از وااباه! و وا حبیبایت! خبر دارم
من هم شبیه تو به دل داغ پدر دارم
هرشب اگرچه در هوای گریه می سوزم
امشب هوای گریه هایی بیشتر دارم
مادر بیا با من بگو از درد هایت ... آه
باور کن آن داغی که داری بر جگر دارم
در خیمهگاه سینهام یک قوم زن، امشب
لطمه زنان با گیسوانی شعله ور دارم
یک قوم زن مویه کنان در من پریشانند
هرچه بخواهی ضجه دارم، چشم تر دارم
بانو! بیا در بیت الاحزان دلم بنشین
من روضه ای جانسوز اگرچه مختصر دارم:
*
بعد از پدر گفتی که از دنیا گریزانی
گفتی که گریانی و گریانی و گریانی...
بعد از پدر با تو چه کرد این روزگار درد
زهرا کجا و این جهان تیره ی نامرد!
زنهای بی درد مدینه...نه! نمیفهمند
خونی که مانده روی سینه...نه! نمیفهمند
میخ در و آیینه؟! این بوسه چه کابوسی ست؟!
آتش در این بیت غریبانه، چه فانوسی ست؟!
اصلا چگونه میشود فهمید زهرا را؟
باید از انفاس خدا پرسید زهرا را
تنها علی میداند این معنای عالی را
اما از امشب او چگونه جای خالی را...؟
امشب به آغوش محمد میرود زهرا
آهسته بر دوش محمد می رود زهرا
بعد از پدر در شأن زهرا نیست این عالم
اندازهی ام ابیها نیست این عالم
تنهاست حیدر...خسته و تنهاست ...زهرا رفت
وا غربتایش با پر جبریل بالا رفت.
*
نه! فوت و فن روضه خوانی را نمی دانم
تنها برایت حرف دارم، دردسر دارم
دستی بکش روی سرم، قدری نوازش کن
من خاک بی رحم یتیمی را به سر دارم
با زخم هایم می شود پهلوت بنشینم؟!
پهلوت...! وای از زخم این قصه خبر دارم
تا آسمان، زیر عبای امن بابایم
من را ببر، من با تو حس بال و پر دارم
از وااباه! و وا حبیبایت! خبر دارم
من هم شبیه تو به دل داغ پدر دارم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد