شما و ابراهیم حاتمی کیا هر دو پس از انقلاب وارد سینمای ایران شدید. به نظرتان فیلمسازی حاتمی کیا چه شاخصه هایی دارد که امروز حتی جوانان هم جزو مخاطبان ایشان به حساب می آیند؟
ابراهیم حاتمی کیا بسیار زود ازدواج کرد و الان با توجه به اینکه فرزندانش از جوان های امروز هستند با این نسل و ارزش ها و دغدغه هایش آشناست. همین شناخت باعث می شود که همچنان در فیلم هایشان هیجانات و احساسات جوانی موج بزند. این مورد به علاوه دغدغه مندی مضامین آثارشان باعث می شود جوان ها از مخاطبان جدی آثارش باشند.
آشنایی شما با سینمای حاتمی کیا از کجا آغاز شد؟
من از همان نخستین فیلم هایش او را شناختم، از«دیده بان»، «مهاجر»، «وصل نیکان»، «هویت» و... . مفاهیم بنیادی زیادی در لایه های دوم و سوم فیلم هایش نهفته بود که من را جذب خود می کرد.
گویا در اوایل دهه 70 در سمت داوری با هم همکاری هم داشتید؟
بله، اوایل دهه 70 من، ابراهیم حاتمی کیا، زنده یاد خسرو سینایی و بعضی دیگر از دوستان داور فیلم های اول جشنواره فیلم فجر بودیم. در همان ایام یک شب که کارمان تمام شد، حاتمی کیا که آنزمان یک پژو داشت من را به منزلم رساند. در راه کلی درباره بچه های بازمانده ای که بعد از جنگ دچار آسیب های روانی و مغزی شده اند و در آسایشگاه به سر می برند با من صحبت کرد. حتی کاستی به من داد که حاوی گفت و گو با این عزیزان بود. برای من خیلی جذاب بود که یک فیلمساز به جای اینکه صرفا به تخیلات شخصی اش برای فیلمسازی تکیه بکند، با دغدغه مندی کم نظیر به مطالعات میدانی درباره جنگ و تبعات پس از آن می پردازد.
کدامیک از آثار ایشان را بیشتر می پسندید؟
خیلی سوال سختی است. با اینکه بعضی ها معتقدند «آژانس شیشه ای» شباهت بسیاری با فیلم «بعد از ظهر سگی» به کارگردانی سیدنی لومت دارد، اما من این فیلم را به لحاظ تکنیک و ساختار بسیار می پسندم و همینطور فیلم «به رنگ ارغوان» را. «دیده بان» و «مهاجر» را هرگز به لحاظ آن پاکی، زلالی و بی ادعایی که در لحظه به لحظه اش موج میزد فراموش نمی کنم و «عروسی نیکان» را به نوعی در آثارش مغفول شده می دانم. چرا که به نظرم جای آن داشت که به شکلی دیگر به آن نگاه کرد.
ارزش کاری ابراهیم حاتمی کیا در سینمای ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید، آثار یک فیلمساز بعدها و در طول تاریخ سینماست که سنجیده می شود. مهم نیست که نظر من یا دیگران درباره حاتمی کیا چیست! حاتمی کیا از همان نخستین آثارش ارزش هایی داشت که کماکان هم آنها را حفظ کرده و امروز هم با همان دغدغه مندی فیلمسازی می کند. یک روز حین ساخت همین فیلم آخرش «خروج» به من گفت; «من فیلمم را که ساختم دیگر کنارش می گذارم». یعنی با خاطره و نوستالژی یک فیلم زندگی نمی کند که چنانچه فلان فیلمش مورد استقبال آنچنانی قرار گرفت فیلم های بعدی اش را هم در همان حال و هوا بسازد. این جمله حاتمی کیا برای من بسیار آموزنده بود. اینکه آدمی برای زمان حال و آینده اش ارزش قائل باشد و در هر فیلم باید منتظر اتفاق تازه ای از او بود. من حاتمی کیا را همیشه به خاطر شخصیت مستقلی اش دوست دارم. برای او قضاوت من و شما و حرف این و آن اصلا مهم نیست. او خودش برای خودش تعریفی از زندگی قائل است و از مسیری که می رود لذت می برد و همین برایش کفایت می کند. با مفاهیمی که به آن معتقد است عشقبازی می کند، اما آنچه مسلم است این است که فیلم های حاتمی کیا در آیینه مقابلش قرار دارد. یعنی هر آنچه به تصویر می کشد از درونش می جوشد.
یکسال دیگر از عمر ابراهیم حاتمی کیا گذشت. در زادروز ایشان چه پیامی دارید؟
به او تبریک می گویم که باز هم خداوند فرصت زندگی را به او داد. همه ما نتیجه تجربه دهها و سده ها زندگی نیاکان مان هستیم و باید شایستگی این میراث داری را داشته باشیم. خیلی از آدم ها را دیده ام که بنا بر این گفته میراث خوار نیاکانشان هستند، اما حاتمی کیا نه تنها میراث خوار نیست بلکه میراث دار است و در عین حفظ استقلالش به عقبه اش تکیه می زند. این روز را صمیمانه به خودشان و خانواده شان تبریک می گویم و امیدوارم هر بار که در آیینه نگاه می کند از بودنش احساس رضایت کند.