اما در جمهوری اسلامی كه ناشی از انقلاب است و براساس میراث امام، رهنمودهای رهبری، قانون اساسی و سند چشمانداز 20 ساله علاوه بر این تعریف، سیاست خارجی ما از شاخصههای دیگری نیز برخوردار است.
سیاست خارجی كه از آن صحبت میكنیم، نباید صرفا به یك نظام دیوانسالار با سرعت كند محدود شود. بلكه مفهوم سیاست خارجی در نظرات بالادستی حتی فراتر از چارچوب مرزهای جغرافیایی است و بهترین تعبیری كه در مورد این سیاست بهكار گرفته شده، همان تعبیر سند چشمانداز 20 ساله است كه تحت عنوان الهامبخشی از آن یاد شده است اما متاسفانه در اكثر دولتهای گذشته این مفهوم به فراموشی سپرده شده است حتی در نظام آموزش عالی در حوزه روابط بینالملل هم ترجمه مفاهیم خارجی خصوصا متون دانشمندان آمریكایی بهویژه مورگنتا، مورد توجه قرار گرفت.
براساس این متون اصل بر قدرت است و قدرت هم درجهبندی و مراتب دارد و كشورها باید با قدرتی كه در سلسله مراتب بالاتر است یا با همان عبارتی كه چند سال پیش مد شد، تحت عنوان كدخدا كنار بیایند. این دقیقا مغایر الهامبخشی است.
چون الهامبخشی از ابزار نرم استفاده میكند و به معنای اقناع نهتنها دیپلماتها بلكه ملتها است. این اقناع از طریق زور و سلاح به دست نمیآید، بلكه از طریق منطق. البته در جایی كه دشمن قصد تعدی و تجاوز داشته باشد، آنجا است قدرت سخت باید در كنار قدرت نرم بهكار رود.
وظیفه اولی به عهده دستگاه دپیلماسی است، دومی هم با نیروهای نظامی است و در عین حال این دو مجموعه باید با هم هماهنگ باشند بنابراین مفهوم سیاست خارجی با نگاه انقلاب اسلامی متفاوت از نگاه كلاسیك است و بنیه متفاوتی بهویژه از نوع اعتقادی آن را در مواجه با سایر دیپلمات میخواهد.
به عبارت دیگر اگر هركدام از مسوولان سیاست خارجی ما اعتقادی به الهام بخشی نداشته باشند، مواضع خود به متناسب با همان كلیشههای رایج كلاسیك تقلیل میدهند. وزارت خارجه دولت سیزدهم باید به این مساله الهامبخشی توجه ویژه نشان دهد.
یعنی اگر سخن از نفوذ جمهوری اسلامی به میان میآید، به معنای بهرهگیری از شیوههای استعماری نیست، بلكه این نفوذ از جنس اندیشه و پایه آن كرامت انسانی است بنابراین از این جهت یك تحول مفهومی در وزارت خارجه شكل بگیرد البته كار مشكلی است، چون در مقاطعی مثل دوران اصلاحات، دستگاه سیاست خارجی از این مفهوم دور شد و در برخی از بحرانها مثل هستهای بیشتر بر روشهای كلیشهای تاكید شد.
نگاه مادی و غیراندیشه در حوزه نفوذ بر سایر كشورها مبتنی بر استفاده از ابزارهایی مثل جاسوسی و فریب و... است ولی ما در تجربه جمهوری اسلامی مثل تحولات منطقهای و تقویت محور مقاومت، تاكید بر نگاه اندیشه و الهامبخشی گسترش پیدا میكند.
یعنی در كل منطقه هر حركت استكبارستیز ملهم از انقلاب اسلامی است. نكته دیگر اینكه استفاده از ابزار نظامی برای نفوذ، بسیار پرهزینهتر از استفاده از ابزار نرم مبتنی بر مفهوم الهامبخشی است.
در كنار این بحث مفهومی باید به تحولات ساختاری در وزارت خارجه هم توجه كرد. سازمان وزارت خارجه دو سه بار عوض شد و تجارب گذشته نشان داده كه تصمیمات گذشته چندان اثربخش نیست.
یعنی ساختاری كه مسوولیت مختلف در حوزههای بینالملل را به مدیران كل بدهد و وزارت خارجه صرفا یكی دو معاون داشته باشد. به نظر میآید كه با توجه به مسائل پیچیدهای كه داریم، باید معاونتهای منطقهای احیا شوند.
نكته آخر اینكه وزارت خارجه باید میان كشورهای دوست، خنثی و دشمن تفكیك قائل شود. مذاكره با دوستان و كشورهای خنثی میتواند با هدف جلب همكاریهای اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد، اما با شیوه مذاكره با دشمن تفاوت دارد.
نیت آمریكا و متحدان او از مواجهه با ایران، صرفا مباحث منطقهای و هستهای نیست. مهمترین مشكل آنها با ما، توجه به تئوری الهام بخشی است.
چون آنها میدادند گسترش سیاست الهامبخشی، سیاستهای غرب، آمریكا و متحدانشان را با ناكامی مواجه میكند.
علیرضا شیخ عطار - قائممقام پیشیین وزارت خارجه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد