به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین، وقتی قاضی علت این درخواست را پرسید، مرد جوان رشته کلام را در دست گرفت و درباره ماجرای زندگیاش گفت: یکسال است ازدواج کردهام، ولی دو ماهی میشود که زندگیام به جهنم تبدیل شده؛ آنهم به خاطر یک گروه واتساپی.
قضیه از این قرار بود که چند وقت پیش همکارانم مرا در یک گروه عضو کردند. من هم دیگر خجالت کشیدم از گروه خارج شوم. در آنجا مطالب مختلف میگذاشتند. از جوک گرفته تا صحبتهای فلسفی؛ تا اینکه یک روز همسرم متوجه پیامی در گروه همکارانم شد. از آن لحظه زندگی ما از این رو به آن رو شد.
ناهید جنجال بهپا کرد و گفت باید از گروه خارج شوم. من هم نمیتوانستم این کار را انجام دهم. سر همین موضوع زندگیمان تیرهوتار شد. ناهید قهر کرد و همه چیز بههمریخت. هرچه هم سعی کردم با او صحبت کنم، فایدهای نداشت. او مرتب حرف خودش را میزد و به خاطر یک گروه زندگیمان را نابود کرد. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن زندگی کنم.
در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، آن گروه خیلی صمیمی بود. همه اعضایش از جمله خانمها بسیار راحت برخورد میکردند. اغلب مجرد بودند و جوکهای بدی ارسال میکردند. شوهر من که یک مرد متاهل است چرا باید در آن گروه بماند و با دختران صمیمی باشد؟! این حرف من منطقی است. ولی آرمان لج کرد و حاضر شد زندگیمان را بههمبزند، ولی از این گروه خارج نشود.
درصورتیکه اگر برعکس بود، خودش هم عصبانی و ناراحت میشد. آرمان متاهل است و نباید در چنین گروههایی بماند. ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نیست. فقط میخواهد با من لج کند. چون گفتم این کار را نکن، از روی عمد برعکسش را انجام میدهد. از سوی دیگر وقتی از سر کار میآید مدام سرش در گوشی است و در این گروه چت میکند. کمحرف شده و حوصله بیرون رفتن و حرف زدن هم ندارد. من هم دیگر خسته شدهام و نمیخواهم در کنار چنین مردی زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. او آنها را به یک مرکز مشاوره معرفی کرد تا شاید اختلافشان با راهنماییهای یک مشاور خانواده حل شود.