تعداد این دزدهای جدید دیجیتال هم دیگر به هیچ وجه با قبل قابل مقایسه نیست و دردمندانه باید اذعان کرد تعداد مخاطبانشان (بخوانید شریک جرمها) هم میتواند از صدهاهزار و میلیونها عبور کند. اما جالبترین بخش داستان حتی اینها هم نیست. این دزدیها، سیستماتیک و شکیل شده و دزدانشان هم شهروندان شیکپوش و هویتدار خارجنشین هستند. همین اتفاق بیشتر فیلمسازان ایرانی را به ستوه میآورد و گاهی صدایشان را در رسانهها و شبکههای اجتماعی بلند میکند؛ گاهی شکایتهای حقوقی را پیگیری میکنند، گاهی مسؤولان وزارت ارشاد و نمایندگان مجلس را برای برنامهریزی مورد خطاب قرار میدهند و گاه با تکیه به فرهنگسازی عمومی، مستقیما برای مردم، اعلامیه عمومی منتشر میکنند. با علیرضا شجاعنوری که آخرین مورد از این اعتراضهای تند را در اینستاگرامش به اشتراک گذاشته، گفتوگو کردیم.
فیلمها چطور به دست شبکههای ماهوارهای میرسند؟به محض این که فیلم برای اکران آنلاین روی شبکههای ویاودی قرار میگیرد، آنها بلافاصله دانلود و در همان شب اول پخش میکنند. به همین راحتی!
ویاودیها هیچ ضمانتی برای حراست از پخش فیلمها به تهیهکنندگان نمیدهند؟
نه، آنها اصلا نمیتوانند ضمانت کنند کسی دیگر فیلم را پخش نکند. آنها فقط مسؤول اکران فیلمها هستند و بیش از این مسؤولیتی ندارند. درست مثل این که وقتی سریالهای ما را تلویزیون پخش میکند و آنها بلافاصله آنها را دانلود و پخش میکنند. شبکههایی مثل نماوا و فیلیمو ماموریتی بیش از پخش فیلم ندارند. مساله شکل فعالیت شبکههای ماهوارهای است.
هیچ یک از نهادهای مسؤول یا شرکتهای پخش و توزیع فیلم به شما ضمانتی برای حراست از حقوق مولف در برابر قاچاق و دزدی این شبکهها ارائه نمیکنند؟
هیچ کسی ضمانت نمیدهد و اصولا مساله خیلی ریشهایتر از این حرفهاست. کپی رایت اصلا شفاف نیست و آن طور نیست که برای مقامات انتظامی و قضایی لازم است که قوانین ملموس باشند و تبدیل به نرمافزار شدهباشند. ضمن این که پایگاه اصلی این شبکهها خارج از کشور است و با قوانین داخلی قابل پیگیری نیست. هرچند صاحبان و دستاندرکاران بعضی شبکهها هم در داخل کشور دارند به شکل ناشناس و مخفیانه زندگی میکنند و اموراتشان را میگذرانند و فیلمها را میدزدند و به راحتی در شبکههای ماهوارهایشان پخش میکنند. غیر از اینها کانالهای تلگرامی هم هستند. متاسفانه از همه طرف فشار هست.
یادم میآید یک ویدئوی کوتاهی منتشر شد که نیسانی در خیابان چپ کرده و بعضیها ریختهبودند و مواد خوراکی آن را میدزدیدند. راننده هم کمی دورتر ایستادهبود و فقط اظهار تاسف میکرد. در این مورد گاهی یاد این ویدئو میافتم که این شبکهها هم هجوم میآورند و این فیلمها را میدزدند و مظلومترین کالا هم که سریع به آن تجاوز میشود کالای فرهنگی است.
و اشکال این غارت هم از خردهدزدی وجود دارد تا قاچاق شبکههای اسم و رسمدار...
یادم هست در زمان اکران فیلم «یک بوس کوچولو» که چند سال پیش تهیه کردهبودم، جوانی داشت به صف تماشاچیانی که میخواستند بلیت فیلم را بخرند، دیویدی همین فیلم را که به صورت قاچاق کپی شدهبود، میفروخت! من او را بردم پیش مامور نیروی انتظامی که کمی آن طرفتر ایستادهبود، گفتم این فیلمی که ایشان دارد میفروشد فیلم من است. او هم از جوان پرسید: «این را از کجا آوردهای؟» گفت: «از خانه». آن مامور هم گفت پس این کپی مال خودش است درحالی که آنچه روی دیویدی بود به من تعلق داشت. درواقع هنوز این درک از حقالتالیف آن روزها هنوز مطرح نشده بود و نیروی انتظامی هم متوجه آن نبود. البته به احترام من، آن جوان را رد کردند که برود اما بههرحال این، آن اتفاقی نبود که انتظار میرفت. بههرحال تا زمانی که ما عضو کپیرایت جهانی نشویم و آن را به رسمیت نشناسیم، اموالمان به همین شکل به غارت خواهد رفت.
الان برخی از شرکتها یا تهیهکنندگان داخل کشور، کپیرایت فیلمشان را به شرکتهای خارجی واگذار میکنند تا آنان را بیرون از ایران در برابر خلافکاران هم حمایت کنند. شما چنین اقداماتی را مفید میدانید؟
بله. اگر شما حق تالیف اثرتان را به شرکتهای خارجی واگذار کنید، آنها میتوانند حمایت کنند، به شرطی که مالک حقوق آن فیلم باشد اما شما از داخل ایران بهعنوان یک شهروند ایرانی نمیتوانید از شرکتهای خارجی که به حقوقتان تجاوز میکنند، هیچگونه احقاق حقی کنید. الان جایی هست به نام «IranProud» که از دم همه محصولات صوتی و تصویری و فیلم و سریال را پخش میکند و هیچکسی هم با آن کاری ندارد و نمیتواند کاری انجام دهد. اصولا پیگیری اینها در درجه اول یک کار زیربنایی و هزینهبر است که دولت باید آن را بر عهده گیرد. ما تهیهکنندگان هر قدر هم تلاش کنیم، نمیتوانیم از پس مبارزه با قاچاق بربیاییم چون نیازمند بودجه بزرگ و استخدام وکلای کاربلدی است که شبانهروز این موضوع را پیگیری و آرامآرام دیوارهای این خانه را مستحکم کنند. اما الان فقط کافی است طرف دوست داشته باشد این دزدیها را انجام دهد و ما هم هیچجوری نمیتوانیم جلویش را بگیریم.
تاکنون از این شبکههای ماهوارهای شکایت نکردهاید؟
به کجا شکایت کنیم؟ نهایتا اینطور است که ما اینجا به قوه قضاییه شکایت کنیم که شرکتی در خارج از کشور دارد اموال ما را میبرد. آنها هم نهایتا میتوانند به اینترپل بگویند تا مساله را بررسی کند. اما این چیزی نیست که جوابگوی ظلمها در حق ما باشد. ضمن اینکه این اتفاق زمانی کارآمد است که کمپانیهای بزرگ بخواهند فیلمی را از ما بدزدند. اما ما دلهدزد هم زیاد داریم. یعنی کسانی که امشب یک شبکه دارند و فردا شبکه دیگر. واقعا عین همان افرادی که بار آن نیسان چپکرده را میدزدیدند و آنطرفتر به دندان میکشیدند و بقیهاش را میفروختند. اینها هم به همین شکل کار میکنند. در واقع با دو شبکه سروکار داریم. شبکههایی که داروی جلوگیری از انزال زودرس جنسی را تبلیغ میکنند و شبکههای دیگری که داروی جلوگیری از انزال زودرس سیاسی را میفروشند و خیلی هم ژست و ادعای روشنفکری دارند! با وجود این ژستها اما باز هم فیلمهای ما را غارت میکنند و یکی از همین شبکههایی که خیلی هم ادعای روشنفکری و روشنگری سیاسی دارد، فیلم ما را غارت کرد. اسم نمیبرم چون نمیخواهم دهان به دهانشان بگذارم ولی بههرحال کار خودشان را میکنند.
یعنی معتقدید هیچکاری از دستمان برنمیآید؟
متاسفانه تلویزیون و رسانههای ما در این زمینه روشنگری نکردهاند و لااقل همین فرهنگسازی را هم نمیکنند. اگر به مردم گفته شود این فیلمی که شما دارید در شبکههای ماهوارهای میبینید دارد به صوررت دزدی پخش میشود و دیدن آن کار خلاف و ناروایی است و نباید تماشا کنید، آنوقت شاید اتفاق موثری دستکم از سوی تماشاگران رقم بخورد. به مردم بگوییم که لااقل استقبال نکنند، مشتری آن شبکهها نشوند، فیلمها را آنجا تماشا نکنند. فیلمی که من ساختهام واقعا با قرض ساختهام. بعضیها فکر میکنند با پول دولت ساختهایم، واقعا اینطور نیست. با پول توی جیب و وام ساختهایم. من کسانی را دیدهام که واقعا هم آدمهای با حسننیتی هستند اما میگویند حالا بگذار بعدا این فیلمها را در ماهواره راحت میبینیم! این اتفاق نیاز به فرهنگسازی دارد. تلویزیون یک مجموعه برنامه بسازد و واقعا به مردم بگوید این اتفاق چه ضرباتی میزند. مردم ما هم واقعا اگر بدانند کار درستی نیست تماشا نخواهند کرد. مثلا آنهایی که خانم معتمدآریا را دوست دارند اگر بدانند که تماشای فیلمش در شبکههای ماهوارهای او را میآزارد مطمئنا نخواهند دید. تازه این غیر از آنهایی است که اگر بدانند کار ناروایی است، نخواهند دید، یا آنها که بدانند کار خلاف قانونی است انجامش نخواهند داد یا کسانی که بدانند این کار حرام است، فیلم را از مجاری دزدی تماشا نخواهند کرد. بنابراین از هر سو باید این فرهنگسازی اتفاق بیفتد و مانند هر چیز دیگری به مردم بگوییم که جنس دزدی را واقعا نخرید. دیدن فیلم از ماهواره هم همین است: خریدن جنس دزدی.
برخی شایعات میگوید خود تهیهکنندگان با شبکههای ماهوارهای برای پخش فیلمشان زد و بند دارند. شایعهای که درباره «بنفشه آفریقایی» هم مطرح شد. چنین اتفاقی را محتمل میدانید؟
اصلا چنین چیزی عقلانی نیست. چه برای «بنفشه آفریقایی» چه فیلمهای دیگر. یعنی خود تهیهکننده فیلمش را به تاراج بگذارد که آنوقت چه نفعی از آن ببرد؟!
مثلا پولی در ازای آن دریافت کرده باشد.
کدام شبکه ماهوارهای پول داده که این دومی باشد؟ خب اگر پول گرفته باشد که یعنی تهیهکننده رایت را فروخته. مسأله این است که آنها اساسا به خرید تمایلی ندارند.
اصولا این اتفاق سودآوری است که تهیهکننده ایرانی فیلمش را به شبکه ماهوارهای بفروشد؟
قطعا سودآور است. ما اصلا خودمان به برخی از این شبکهها پیشنهاد دادیم بهجای پخش نسخه قاچاق فیلم، لااقل بگذارید فیلم در زمان اکران آنلاینش در ایران بفروشد و بعد تهیهکننده با رغبت فیلم را به شما میدهد.
این کار غیرقانونی نیست که شما رایت فیلمتان را به شبکه ماهوارهای بفروشید؟
اولا که غیرقانونی نیست و اصلا فروش فیلم به خارج از کشور توسط صاحب آن هرجا که باشد، قانونی است. ثانیا اصلا برای فروش نگفتیم. گفتیم اجازه دهید بعد از اکران آنلاین نسخه اصلی را در اختیارتان بگذاریم. همین دلهدزدها را میگویم! بهآنها گفتیم بگذارید این نیسان به مقصد برسد که رانندهاش هم بیچاره نشود بعد همانجا از شما دعوت میکنیم بیایید از محصول استفاده کنید. قبول نکردند.
به نفعشان نیست؟
اصلا بحث نفع هم نیست. انگار دزدی برایشان شیرینتر است، چون آنها هم اگر فکر کنند این پیشنهاد خوبی است اما واقعا میخواهند مثلا سریال قورباغه را همان شب که آمده به مردم بدهند چون اخبارش آمده است و فکرش را نمیکنند که سرمایهگذار و تهیهکننده باید چهکار کند.
فکر میکنید کدام اقدام اولویت بیشتری دارد؟ فرهنگسازی برای مردم، پیگیری قضایی یا اقدامات حمایتی وزارت از تولیدکنندگان
همه آنها باید همزمان و موازی انجام شود. اصلا اولویتبندی هم ندارد.
منبع: فاطمه ترکاشوند- ادبیات و هنر / روزنامه جام جم