مرد جوان با فریب دختران فراری، آن‌ها را قربانی نیت شیطانی خود می‌کرد

راز قتل دختر فراری در خانه وحشت

مرد مسافربر که با شکار دختران فراری آن‌ها را به خانه مخوف خود در جنوب تهران کشانده و یکی از آن‌ها را به قتل رسانده‌بود، دستگیر شد. ماموران با ورود به این خانه با دو زن دیگر روبه‌رو شدند که دست و پاهایشان بسته شده‌بود.
کد خبر: ۱۳۵۱۸۲۲
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، ساعت ۱۶ و ۴۵ دقیقه دوشنبه ۱۵ آذر امسال چند نفر از ساکنان خیابانی در محله ابوسعید تهران به پلیس ۱۱۰ تهران زنگ زدند و اطلاع دادند، چند روزی است بویی نامطبوع از خانه همسایه طبقه دوم به مشام می‌رسد. در ادامه معلوم شد خواهر و برادری در آنجا ساکن هستند. این در حالی بود که ماموران کلانتری در جریان پیگیری پرونده یک خریدار اموال مسروقه هم به آن خانه رسیده‌بودند.

این موضوع باعث شک بیشتر ماموران شد. در حالی که کسی در خانه را باز نمی‌کرد، از داخل خانه صدای کمک‌خواهی زنانی به گوش می‌رسید.

موضوع به قاضی کشیک تهران اطلاع داده‌شد و با دستور او ماموران وارد خانه شده و با دختری جوان با دست و پای بسته رو‌به‌رو شدند. در ادامه دختر جوان دیگری نیز در یکی از کمد‌های خانه پیدا شد که دست و پای او نیز بسته شده‌بود. با تحقیق از این دو مشخص شد، یکی از آنها هشت ماه و دیگری سه سال در آن خانه زندانی بوده‌اند. وسایل خانه هم به هم ریخته و زباله کف خانه ریخته شده بود.آنها مدعی شدند سه نفر بودند که مرد صاحبخانه سومین زن را کشته و جسدش را در کمد دیواری یکی از خانه‌ها مخفی کرده‌است. ماموران وارد این اتاق شده و با بازکردن در کمد، جسد مومیایی شده‌ای را یافتند.  جسد را بیرون آوردندکه معلوم شد او را داخل ۲۴ نایلون گذاشته‌اند. بررسی جسد نشان می‌داد ضربه‌های جسم سخت به سر و قفسه سینه‌ اصابت کرده‌بود.

  ماموران خانه را محاصره کرده و ابتدا خواهر متهم به قتل را هنگام ورود به این خانه شناسایی و دستگیر کردند. ساعتی بعد هم سعید در حوالی خانه‌اش دستگیر شد.

 او مدعی شد چند ماه است به خانه خواهرش نیامده و کسی را به قتل نرسانده و دختران نجات‌یافته دروغ می‌گویند. اما ماموران در بازبینی فیلم دوربین‌ مغازه‌های اطراف خانه وحشت متوجه شدند او دروغ می‌گوید و به آنجا در رفت و آمد بوده‌است. متهم برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و به قتل زن جوان اعتراف کرد. او دیروز با انتقال به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران  به تشریح این جنایت پرداخت.

محمدوهابی، بازپرس شعبه‌دوم دادسرای جنایی تهران  در این باره به خبرنگار جام‌جم گفت: متهم در بازداشت به سر می‌برد. تحقیقات از او و خواهرش برای افشای سرنوشت دختران و زنان احتمالی که ممکن است در این خانه به قتل رسیده‌باشند، ادامه دارد.

این در حالی است که سعید، عصر دیروز در جریان تحقیقات پلیسی ادعاهای جدیدی را مطرح کرد و گفت: من قاتل زن جوان نیستم. دختری که  هشت ماه بود او را در کمد خانه نگه‌داشته بودم، وقتی فهمید زن جوانی را با خودم به خانه آورده‌ام، نسبت به حضور او اعتراض کرد. همین باعث شد از من کینه به دل بگیرد و آن زن جوان را بعد از مدتی در مقابل چشمانم به قتل برساند.

در ادامه دختر جوان و خواهر متهم پرونده در مواجهه حضوری با متهم قرار گرفتند و گفتند گفته‌های سعید دروغ ‌است. خواهر متهم گفت: من هشت سال بود آنجا را اجاره کرده و هر سال اجاره را تمدید می‌کردم. خودم شاهد بودم آن زن جوان قصد فرار از خانه را داشت که با برادرم درگیر شد. دعوایشان بالا گرفت. برادرم پیچ گوشتی را از من گرفت و به او ضربه‌هایی زد که باعث مرگ وی شد و خودش هم جسد او را در کمد جاسازی کرد.

دختر نجات یافته هم گفت: متهم دروغ می‌گوید من وقتی صدای فریاد آنها را شنیدم در کمد را نیمه بازکردم و دیدم سعید آن زن جوان را به قتل رساند و حالا با این دروغ‌پردازی‌ها می‌خواهد مرا قاتل نشان دهد تا خودش از مجازات فرار کند.

۳ سال در کمد زندگی کردم

هنوز وحشت اسارت در چهره‌اش موج می‌زند. سه سال زندگی در خانه‌وحشت برایش مانند کابوس بود. او می‌گوید: «در این سال‌ها فقط حسرت زندگی گذشته‌ام را خوردم و الان حاضرم با همه سختی‌ها در کنار خانواده‌ام زندگی کنم.»

چطور با سعید آشنا شدی؟

سه سال پیش از خانه‌مان در شهرستان فرارکرده و به میدان راه‌آهن تهران آمدم و فکر می‌کردم با دنیای مستقلی روبه‌رو می‌شوم. در آنجا با سعید آشنا شدم. او برای مهمانپذیرها مسافر می‌برد و وقتی فهمید فرار کرده‌ام مرا به خانه خودشان و نزد خواهرش برد.

به حضور زنان دیگر در آن خانه شک نکردی؟

در آنجا چند زن و دختر جوان هم بودند که اول گفتند از اقوام‌شان هستند و با آنها زندگی می‌کنند اما بعد فهمیدم دروغ گفته و دختران و زنان فراری هستند. سعید و خواهرش چند روز اول از من پول گرفتند تا جای‌خواب و غذا به من بدهند اما بعد از آن کارهای خانه‌ را انجام می‌دادم. سعید در این مدت از من سوءاستفاده کرد.
 
وقتی او و خواهرش از خانه بیرون می‌رفتند، درها را قفل کرده و اجازه خروج به من و بقیه نمی‌دادند و به ماندن در خانه‌وحشت محکوم بودیم. در این مدت در یک کمد زندگی می‌کردم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی بیرون می‌آمدم حتی غذایم را که نان خشک و آب بود آنجا می‌خوردم.

چرا فرار نکردید؟

علاوه بر ما سه زن دیگر هم بودند که دو نفرشان با شکستن شیشه پنجره‌ها و تخریب قفل‌ها توانستند فرار کنند اما ما گیر افتاده و به‌شدت کتک خوردیم و تا چند روز حتی آب‌وغذا هم به ما نمی‌دادند. یکی را هم شوهرش در این خانه یافت و با خودش برد.

مقتول را می‌شناختی؟

بله، زنی۳۰ساله به نام مینا بود. او نیز از خانه فرارکرده و سعید او را به این خانه آورده و اسیرش کرده بود. او چهار ماه قبل خواست فرار کند که با سعید درگیر شد و مرد جوان با ضربه‌های پیچ‌گوشتی او را کشت و تهدیدمان کرد اگر سکوت نکنیم ما را هم مثل او به قتل می‌رساند. ما چهارماه با جسد مینا در این خانه زندگی کردیم.

سال ۹۳ هم دختری را کشتم

سعید ۳۳ ساله به اتهام حبس کردن زنان و دختران جوان فراری از خانه، سوء‌استفاده جنسی از آنها و کشتن یکی از قربانیان خود بازداشت شده‌است.  او در گفت‌و گو با جام‌جم به تشریح جنایت سیاه خود پرداخت.

 سابقه‌داری؟

 سال ۹۳ به اتهام قتل شبه‌عمد دستگیر شدم.

 چرا؟

 یک دختر جوان فراری را به خانه‌ام آورده‌بودم که می‌خواست فرارکند. او را هل دادم که سرش به زمین اصابت کرد.  او را به بیمارستان رساندم که فوت کرد. دستگیر شدم و خانواده‌اش شکایت کردند اما چون قتل شبه‌عمد تشخیص داده‌شد، به چهار سال زندان و پرداخت دیه محکوم شدم.

 دیه را پرداختی؟

داشتم اقساطی آن را پرداخت  می‌کردم که بازداشت شدم.

 زنان و دختران جوان را چطور شکار می‌کردی؟

 در میدان راه آهن و حوالی ترمینال جنوب با خودرویم کار می‌کردم و زنان و دخترانی را که مقصدشان مهمانپذیر بود، سوار می‌کردم. وقتی می‌فهمیدم از خانه‌شان در تهران یا شهرستان فرار کرده‌اند، آنها را به خانه‌ام می‌بردم و از آنها سو ء‌استفاده جنسی می‌کردم. اگر همراهی نمی‌کردند، کتک‌شان می‌زدم و در کمد یا اتاق زندانی‌شان می‌کردم. چند نفری هم از دستم فرارکردند.

 چرا زن ۳۰ساله را کشتی؟

او قصد فرار داشت و ممکن بود راز جرایمم فاش شود. به همین دلیل  با او درگیر شدم و با پیچ گوشتی‌ای که خواهرم داد ضربه‌هایی به سر و قلبش زدم که مرد.

 با جسد چه کردی؟

 فرصتی نشد از خانه بیرون ببرم. آن را در نایلون گذاشتم و در داخل کمد مخفی کردم. هر چند روز یک‌بار برای این‌که بوی جسد نیاید و ماجرا لو نرود، یک نایلون روی آن می‌کشیدم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها