درد اصلی کتاب در کشور ما این است که با وجود همه خوشبینیها، آمارهای مختلف و تلاشهای نهادهای دولتی و غیردولتی برای رواج فرهنگ کتابخوانی، گروه زیادی از مردم کشور ما کتاب نمیخوانند و در تکانههای اقتصادی که در سالهای اخیر به صورت پیاپی، زندگی مردم را تحتتأثیر خود قرار میدهد، نخستین محصولی که از سبد خانوار حذف میشود، کالاهای فرهنگی و به خصوص کتاب است. صنعت نشر کشور ما تکان نخواهد خورد تا زمانی که کتابخوانی به شکلی واقعی و بنیادین به یک نیاز فردی و اجتماعی تبدیل شود.
واقعیت این است که در نزد بسیاری از ما، کتاب خواندن و مطالعه، یک فعالیت فانتزی برای پرکردن وقتهای مرده و در بهترین شکل وسیلهای برای سرگرمی است. تا زمانی که این نگاه به مطالعه در ما وجود دارد، نیازی درونی به کتاب احساس نمیکنیم و در این صورت اگر کتاب را از زندگی خود حذف کنیم، احساس نمیکنیم چیزی مهم را از دست دادهایم.
اما واقعا برای زندگی بهتر، به کتاب نیاز داریم؟ البته نمیخواهم این نوشتار، رنگ و بوی نوشتههای انگیزشی بگیرد که در آن همه چیز گل و بلبل است. نویسنده این یادداشت هم مثل شما به مشکلات متعدد اقتصادی مردم واقف است و آنها را با گوشت و پوست درک میکند اما برخلاف بسیاری از مردم معتقد نیست در انتخاب میان کالای فرهنگی و میوه و حبوبات، باید کالای فرهنگی را بدون تردید حذف کرد.
واقعیت این است که کتاب و مطالعه، تنها برای سرگرمی و رفع مشکلات خواب کاربرد ندارد. در جهان امروز کسانی در هر رشتهای، موفقترند که دو ویژگی در آنان وجود داشته باشد: خلاقیت زیاد و ارتباطات گسترده. چه در تجارت، چه در فناوری، چه در هر رشتهای که بخواهید انتخاب کنید و در آن پیشرفت کنید، به این دو ویژگی نیاز دارید. دنیای امروز دنیایی است که در آن انسانهای خلاق، فرصت بیشتری برای مقدم بودن در صف پیشرفت دارند و هرچه دایره ارتباطات انسانی بیشتر باشد، امکان توفیق بالاتر است. عصر امروز که آن را عصر اطلاعات میدانند، دورانی است که عنصر اصلی تولید ثروت و پیشرفت، اطلاعات است؛ هرچه توان تبدیل دادهها به اطلاعات در افراد بیشتر باشد، افراد موفقترند.
خلاقیت قابلیت تکثیر و فراگیری دارد. هنر و ادبیات، مهمترین عامل افزایش قدرت خلاقیت در افراد است. کسانی که به دیدن آثار هنری و خواندن ادبیات خلاقه عادت دارند، خلاقیت در وجودشان قدرتمندتر و بیشتر است. از طرف دیگر ارتباطات نیز به آگاهیهای افراد بستگی دارد. هرچه افراد آگاهتر و داناتر باشند، بیشتر از دیگران میتوانند ارتباطات فردی، میانفردی و گروهی خود را مدیریت و تنظیم کنند.
کسانی که بیشتر میخوانند، بیشتر میدانند، بیشتر از تجربیات دیگران بهره میگیرند، بیشتر میتوانند از اشتباهات دیگران درس بگیرند و آنها را تکرار نکنند، دایره واژگانی وسیعتری دارند و ارتباط کلامی بهتر و درستتری برقرار میکنند و از همه مهمتر اینکه دیگران از مصاحبت و گفتوگو و ارتباطگیری با آنان لذت میبرند و به همکلامیشان رغبت دارند.
نمیدانم هنوز هم با خواندن این یادداشت معتقدید که کتاب خواندن یک کار فانتزی و صرفا سرگرم کننده است یا نه ولی اگر در این دیدگاهتان میخواهید تجدیدنظر کنید، یک کتاب تازه و خواندنی بخرید و خواندنش را در همین روزها که به نام کتاب است، آغاز کنید.
آرش شفاعی - دبیر فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم