این باور یکی از فعالان قدیمی صنعت نشر ایران است که فراز و نشیبهای زیادی را به چشم دیده است. کرونا همانطور که خطر تعطیلی برای بعضی از کتابفروشها داشت، موجب شد آمار استفاده از کتابهای دیجیتال و صوتی افزایش چشمگیری پیدا کند. با این حال باید برای زندگی ناپایدار ناشرانی که درگیر تهیه کاغذ و گرانیهای چاپ هستند، چارهای اندیشید. کرونا که آمد و تعطیلیها و خانهنشینیها که شروع شد، دوباره موضوع کتاب به صدر اخبار آمد. عدهای از کتابفروشان سنتی که فقط باید حضوری سراغشان میرفتی بدون هیچ تعارفی، میزان فروششان افت کرد و حتی خبر تهدید تعطیلیشان به گوش رسید اما همیشه در یک اتفاق مشترک همه به یک اندازه آسیب نمیبینند و چه بسا بعضیها مصداق عدو شود سبب خیر میشوند.
شکایت کردن که کار همیشگی خیلی از ماست اما از همان روزهای شروع کرونا، برخی کتابفروشیها و مراکز فروش آنلاین کتاب اتفاقا میزان فروششان بیشتر شد؛ آنقدر که در پستهای اینستاگرامیشان خبر میدادند گرچه کرکره فروشگاهمان پایین است و کاغذ بزرگ «تعطیلی به خاطر کرونا» روی در نصب شده اما همین چند نفر نیرویمان بیشتر و فشردهتر از قبل مشغول کار هستند تا بتوانند فهرست درخواستی مخاطبها را پاسخ بدهند، کتابهای موجودشان را جدا و بعد با پست راهی خانههایشان کنند. نمونهاش کتابفروشی آموت، اسم و... . بعضی از سایتهای معتبر آنلاین هم دستکمی از این نداشتند. در همان روزها، مثلا «کتابخون» میزان فروشش بیشتر از سالهای گذشته شده بود و بروبیای پخشیها و اهالی پست در دفترش بازار گرمی را برایشان فراهم کرده بود. پیامهای رضایت مخاطبان هم نشان میداد از نوع خدمات و نحوه ارسال آثارش راضی هستند و چه بهتر از این؟ مهم این بود که بعضیها بلد بودند چطور خودشان را با شرایط جدید وفق دهند؛ ارسال رایگان کتاب، تأمین کتابهای مورد علاقه مخاطبهایشان، پاسخگوییهای سریع، در دسترس گذاشتن چند شماره برای پشتیبانی محصولات و تداوم حیات در دوره کرونا.
آمار در آن روزها و حتی در همین روزهایی که به پیکهای کرونایی عادت کردهایم، عجیب است. یعنی در کنار تمام آن حرفهای روشن که میزان فروش کتابفروشیهای به روز و پخشیهای منعطف افزایش یافته بود، عدد و رقمهای نگرانکننده کم نبود. مثلا در ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ وزیر فرهنگ و ارشاد نامهای جداگانه به معاون اول رئیسجمهور و رئیس دفتر رئیسجمهور و دیگران ارسال و مساعدتی برای اهالی فرهنگ و هنر درخواست میکند. او در نامهاش گفته بود میزان خسارت کسب وکارهای بخش فرهنگی ۳۴۷ میلیارد و ۵۷۵ میلیون و بخش فعالیتهای رسانهای و تولید محتوای دیجیتال ۲۷۸ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان است.
در مقابل، درست دو روز بعد یعنی در ۲۷ فروردین همان سال در ایبنا خبری منتشر شد که در ۲۰ روز نخست همان سال با همکاری وزارت ارشاد بیش از ۲۳۶ هزار نسخه کتاب الکترونیک با ارزشی حدودا ۲۶ میلیارد ریالی فروخته شده است. این عدد و رقم بر اساس آماری بود که از طریق فروش کتابهای دیجیتال در پلتفرمهای کتابخوانی طاقچه، فیدیبو، کتابراه، نوار، کتابیکا، پژوهان و فراکتاب به دست آمده بود. حالا سوال این است که آیا کتاب صوتی و دیجیتال، یعنی هر اثری که از طریق پلتفرمها به دست مخاطب میرسد، پرفروشتر از کتابهای چاپی است؟
دیگر دوره بحث کردن نیست
خیلی واضح است که دیگر وقت آن بحثهای قدیمی نیست که چرا کتاب دیجیتال؟ چرا کتاب صوتی؟ تا همین چند سال پیش بعضیها هنوز هم سر همین موضوعات دعوا داشتند که با نسخه الکترونیک، کتابها دیگر نه بوی کاغذ میدهند و نه نمیتوان آن را در دست گرفت و ورق زد، امروز خیلیها حتی آنها که اهل شنیدن نبودند، دست از این جنگ برداشته و خودشان هم رو به عرضه متفاوت آثارشان آوردهاند.
این را در تعدد نام ناشران در لیست پلتفرمهای عرضه دیجیتال آثار و تولیدکنندگان کتابهای صوتی میتوان یافت. مثلا همین نوین کتاب گویا که از ۱۴ سال پیش به طور تخصصی کار تولید کتاب صوتی را شروع و راه را برای بسیاری از تولیدکنندگان این عرصه باز کرد، اکنون بیش از هزار عنوان کتاب صوتی دارد که اسم ناشران و مولفان و مترجمان متعددی را میتوان در لیست آثارش دید و این یعنی رو آوردن ناشران کوچک و بزرگ به کتابهایی که بهجای خواندن میتوان آنها را شنید؛ حالا چه نشر مرکز و قطره و ققنوس باشد و چه نشرهای کوچکتری که میخواهند از همان ابتدای کار نظر تمام مخاطبانشان را جلب کنند؛ چه آنهایی که افرادی سمعی هستند و شیفته شنیدن و چه آنهایی که بصری هستند و کتاب فقط و فقط باید جلوی چشمشان باشد تا دقیق متوجه آن شوند. دوباره برویم سراغ آمار و ارقام که آیا واقعا استقبال از کتابهای دیجیتال و صوتی در این یکی دو سال به دلیل کرونا و خانهنشینیها بیشتر از گذشته شده یا خیر؟
همین چند روز پیش بود که دو پلتفرم فیدیبو و طاقچه آمار مربوط به فروش کتابهایشان را در سال ۹۹ اعلام کردند. نتایج و اعداد شگفتآور بود! برای ما که عادت به شنیدن عددهای ناچیزی برای سرانه مطالعه ایرانیها داریم، جای تعجب دارد اگر بدانیم در سال ۹۹ میانگین مطالعه کاربران اپلیکیشن فیدیبو روزی هشت ساعت خواندن کتاب الکترونیک و پنج ساعت گوشدادن به کتابهای صوتی بوده است. فیدیبو از سال ۹۲ فعالیتش را آغاز کرده است؛ یعنی نه عمرش خیلی طولانی است و نه خیلی کوتاه اما توانسته برخی اعداد آماری معمول در حوزه کتاب را تغییر دهد. عجیبترین عدد این پلتفرم مربوط میشود به ۳۱ فروردین ۱۳۹۹. در آن روز، ۲۷ هزار ساعت کتاب در فیدیبو شنیده شده است. روز ۱۴ فروردین همین سال هم کاربران فیدیبو ۵۸ هزار ساعت مطالعه کردهاند.
حالا شاید بعضیها بگویند این آمار فقط برای یک پلتفرم است و نمیتوان گفت با یک گل بهار میشود و... اما آمار سال ۹۹ اپلیکیشن طاقچه هم دستکمی از فیدیبو ندارد.
کتاب چاپی نابود نمیشود، اگر...
اعداد و ارقام بالای فروش کتابهای صوتی در ایام دلسردکننده کرونا دل خیلیها را گرم نگه داشت. اما ناشرها چه؟ همانها که اگر نباشند، نه کتاب دیجیتالی وجود خواهد داشت و نه کتابی برای صوتی شدن. اصلا در اینجور وقتها باید به آن خبرهای انتشار و تجدیدچاپها دل خوش کنیم یا از آن کمکار شدن ناشران تازه کار دل نگران شویم؟ هرچند، تازه کار داریم تا تازه کار. مثلا ناشری که از همان سال ۹۹ کارش را شروع کرده وضعیتش خیلی سختتر از ناشری است که دو سه سال قبلتر مجوز گرفته و با هزار بالا و پایین فرسایشی آثارش را به ۳۰ یا ۴۰ عنوان رسانده، بلکه در نمایشگاه کتاب شرکت کند و مخاطبش را بیابد؛ همان نمایشگاه کتاب هم که با کرونا به باد فنا رفت، برگزار نشد و وقتی هم مجازی برگزارش کردند، در پاندولی از خبرهای خوب و بد در نوسان بود. بعضیها فروششان دور از انتظارشان بود و بعضی دیگر اصلا دیده نشدند و عدهای از مخاطبها پوستشان کنده شد تا به کتابشان برسند و عدهای دیگر تا مدتها هر روز پستچی زنگ خانهشان را میزد و تک به تک لیست کتابهایشان را تکمیل میکرد. حتما تلاش کردن بهتر از دست روی دست گذاشتن است اما هیچ کدام از اینها باعث نمیشود که خبرهای نگرانکننده برای ناشران تازه کار کمتر شود.
احمد تهوری، مدیر نشر آفتابکاران که از سالهای جوانی در کار کتاب و چاپ بوده است درباره تاثیر کرونا بر فروش کتاب میگوید: «صنعت نشر ایران را میتوان به قبل و بعد از کرونا تقسیم کرد. کرونا تهدیدی بود که یک عده توانستند از آن استفاده کنند و یک عده هم با عدم استفاده ضرر کردند. غیر از آنهایی که صرفا وابسته به فروش فیزیکی کتاب بودند، باید گفت ناشران تازهکار بیشترین آسیب را دیدند. چون صنعت نشر در ایران همچنان وابسته به دولت است. افزایش قیمت کاغذ و چاپ کتاب باعث شد این دسته از ناشران که فروش اصلی و شناخته شدنشان بیش از همه وابسته به نمایشگاه کتاب باشد، بیشترین آسیب را ببینند.»
این تهدیدها کم اهمیت نیستند. اگر ناشری نباشد، اگر ناشران با این قیمت بالای کاغذ امکان چاپ کتاب نداشته باشند، اگر بهجای نمایشگاهی که هزار انقلت بر آن وارد بود، هیچ راهکاری برای معرفی بهتر و بیشتر ناشران صورت نگیرد، آن آمار بالای خوشحالکننده پلتفرمها نیز رو به افول میرود.
حورا نژادصداقت / روزنامه جام جم