به گزارش
جام جم آنلاین، در ادامه کارآگاهان با سرقتهای سریالی به همین شیوه و شگرد مواجه شدند. ماموران پلیس در ادامه موفق به دستگیری شش عضو این باند شدند. یکی از متهمان اصلی پرونده، این هفته در گفتگو با تپش از سرقتهایشان میگوید.
چه شد نقشه سرقت کشیدی؟بیپولی و نداری. من ورزشکارم و آدم خانوادهداری هستم. چندین بار مدال طلای استانی گرفتهام و میدانم مال حرام نباید وارد زندگی شود، اما وقتی چارهای برایت نمیماند مجبوری که دست به کارهایی بزنی که خودت نمیخواهی. ۲۰ میلیون تومان پول بهرهای گرفتم و باید ۳۰ میلیون تومان برمیگرداندم، اما نتوانستم این پول را تهیه کنم و تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که از راه خلاف این پول را فراهم کنم.
۲۰ میلیون تومان بدهی برای چی بود؟
پنج سال است از شهرستان آمدهام و در تهران باربری میکنم. هرچقدر هم پول از این راه بهدست آوردم را برای جهیزیه خواهرم دادم. اما باز هم پول کم بود. به هرکسی که فکرش را میکنید رو انداختم تا این پول را به من قرض دهد، اما جواب همه یکی بود، پول ندارم. درنهایت به این نتیجه رسیدم که پول بهرهای بگیرم.
ایده سرقت از طرف کدام یکی از شما بود؟
همه با هم نظر دادیم. ما بهدلیل کار زیاد خیلی دیر به دیر همدیگر را میدیدیم. چند شب قبل بعد از یک ماه با همولایتیهایم دور هم جمع شدیم. هرکسی از بیپولی و گرفتاریهایش گفت و درنهایت تصمیم گرفتیم از دیوار انبارها بالا برویم.
چرا انبارها را برای سرقت انتخاب کردید؟
معمولا سارقان دنبال کاری میروند که به آن تسلط دارند؛ خب من و همدستانم نیز در کار باربری بودیم و تمام طول روز به این انبارها رفت و آمد داشتیم. برای همین میدانستیم کدام انبار دوربین دارد و کدام ندارد یا اینکه میدانستیم هر انبار چند نگهبان دارد و نحوه ورود به انبار چطور است. این اطلاعات را کنار هم قرار دادیم و تصمیم به سرقت گرفتیم.
سرقت را چطور انجام دادید؟
شش نفری سوار بر نیسان یکی از همدستانم شده و راهی انبارهایی میشدیم که فاقد دوربین مداربسته باشند. نیمهشب بهترین ساعت ورود بود، چرا که چشمهای نگهبان سنگین میشد و با ورود ناگهانی ما به انبار، تا او به خودش بیاید ما سرقت را انجام داده بودیم. از در یا دیوار انبارها وارد شده و پس از بستن دست و پای نگهبانان، بارهای سرقتی را سوار بر نیسان کرده و وسایل را از انبار خارج میکردیم.
با وسایل سرقتی چه میکردید؟
وسایل سرقتی را هم در گاوداری یکی از دوستانمان یا خانهای در تهران تخلیه میکردیم تا در فرصت مناسب بفروشیم.
فکر میکردید دستگیر شوید؟
دستگیری برای آدم خلافکار است. مطمئن بودیم به دام میافتیم، اما فکر اینکه در عرض چند روز به دام بیفتیم، قبل از اینکه فرصت فروش اموال را داشته باشیم، نمیکردیم.
پایت چه شده است؟
خانه من در طبقه دوم بود و وقتی صدای ماموران را پشت در خانه شنیدم که برای دستگیریام آمدهاند تصمیم به فرار گرفتم. پنجره باز تنها راه فرارم بود، برای همین از پنجره به بیرون پریدم که پایم شکست.
سابقهداری؟
من نه، اما چند نفر از همدستانم سابقه کیفری دارند. اصلا آنها باعث شدند من این راه را انتخاب کنم. وقتی از مشکلاتم باخبر شدند پیشنهاد سرقت را مطرح کردند و با اطمینان گفتند به دام نمیافتیم. من هم با وسوسههای آنها و تصور اینکه بتوانم ۳۰ میلیون پول بهرهای را بدهم همراهشان شدم.
منبع: تپش روزنامه جام جم