مخصوص بانویی سالخورده با لباسهای مندرس و چادری بورشده که همه سرمایهاش چند بسته چسب زخم است و صورتش از کمخوری، لاغر و بیخون شده است. مخصوص آن بانوی خجل که پیازداغهای عسلیاش را در ظرفهای یکبارمصرف نشان رهگذران میدهد تا بلکه بخرند و او به دوا و درمان قلب بیمارش برسد.
این گزارش یک یادآوری است درباره زنانی که دستهای پینهبسته و تنهایی خسته دارند، زنانی که خواسته و ناخواسته سرپرست خود و خانوادهشان شدهاند و بار سنگین زندگی را هرطور شده به کول گرفتهاند و صورت را با سیلی سرخ نگهداشتهاند؛ یک روز در زمینهای زراعی بهعنوان کارگر، یک روز بهعنوان دستفروش با واکری که در راه رفتن کمکشان میکند و یکبار بهعنوان خدمتکاری که در خانههای این و آن کار میکنند و عرق میریزند تا نانی سر سفره خانواده بگذارند.
یک جمعیت ۴ میلیون نفری
این سطرها درباره یک جمعیت چند میلیون نفری نوشته میشود، درباره بخشی از زنان این سرزمین و مطمئنیم آمارهایی که درباره تعداد آنها از مراجع رسمی اعلام میشود چندان دقیق نیست.
با این حال قابلاستنادترین آمار موجود، ابتدا همانی است که سرشماری سال ۹۵ نشان داد و از وجود سه میلیون خانواری پرده برداشت که توسط زنان سرپرستی میشوند و دوم گفتههای رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس است درباره اینکه این عدد اکنون به چهار میلیون زن سرپرست خانوار، خودسرپرست و بیسرپرست رسیده است.
جمعیت زنان سرپرست خانوار کشور سالهای طولانی و بیش از دو دهه است که سیری صعودی دارد. گرچه در بیش از دو دهه اخیر بر جمعیت کل کشور نیز افزوده شده ولی شیبی که جمعیت زنان سرپرست خانوار گرفتارش شدهاند، شیبی نگرانکننده است.
به استناد آماری که مهدی عیسیزاده، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس ارائه داده این جمعیت که طبق سرشماری سال ۷۵، کمتر از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بوده در سرشماری سال ۸۵ به یک میلیون و۶۰۰ هزار نفر رسیده و در سال ۹۰ به حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نزدیک شده و با افزایش حدود ۵۰۰ هزار نفری به سه میلیون و ۶۰ هزار نفر در سال ۹۵ رسیده است.
با این که سال۱۴۰۰ موعد سرشماری بعدی جمعیتی است ولی هنوز سرشماری انجام نشده و آمارهایی که از زبان نمایندگان مجلس بیان میشود (و توسط معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری تایید میشود) از جهش یک میلیون نفری جمعیت زنان سرپرست خانوار حکایت میکند که در عرض کمتر از پنج سال اتفاق افتاده است.
چرا سرپرست میشوند
به تعداد زنان سرپرست خانوار، دلیل برای سرپرست شدن زنان وجود دارد اما عمده دلایل این اتفاق به رفتار مردان خانواده مربوط میشود.
از مرگ که زمانش تحت کنترل و اراده بشر نیست و هیچ مردی را بهدليل رحلت از دنیا و تنها گذاشتن خانواده نمیتوان شماتت کرد اگر بگذریم، زنان سرپرست خانوار یا بهدلیل طلاق یا بهواسطه اعتیاد، یا ازکارافتادگی همسر و پدر یا رها شدن توسط مردان مهاجر یا شوهران بیمبالات، سرپرست خانوار میشوند.
سال ۹۵ که آخرین سرشماری نفوس و مسکن کشور توسط مرکز آمار ایران انجام شد وجود ۲۴ میلیون و ۱۹۶ هزار و ۳۵ خانوار درکشورمان تایید شد؛ خانوارهایی که بُعدشان در مناطق شهری ۳.۳ نفر و در مناطق روستایی ۳.۴ نفر بوده است.
از بیش از ۲۴ میلیون خانواری که چهار سال پیش در کشور شناسایی و ثبت شدند سه میلیون خانوار توسط زنان سرپرستی میشدند که اگر در بُعد خانوار ضرب شوند به این معنی است که در سال ۹۵ دستکم زنان نانآور محض ۱۲ میلیون نفر از جمعیت ۷۹ میلیون نفری ایران در آن سال بودهاند.
با توجه به این که بخش قابلملاحظهای از زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست، بیسواد، کمسواد یا فاقد مهارت هستند بهراحتی میتوان شرایط سخت سرپرستی آنها را مجسم کرد؛ یک سرپرستی توام با دوندگیهای همیشگی، زحمتهای بیپایان جسمی و خستگیهای عمیق روحی.
این آمار که خانواده های زن سرپرست کشورمان در ۱۰ سال گذشته ۵۸درصد رشد کرده و طلاق و میل به تجرد دو عامل مهم در این رشد بوده آمار تلخی است.
سال ۹۵ که آخرین سرشماری نفوس و مسکن کشور انجام شد ایران ۷۹میلیون نفری، ۳۹میلیون و ۴۲۷هزار و ۸۲۸ نفر از جمعیتش زنان بودند که ۶۴.۳درصد از آنها همسر داشتند، درعوض اما ۷.۳درصد از آنها به دلیل فوت همسر و ۲.۲درصدشان به واسطه طلاق و ۲۶.۲درصدی که هرگز ازدواج نکرده بودند، خودسرپرست یا سرپرست خانوار بودند.
اکنون چهار سال از عمر این آمارها میگذرد و با کرونایی که از یک سال پیش پا به درون سرزمینمان گذاشته، قطعا این آمارها نیز فرق کرده و ارقام بزرگتر شده و در نتیجه جمعیت زنان سرپرست خانوار کشور نیز رشد کرده است. اما در روزگاری که مردان به عنوان تامینکنندگان کلاسیک و سنتی معاش خانواده در پشتیبانی مالی خانواده کم آوردهاند، اوضاع زنانی که در این اوضاع آشفته دست به زانو زده و کمر همت به میان بستهاند، ناگفته پیداست.
تهمینه شاوردی، عضو هیاتمدیره انجمن ایرانی مطالعات زنان اما درباره مصائبی که زنان و بهویژه زنان سرپرست خانوار در عهد کرونا کشیدهاند حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
او به ایسنا گفته است حدود ۸۵درصد پرستاران و ماماها را در ۱۰۴ کشوری که دادههای آنها در دسترس است زنان تشکیل میدهند. زنان تقریبا ۷۹درصد از نیروی کار در مراقبتهای بهداشتی را تشکیل میدهند و این موضوع آنها را بیشتر از مردان در معرض خطر ابتلا به کرونا قرار میدهد.
این در حالی است که به گفته این دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، زنان به دلیل نقشها و مسؤولیتهای متعدد و متنوع در خانواده بیشتر دغدغه ابتلا به بیماری را دارند در حالی که آمارها نشان میدهد در ایران ۶۲درصد بیماران کرونایی که شغل خود را از دست دادهاند زن هستند.
زنان بهبود یافته از کرونا که پس از بهبود از بیماری گرفتار بیکاری میشوند اما کسانی هستند که براساس آخرین اطلاعات موسسه ملی آمار و اطلاعات ایتالیا، زنان بین ۲۵ تا ۴۴ سال حدود ۷۰درصد از امور مراقبت را در خانوادهها انجام میدهند؛ در واقع زنان دغدغه حمایت از خانواده را دارند ولی جامعه انگیزهای برای حمایت از آنان ندارد.
به گفته شاوردی، این مصائب در حالی رخ میدهد که پژوهشها نشان داده زنان سهبرابر بیشتر از مردان از پیامدهای روانی گسترش کووید ۱۹ رنج میبرند و گرفتار اضطراب، کاهش اشتها و ناتوانی در خواب میشوند. زنانی اینچنین آسیبپذیر اما طبق توضیحات این عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات زنان در تیررس تعدیل نیرو قرار دارند، بهطوریکه جمعیت زنان شاغل ۱۵سال به بالا از چهارمیلیون و ۴۷۴هزار و ۴۳۶ نفر در بهار سال ۹۸ به سهمیلیون و ۷۸۹هزار ۶۶۳ نفر در بهار ۹۹ رسیده است.
زن سرپرست خانواده را دریابید
جعفر بای، آسیبشناس اجتماعی
آمارها نگرانکننده است، زمانی که میفهمیم حدود ۶۲ درصد از بیماران کرونایی که به خاطر ابتلا به بیماری کرونا شغل خود را از دست دادند، زن هستند.
ازسوی دیگر آمارها از افزایش زنان سرپرست خانوار در سالهای اخیر میگوید. این آمار میتواند نگران کننده باشد زمانی که بدانیم یکی از دلایل افزایش زنان سرپرست خانوار در کشور، افزایش آمار طلاق و تمایل زنان در حفظ حضانت فرزندان است.
این در حالی است که این روزها شاهد حذف اجباری بخش زیادی از کارمندان زن از گردونه شاغلان هستیم، کسانی که نان خانواده را به دست میآورند و سرپرست خانواده هستند.
یکی از دلایل این اتفاق این است که هر سال تعداد زیادی از افراد جویای کار به گردونه کار تزریق میشوند، در حالی که برنامهریزی برای حفظ یا ایجاد شغل جدید در کشور وجود ندارد.
درواقع باید دقیقتر به این موضوع نگاه کرد و گفت که سیاست اشتغالزایی در کشور وجود ندارد. به خاطر همین است که شغلی که روزی به وجود آمده، به راحتی از بین میرود.
رکود اقتصادی، تورم و مشکلات در تولید باعث شده که دومینوی حذف جایگاه شغلی ایجاد شود. حقیقت این است که دو عامل بزرگ باعث حذف زنان سرپرست خانوار از مشاغل میشود، یکی از آنها کرونا و دیگری هم تحریم اقتصادی است؛ جنگ تمامعیاری که زنان را نشانه رفته است. برای اینکه مشکل زنان حل شود، لازم است دولت از زنان و به خصوص زنان سرپرست خانوار حمایت کند.
زنان یک «وزیر خانواده» در بدنه دولت ندارند تا از آنها حمایت کند. شاکله اصلی نظام خانواده، زنانند و آنها هستند که یک خانواده را خانواده میکنند، حال آن که نظام خانواده یک وزیر ندارد تا از حقوق اصلی زنان حمایت کند.
زن سرپرست خانوادهای که به خاطر کرونا یا مشکلات اقتصادی بیکار میشود، به شدت در معرض آسیب است. او میتواند به راحتی به شغلهایی تن دهد که در شان زنانگی او نیست.
میتواند به خاطر فقر زبالهگرد شود یا مواد مخدر بفروشد یا در باند قاچاق وارد شود. حال سوال این است که زن سرپرست خانوادهای که آسیب پذیر است، چطور میتواند فرزندان خود را تربیت کند؟ پس دولت باید او را حمایت کند.
زنانی که تحت حمایت قرار گرفتهاند
از زنان سرپرست خانوار، تعاریف مختلفی وجود دارد و این زنان بهواسطه علتی که سرپرست شدهاند به دستههای مختلف تقسیم میشوند.
مثلا جامعه شناسان به کسی که در مقایسه با سایر اعضای خانواده، قدرت عملی و اقتصادی بیشتری داشته باشد، سرپرست خانوار میگویند چه این شخص زن باشد و چه مرد.
در تعریف سازمان بهزیستی نیز زنان سرپرست خانوار کسانی هستند که تأمین معاش خود و اعضای خانواده را بهعهده دارند. پس عاملی که از زنان، سرپرستانی برای خود و خانواده میسازد چیزی جز مسائل مالی نیست.
از سوی دیگر زنان سرپرست خانوار براساس وضعیتشان به چند دسته تقسیم میشوند مثلا زنانی که خانوارهایی را سرپرستی میکنند که مرد بهطور دائم در آنها حضور ندارد، مثل وقتیکه پای مرگ یا طلاق پیش میآید و دسته دوم خانوارهایی که مرد در آن بهطور موقت غایب میشود مثل زمانی که مردهای سرپرست خانوارمهاجرت میکنند، متواری یا مفقود میشوند یا به زندان میافتند و درنتیجه زنان جای آنها را در گرداندن چرخ خانواده میگیرند.
البته بااینکه تعاریف و تقسیمبندیهای مختلفی در این حوزه ارائه میشود اما درباره یکچیز میان همه صاحبنظران اتفاقنظر وجود دارد که عبارت است از لزوم حمایت از زنان سرپرست خانوار به شکلهای مختلف و در گسترهای وسیع.
طبق آماری که حبیبا... مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در اختیار جامجم میگذارد هماکنون ۲۴۵هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش حمایتهای بهزیستی هستند.
همچنین براساس آماری که حسینخدرویسی، معاون حمایت و سلامت خانواده کمیته امداد به جامجم ارائه میکند درحال حاضر بیش از یکمیلیون و ۲۰۰ هزار زن سرپرست خانوار، بیسرپرست و بدسرپرست تحت پوشش حمایتهای کمیته امداد قرار دارند و هیچ زنی نیز در صف انتظار دریافت حمایتهای امداد نیست.
به گفته خدرویسی، حمایتهایی که این گروه از زنان در کمیته امداد از آن برخوردار میشوند اغلب از جنس حمایتهای مسکن بهصورت پرداخت ودیعه و اجاره، بهطور موردی ساخت مسکن و درنهایت پرداخت تسهیلات اشتغال و ارائه آموزشهای حمایتی به آنهاست.
بااینحال آنچه از مشاهدات اجتماعی به دست میآید و آنچه از گفتههای مهدی عیسی زاده، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس برداشت میشود، این است که گرچه حدود ۲.۵میلیون زن سرپرست خانوار درکشور تحت پوشش حمایتهای کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند، ولی به همین میزان، خارج از چرخه حمایتی هستند که به گفته عیسی زاده، چون حمایتها بهاندازه و فراگیر نیست، جمعیت زنان سرپرست خانوار اکنون به چهار میلیون نفر افزایشیافته است.
تبعات سنگین سرپرست شدن
سال۹۴ پژوهشی در کشورمان انجام شد که روایتی بود از زبان تعدادی از زنان سرپرست خانوار تهرانی درباره موانعی که مانع شادی و خوشحالی آنها میشود.
یافتههای این تحقیق نشان داد که موانع شادمانی به شیوههای مختلف در زندگی اجتماعی این گروه از زنان تاثیر میگذارد و در نهایت نیز منجر به طردی خودخواسته و تحمیلی در زندگی آنها میشود.
به عبارت دیگر نتایج این پژوهش و تحقیقات مشابه نشان میدهد شرایط نامناسب گذشته و حال و پیشبینی آشفته از آیندهای مبهم، بستری را برای کاهش احساس شادمانی در زنان سرپرست خانوار ایجاد کرده و آنها را گرفتار فشارهای روانی میکند که بهصورت احساس نابرابری، افسردگی، طرد اجتماعی و مورد بیانصافی قرار گرفتن ظاهر میشود.
این درحالی است که اولین برداشت از مشکلات زنان سرپرست خانوار توسط کسانی که تماشاچی اوضاع آنان هستند فقر اقتصادی است و پیامدهای روانی سرپرست شدن آنها کمتر به چشم میآید. البته مطالعات و تحقیقات مختلف نشان داده که فقر اقتصادی است که در مرحله نخست سبب از بین رفتن رفاه ذهنی و نارضایتی زنان سرپرست خانوار از زندگیشان شده و موجب بروز پیامدهای بعدی میشود.
پژوهشهایی در سالهای۹۰، ۹۱ و ۹۲ در کشورمان انجام شده که اثبات میکند مشکلات مادی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار سبب استرس، اضطراب و افسردگی بیشتر آنها نسبت به دیگر زنان میشود؛ مشکلاتی که سلامت جسمی آنان را بهمخاطره میاندازد و سبب غفلت زنان سرپرست خانوار از خود، بیاعتنا شدن به خواستههای خویش و در نتیجه افسردگی و ناشادی در آنها میشود.
مریم خباز - جامعه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد