محمد لسانی، کارشناس سواد رسانهای در گفتوگو با جامجم آنلاین پیرامون ارتباط میان ماجرای قتل طلبه همدانی و رفتارهای فضای مجازی مهناز افشار گفت: اگر بخواهیم از منظر سواد رسانه ماجرای قتل طلبه همدانی و حواشی پیرامونش را بررسی کنیم، باید بگویم اینکه ارتباطی بین قتل صورت گرفته با توئیت خانم افشار وجود دارد گزاره صحیحی نیست و حتما باید به این فرضیه شک کرد! در بررسیهای قضایی و پلیسی هم این موضوع اثبات نشده است. استناد به صحبتهای دوست قاتل در یک ویدیوی اینستاگرامی نمیتواند مورد قبول باشد و این نمیتواند اثبات کند که قاتل تحت تاثیر مطالب خانم افشار دست به این جنایت زده است.
او ادامه داد: بنابراین به نظرم یکی از اشتباهات بزرگ در این خصوص تشکیل کمپینی برای محاکمه مهناز افشار است؛ ایجاد این کمپین یک رفتار و تصمیم هیجانی و احساسی است. ما باید دقت داشته باشیم که انسجام و وحدت اجتماعی مهمتر از مچگیریهای سیاسی است.
لسانی اضافه کرد: در گام اول اگر بخواهیم این پرونده مجازی را با اصول سواد رسانهای مورد بحث قرار بدهیم، این نکته مهم است که نباید درگیر قضاوت زودرس و تخلیه هیجانات ناشی از آن در فضای مجازی بشویم و اینکه بخواهیم عجولانه بگوییم این خانم در اصل قتل دخیل بوده، حرف غلطی است. بعد از آن باید در مورد خود خانم افشار و نقش ایشان در این حواشی صحبت کنیم؛ خانم افشار بعد از انتشار آن مطلب غیرواقعی سه وظیفه داشت که فقط به یکی از آنها عمل کرد و همین هم باعث شد علیه او موجی اینقدر قوی راه بیافتد.
این کارشناس سواد رسانهای برخورد صحیح سلبریتی مورد بحث این روزها را اینطور تصریح کرد: مهناز افشار در اولین اقدام باید مطلب کذب منتشر شده را حذف میکرد که این کار را انجام داد و این نشان میدهد فهمیده کارش غلط بوده؛ مرحله دوم اعلام عذرخواهی بود، او باید اعلام میکرد اشتباه کرده و بابت انتشار مطلب غیرواقعی عذرخواهی میکرد و سپس ویدیوی تکذیبیه آن طلبه مازندرانی را باید منتشر میکرد که متاسفانه این دو کار را انجام نداد و باعث شد فضای مجازی متشنج شود.
او همچنین در ادامه گفت: یکی از عوامل موثر در ایجاد حاشیههای این چنینی، وجود اکانتهای جعلی در فضای مجازی است که به عنوان کاربرهای واقعی فعال هستند و تعدادشان هم البته کم نیست، خب در مواجهه با اینها باید اعلام شود که اینها حقیقی نیستند و کسانی هم که از عکس یا هویتشان سوءاستفاده شده لازم است فورا این موضوع را اعلام کنند، مثل کار خوبی که طلبه مازندرانی کرد و با انتشار ویدیویی اعلام کرد از عکسش سوءاستفاده شده است.
لسانی ادامه داد: حالا با بازگشت مجدد به موضوع خانم افشار میبینیم که قطعات پازل این ماجرا به درستی در کنار هم قرار نگرفتهاند که البته بخشی از آن ناشی از ضعف شخصی خانم افشار به عنوان یک کنشگر و فعال فضای مجازی است و بخشی هم ناشی از ضعف مردم ما در سواد رسانهای که موجب شد موجی احساسی و هیجانی علیه این بازیگر راه بیافتد.
این کارشناس سواد رسانهای اضافه کرد: من معقتدم در مواجهه با سلبریتیها نه میشود آنها را نفی کرد و نه میتوان با آنها مبارزه کرد، چرا که اساسا رسانه مدرن سلبریتی محور است، قرار نیست آنها بیخود بزرگ کنیم اما چه بخواهیم چه نخواهیم این ستارهها در ذات رسانه مدرن حضور دارند و ما اگر رسانه مدرن که بخشی از آن سینما، تلویزیون و بخش دیگری هم فضای مجازی است را پذیرفتهایم، پس سلبریتیها را هم باید بپذیریم.
او افزود: این پذیرفتن به این معنا نیست که باید در برابر او تعظیم کرد و به او وجاهتی که در اندازهاش نیست را داد؛ قرار نیست عنان همه امور را به دست یک سلبریتی بسپاریم، بلکه به آن معناست که تعادل را رعایت کنیم. همانقدر که بزرگ کردن یک سلبریتی و وجاهت دادن به او در همه امور صحیح نیست، منکوب و سرکوب کردنش هم اشتباه است.
لسانی با اشاره به وضعیت فعلی زیست مجازی سلبریتیهای ایرانی گفت: سلبریتیهای کشور ما امروز کسانی هستند که به جای توسعه مثبت اندیشی، تبدیل شدهاند به افرادی که فقط اشاعه دهنده بدبینی و غرغرهای اجتماعی هستند. مقصر این وضعیت هم خودشان هستند که اصرار دارند برای جذب مخاطب به جای اشاعه خوبیها و نکات مثبت یا حتی ارائه انتقادات برای اصلاح وضعیت فعلی، جایگاه خود را در حد غرغرهای فضای مجازی تقلیل بدهند. عجیب است که هزاران اتفاق مثبت را نمیبینند و فقط تمرکز میکنند روی نقاط تاریکی که وجود دارد، مثلا 50 هزار نفری که برای کمک به مناطق سیل زده رفتهاند را نمیبینند و میگردند آن وسط ببینید کدام نقطه تاریک وجود دارد که بتوانند روی آن تمرکز کنند.
او همچنین توضیح داد: سلبریتیها میتوانند کنشگران موثر فرهنگی و هنری شوند، اما متاسفانه ما با حجم انبوهی از کاربران شبکههای اجتماعی مواجهیم که از سطح سواد رسانهای بسیار پایینی برخوردار هستند؛ دلیل آن هم این است که کشور ما بدون فراهم کردن زیرساختها و بسترهای آموزشی فرهنگی در عرض کمتر از 4 سال حجم باور نکردی از فناوری نوین را در اختیار عموم مردم قرار داده است. ظرف دو سال در کشور ما تعداد کاربران تلفنهای هوشمند از 2 میلیون نفر به 40 میلیون نفر رسیده و امروز از مرز 60 میلیون نفر عبور کرده است، در حالی که در کشوری مثل آمریکا این رویه 15 سال طول کشیده است. یکی از اشکالات این مدل عجیبی که در ایران اتفاق افتاده بروز پدیدهای به نام سایبر بولینگ یا خشونت و قلدری در فضای مجازی است.
لسانی اضافه کرد: وقتی این 60 میلیون نفر بدون دریافت هیچ گونه آموزش سواد رسانهای وارد فضای مجازی میشوند، طبیعی است که با جماعتی روبه رو خواهیم شد که یا مشتری حرفهای هیجانی و بیمحتوای این سلبریتیها میشوند و یا عادت میکنند به سلبریتی کشی و دوست دارند سلبریتیها را حذف کنند؛ هم ما و هم سلبریتیهایمان باید مفهوم سلبریتی را درک کنیم و از ظرفیتهای آن بتوانیم به درستی استفاده کنیم.
او در پایان با اشاره به سیاستهای دولتی موجود گفت: بنابراین به نظرم در ماجرای اخیر ما اول از همه باید سیاستهای حاکمیت در خصوص ورود بدون منطق فناوری نوین به کشور را مقصر بدانیم و به چالش بکشنایم. ما نتوانستهایم در کشور مدل صحیحی از حکمرانی سایبری طراحی و اجرا کنیم تا امروز با این مشکلات مواجه نشویم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد