو بالا بیام. خیال میکردم تلویزیون یک جایی مانع ادامه کارم میشود و حتی در مرحله انتخابی من را حذف میکند اما رامبد جوان به من بها داد و همین باعث شد من کلیپهایم را پاک کنم و دیگر به آن سمت نروم چون راه خودم را پیدا کردهام.
مسیر به شهرت رسیدن معمولا طولانی است و برای شما خیلی سریع اتفاق افتاد، شوکه نشدید؟
رحیمیان: شوکه شدم ولی برایم خیلی شیرین است.
صبوری: برای من کمی آزاردهنده است چون خجالت میکشم. اینکه بعضیها میگویند من آرزو داشتم تو را ببینم باعث خجالت من میشود. آخر من چه کسی هستم که آرزوی توام؟
رحیمیان: این را میشود درست کرد. من وقتی کسی با شوق سمتم میآید بیشتر از او ذوق میکنم تا او حس بهتری داشته باشد.
رامبد جوان برنامهای برای ادامه همکاری با شما دارد؟
حسینی: در برنامه استندآپ میکنیم و قرار است قسمتی به نام قاچ را بسازند که از آن برنامه جامجهانی متفاوت است. احتمالا دو سه روز در هفته پخش میشود و فقط استندآپ است.
اینکه میگویند پشت صحنه بداخلاق است، صحت دارد؟
صبوری: بد اخلاق نیست ولی برای کار با عواملش جدی است چون میخواهد برنامه خوبی بسازد.
آدم بسیار خوبی است و فشار زیادی را هم تحمل میکند. روزانه تعدادی آدم از سراسر ایران پشت در استودیو میآیند و با گریه تقاضای کمک مالی میکنند یا میخواهند او را ببینند. مگر یک آدم چقدر ظرفیت دارد؟ رامبد روزانه با این موارد روبهروست.
همانهایی که میشناسید
این روزها حسابی سر ستارههای نوظهور کمدی که از تلویزیون و با برنامه خندوانه به مردم معرفی شدند شلوغ است. با علی صبوری، ابوطالب حسینی، امیرحسین غیاثی و وحید رحیمیان، چهار نفر نخست مسابقه خندانندهشو تماس گفتیم تا با حضور در دفتر تحریریه روزنامه جامجم با آنان در مورد استندآپ کمدی، حاشیههای فراوان برنامه خندوانه، تجربه شهرت و... گپ بزنیم. میزگرد بالاخره با هماهنگیهای فراوان، با حضور نفر اول و دوم مسابقه یعنی صبوری و حسینی و همچنین وحید رحیمیان برگزار شد. گفتوگو همانطور که انتظار میرفت فضای شادی داشت و با بذلهگوییهای خندانندههای برتر صمیمانه گذشت. صبوری همانی است که در برنامه دیدهاید، خونگرم، شوخ و صمیمی. او ساعتی بعد از گفتوگو عازم دیار پدریاش، مشهد بود و با اسباب سفرش به روزنامه آمد، اما با حوصله به تمام پرسشهای جامجم پاسخ داد؛ رحیمیان هم همان پسر نازکدل و ساده خندوانه است که با تکههای طنز و بجایش در لحظه مخاطب را میخنداند. ابوطالب اما ظاهر جدیتری دارد، ظاهری که در تضاد با شوخیهای ناگهانیاش شما را غافلگیر میکند.
زهرا غفاری
نوشین مجلسی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: