با پلنگ و یوز عکس بگیریم و برای آهو علوفه بریزیم و مراقب باشیم کبکها راه خانهشان را گم نکنند و بزهای کوهی از آن بالا پایین نیفتند.
مراقب باشیم خرسهای مازندران شکار نشوند و گرگ ها در بیابانها و دشتها بدوند و شکار کنند و روباهها هم که جای خود دارند.
باید خیلی مراقب آنها باشیم چون تنها حیوانی است که به انسان راه و روش اهلی شدن و عاشقی یاد میدهد... راستش را بخواهید همه اینها کارتپستالی است و تصاویری است که در فیلمهای سینمایی دیدهایم.
واقعیت شغل و حرفه محیطبانی خارج از تصور ماست و اگر واقعیت آن را بدانیم و ببینیم از این تصورات فانتزی فاصله میگیریم و باور میکنیم که با گلمالی جیپ لندکروز و گذاشتن کلاه گاوبازی بر سر و تیشرت با طرح نشنال جئوگرافیک محیط بان نمیشویم، حتی یک روز هم در دل بیابان و کوه و دشت طاقت نمیآوریم.
خسرو معصومی از معدود کارگردانانی بود که در فیلم رسم عاشقکشی بخشی از سختیها و مرارتها و ناامنیهای جنگل بانی و محیط بانی را به تصویر کشید. این شغل آنقدر سخت و پیچیده است که 31 جولای را بهنام روز جهانی محیطبان در تقویم ثبت کردهاند.
در کشور ما هم چند سال است که به این شغل اهمیت بیشتری میدهند و زادروز امام هشتم (ع) را روز محیطبان میدانند چرا که امام رضا (ع) ضامن آهو شد.
روز جهانی محیط بان مناسبتی شد تا با دو محیطبان همصحبت شوم تا آنها برایمان از کار و زندگیشان بگویند.
خطر باید کرد
سید حسن طباطبایی، 31ساله است و 11 سال است که در منطقه پارک ملی بختگان استان فارس، محیطبانی میکند.
وقتی به او تلفن کردم در بیمارستان بود. اعضای خانوادهاش به کرونا مبتلا شدهاند و او باید در کنار کارش از خانوادهاش هم حمایت و مراقبت کند.
میگوید: شرایط خیلی سخت شده و کرونا هم که نزدیک به دو سالی است شرایط را پیچیدهتر و سختتر کرده است. هم از نظر روانی تحت فشاریم و هم از نظر اقتصادی. حقوق محیطبانها بسیار کم است و با این تورم و گرانی و بیماری واقعیت این است که اداره امورات زندگی روز به روز سختتر میشود. اوایل که کرونا شایع شد سازمان محیطزیست یک میلیون تومان به ما کمک کرد اما همه میدانند یک میلیون تومان بر هیچ زخمی مرهم نیست چه بماند که دوا باشد. برای همین است که میگویم آنهایی که احساس میکنند به محیطبانی علاقهمندند قبل از انتخاب این حرفه حسابی شرایط را سبک، سنگین کنند و احساساتی تصمیم نگیرند. عکسها و فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و احساسات مردم را برمیانگیزد بخش کوچکی از واقعیت است و زیبایی کار ما را نشان میدهد نه همه آن را. کسی که به محیطبانی علاقهمند است، بیرودربایستی، یکی دو روزی بزند به کوه و بیابان بدون داشتن امکانات لاکچری و لوکس. ببیند میتواند دوام بیاورد یا نه. کار ما گرسنگی و تشنگی دارد. خطر دارد و امکان دارد هر لحظه از طرف شکارچیان آسیب ببینیم. پیادهرویهای طولانی و بدون امکانات دارد. فقط باید عاشق طبیعت و حیاتوحش باشی تا دوام بیاوری؛ آنهم نه عشق کارتپستالی و فانتزی، باید از ته دلت طبیعت و حیواناتش را دوست داشته باشی.
آبشخورسازی نکنید
طباطبایی میگوید: امسال بارش کم بوده و کمآبی و خشکسالی همه ایران را تهدید میکند اما پارک بختگان شرایطش از دیگر جاها بهتر است. آبشخورهایی که کار گذاشته شده بسیاری از حیوانات را از تشنگی نجات میدهد اما با اینکه آبشخورها حیاتی هستند یک نکته را یادآوری کنم. در شبکههای اجتماعی پستهای احساسی زیاد میبینیم که مردم یکدیگر را تشویق به آبشخورسازی در طبیعت میکنند و به یکدیگر توصیه میکنند که به حیوانات آب و غذا برسانند. من با این کار مخالفم. آبشخورسازی اصولی دارد و باید کارشناسانه باشد. نباید هرکسی خودش راه بیفتد و در بیابان و دشت آبشخور بسازد. این کار مداخله در حیاتوحش و اکوسیستم طبیعت است. حیات وحش باید خودش آب پیدا کند. باید تلاش کند در دشت و بیابان بدود و روند طبیعی زندگیاش را سپری کند. اینکه بدون وارسی و کار کارشناسی هر جا که دلمان خواست آبشخور بسازیم اشتباه است. این کار باعث تنبلی و دستآموز شدن حیوانات میشود. نباید کاری کرد که پلنگ و یوز برای خوردن آب از ارتفاع به دشت بیایند. آن بالا چشمههای آب هست و حیاتوحش باید آن را جستوجو کرده و پیدا کند. مگر در شرایط اضطرار که واقعا آبی نباشد و خشکسالی جدی باشد باید آبشخور را در نزدیک چشمه ساخت تا پلنگ و بقیه حیوانات از ارتفاع پایین نیایند. باید به طبیعت کمک کرد اما نباید در روند آن مداخله نمود یا سیستم آن را تغییر داد. اگر قرار است آبشخوری ساخته شود حتما با مشورت و همکاری محیطزیست منطقه باشد.
سال 93 خبری در صدر اخبار قرار گرفت: هادی جلالی، محیطبان خوزستانی از طرف شکارچیان مورد حمله قرار گرفت. تیرهای زیادی بر بدنش نشست که پزشکان 11 ساچمه سربی را از بدنش خارج کردند اما 96 ساچمه دیگر را صلاح ندیدند که خارج کنند و او سالهاست با این ساچمهها زندگی میکند. خودش میگوید: آن اوایل بزرگداشت برگزار میکردند و تقدیر و تلویزیون و ... اما به مرور همه مرا فراموش کردند. مدتی هم دنبال این بودم که جانبازی بگیرم. خیلی رفت و آمد کردم اما فقط 20 درصد جانبازی به من دادند که آن هم هنوز به نتیجه نرسیده و پروندهاش معلوم نیست در چه مرحلهای مانده که هیچکس پاسخگو نیست. چهار سال قبل متوجه شدم شکارچیان غیرقانونی برای شکار به حمیدیه میآیند با آنها درگیر شدم اما بهجای اینکه حمایت شوم مرا از کارم تعلیق کردند اما نکته اینجاست که حکم مرا هم صادر نمیکنند تا بدانم چه باید بکنم. سازمان هم از من حمایت نکرد و نمیکند. خانه و ماشینم را فروختم و وکیل خصوصی گرفتم اما باز هم به نتیجه نرسیدم. این شکارچیان به شیوخ عرب مرتبطند و با آدمهای بانفوذی در ارتباطند برای همین هر محیطبانی که مقابل آنها بایستد به نوعی از کار بیکارش میکنند. منطقه میشداغ، چراگاه آهوان و منطقه خوبی برای شکار است. هرکس بخواهد این منطقه را از شکارچیان بگیرد، بلایی سرش میآورند که سر من آوردند. محیطبانان خوزستان بیشتر از بقیه مناطق کشور با مشکل روبهرو هستند. رانتهای زیادی در این استان است که نمیگذارد ما کار خودمان را انجام دهیم. همکارم سیدباقر موسوی را سال قبل از کار اخراج کردند چون به مالچمالی معترض شد و آن را با عکسی در اینستاگرامش افشا کرد. او گفت که مالچمالی، حیاتوحش شادگان و هورالعظیم را از بین میبرد اما مافیای نفت او را برکنار کرد. هیچکس صدای ما را نمیشنود و به ما کمک نمیکند چون شکارچیان و آنهایی که از خوزستان سود زیاد میبرند به بالاها وصلند و ما را ناکار و خانهنشین میکنند.
طاهره آشیانی - روزنامهنگار / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد