«آتابای» جدیدترین ساخته نیکی کریمی با فیلمنامهای از هادی حجازی فر، یکی از آثار پرمخاطب جشنواره سال ۹۸ بود که با تحسین منتقدان و مردم مواجه شد و علاوه بر اینکه در چندین بخش (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی، بهترین فیلمبرداری و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد) نامزد کسب سیمرغ بلورین شد، منتقدان و نویسندگان ماهنامه فیلم هم آن را به عنوان فیلم برگزیده این مجله انتخاب کردند.
داستان فیلم «آتابای» در روستای پیرکندی شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی میگذرد. جاییکه خود حجازی فر در آن متولد شده، رشد کرده و به همین دلیل به خوبی با دشتهای پهناور و مزارع آفتاب گردان طلایی و سبز رنگش آشناست. محلیها کاظم (با بازی هادی حجازی فر) را آتابای صدا میزنند. شخصیتی خشن و در عین حال بااحساسی که تمام دار و ندارش از زندگی آیدین، یادگار خواهری است که سالها پیش خودسوزی کرده! او سالها پیش زمانیکه در تهران دانشجوی دانشگاه هنرهای زیبا بوده دلبسته دختری میشود و «نه» شنیدن از آن دختر به قدری برایش گران میآید که از دانشگاه انصراف میدهد و به خوی برمی گردد. آتابای اما، دیگر دل به کسی نمیبندد تا پدری همراه با دو دخترش از شیراز به آن منطقه میآیند و این آغاز یک دگرگونی در شخصیت و زندگی آتابای است.
موسیقی محزون حسین علیزاده با پلانهایی که به تبعیت از سینمای کیارستمی از طبیعت در لانگشات گرفته شده همگی دست به دست هم میدهند تا ما امروز «آتابای» را قدمی رو به جلو در کارنامه کارگردانی نیکی کریمی بدانیم. حالا میخواهد این گام بلند رو به پیشرفت حاصل همراهی با حجازی فر باشد یا نباشد. به هر حال کریمی بعد از ساخت پنج فیلم سینمایی و دو مستند امروز دیگر در جایی ایستاده که بتوان با خیال راحت از او به عنوان یکی از کارگردانان موفق زن سینمای ایران نام برد.
از این رو در گزارش پیش رو نظر دو منتقد سینما را در مورد نقاط ضعف و قوت فیلم «آتابای» جویا شدیم و یادداشتی از یوسفعلی دریادل، هنرمند آذربایجانی در نقش پدر آتابای آورده ایم که در ادامه میخوانید.
*یک جهان باورپذیر
سید سام بهشتی، منتقد سینما «آتابای» را قصهای سخت و مردانه تلقی میکند. او به جام جم میگوید: «آتابای» مهمترین فیلم نیکی کریمی در مقام کارگردان است. کریمی انگار تمام آموختهها و تجربیاتش را در این فیلم به کار بسته و یک قصه سخت مردانه را به لطیفترین شکل ممکن با قاب بندیهای ناب در یک جهان قابل باور به درستی روایت میکند.
او خاطرنشان میسازد: «آتابای» شاید قصه پر فراز و نشیب و تکنیک عجیب و غریبی نداشته باشد، اما فضاسازیهای بکر و خلاقانه و جهان خوش رنگ و لعابش، مخاطب را گرفتار زیباییهای خود میکند. از نقطه آغاز تا شروع قصه، مخاطب مبهوت و متحیر است که مرد اصلی داستان در چه جهانی زندگی میکند و دنبال چه چیزی میگردد؟ یک مرد سفت و سخت که جسور است و میخواهد غرور و اقتدارش را حفظ کند، دم نزند و فرو نریزد و همین معما و گرههای پیچیده، ترغیبت میکند تا به دنبال حلقه مفقوده قصه باشی. از نیمه دوم و بعد از گره گشاییها و مشخص شدن رابطهها و پی بردن به اصل موضوع، به اهمیت نقش هادی حجازی فر در مقام بازیگر و فیلمنامه نویس پی میبریم. چرا که بی تردید نگارش فیلمنامه این فیلم به قلم حجازیفر که خود آذریزبان است در شکلگیری محتوا و فضای فیلم تاثیرگذار است.
این منتقد سینما با تأکید بر مهارت کارگردانی نیکی کریمی تصریح میکند: تیر خلاص در یک سکانس ناب به روح و روان مخاطب شلیک میشود و آن هم لحظه فروپاشی مرد در مقابل «سیما» (با بازی سحر دولتشاهی) است. مردی که غرور خود را سالها حفظ کرده در مقابل جادوی عشق دچار تحول شخصیتی میشود و سر خم میکند. زوج حجازی فر و دولتشاهی این لحظه را به بهترین شکل ممکن خلق میکنند و دوربین کارگردان در جای درستی قرار گرفته است.
بهشتی با اشاره به بازیهای یکدست و باورپذیر فیلم توضیح میدهد: در این بین نباید بازی محکم جواد عزتی را نادیده گرفت. عزتی در نقش یحیی، حضوری کوتاه، اما تأثیرگذار دارد. او که در رسیدن به فرد مورد علاقه اش ناکام مانده، امروز عزادار همسرش است و از لحاظ روحی افسرده میباشد و عزتی به درستی توانسته از پس ایفای نقش یک شخصیت افسرده برآید.
بهشتی در پایان فضای فیلم را بومی و اثرگذار قلمداد میکند و میافزاید: «آتابای» یک فیلم سخت و در عین حال شگفت انگیز به کارگردانی یک زن است که جهانی به شدت مردانه دارد. قاب بندیها و تصویربرداری سامان لطفیان به شدت زیباست و نحوه فیلمبرداری و جغرافیای جذاب شهر خوی همانند یک شخصیت در فیلم کارکرد دارند و در این بین کریمی انصافا توانسته مکانهای جالب و زیبایی را در این منطقه کشف و آن را به نمایش بگذارد. بدون اغراق «آتابای» بهترین فیلم نیکی کریمی در مقام کارگردان است و نقطه مبدایی تازه برای این بازیگر و کارگردان سینمای ایران محسوب میشود. «آتابای» از آن فیلمهایی است که تا چند روز بعد از تماشا هم هنوز ذهن مخاطب خود را درگیر خواهد کرد.
*آشفتگی در متن!
افشین علیار، منتقد سینما از زاویه دیگری به فیلم نگاه میکند. او تصویرهای خوش آب و رنگ این فیلم را کپی دست چندم از سینمای کیارستمی میداند و میافزاید: به نظر میرسد نیکی کریمی در پنجمین اثر سینمایی اش قصد داشته بیشتر به تکنیک برسد تا مضمون، یعنی آن چیزی که روی پرده سینما مخاطب را جذب میکند در وهله اول تصویرهای خوش آب و رنگ است که بهره گیری از این تمهیدات تا حدودی کپی دست چندم از سینمای کیارستمی است! اساسا چیدمان میزانسن در قابها میتواند نکته کافی برای خود کریمی باشد، اما آن چیزی که مخاطب از فیلم توقع دارد قصه پردازی است. در آتابای روایت لنگ میزند و مسیر خود را گم میکند که این میتواند به دلیل آشفتگی در چیدمان موقعیتهای دراماتیک باشد و ایضا تکنیکی که کریمی برای فیلمش در نظر گرفته. در صورتی که اگر فیلمنامه با انسجام کافی و با شناخت درستی از موقعیت و شخصیتها همراه بود میتوانست به فرم هم برسد، اما در شرایط کنونی آن چیزی که هسته مرکزی و کانون توجه است بازی با تکنیک است نه فرم!
این منتقد سینما تأکید میکند: «آتابای» اگر در هر شهر دیگری هم ساخته میشد فرق چندانی با نسخه فعلی نمیکرد. چرا که اساسا هیچ گونه سمپاتی خاصی با جهان اثر شکل نمیگیرد. ضمن اینکه حتی شخصیت اصلی فیلم هم آنتی سمپات است و این به دلیل ضعف فیلمنامه است که این موضوع برمی گردد به کم جان بودن قصه که تا دقیقه بیست یا سی فیلم در بلاتکلیفی به سر میبرد و نمیتواند پاسخ مناسبی به علت و معلولها بدهد. حتی هیچ شناسنامهای از شخصیت اول داستان پیدا نیست و آتابای دیر به مخاطب معرفی میشود و همین نکته میتواند دلیل مهمی برای ارتباط برقرار نکردن مخاطب با اثر باشد. نه تنها آتابای بلکه ارتباطهای دیگر میان شخصیتها نیز لنگ میزند و این در حالی است که کریمی در بیشتر نماها سعی بر خلق قابهای کارت پستالی داشته و فراموش کرده که باید در خط روایی و چیدمان عناصر دراماتیک یک چالش مناسب ایجاد کند.
علیار ضمن اشاره به فقدان اتفاقی دراماتیک در طول قصه، خاطرنشان میسازد: آنچه در «آتابای» رخ میدهد حرکت روی یک خط صاف فارغ از پتانسیل لازم در ایجاد بحران مناسب است. هیچ اتفاق دراماتیکی در جریان فیلم رخ نمیدهد و حتی خرده پیرنگها جلوی پیشرفت قصه را گرفته اند. فوت زن یحیی یکی از آن خرده پیرنگ هاست، حتی وجود یحیی (با بازی جواد عزتی) هم تنها وقت فیلم را تلف کرده است! دو سکانس دو نفره از یحیی و آتابای در فیلم وجود دارد که در وهله نخست منطق روایی ندارد و دو اینکه این دو سکانس آنقدر طولانی است که مخاطب خسته میشود.
او فیلمنامه آتابای را آشفته میداند و توضیح میدهد: آتابای عاشق میشود، اما این عشق از کجا شروع میشود؟ منطق شکل گیری آن کجاست؟ دو سکانس روبرو شدن سیما و آتابای از نظر دیالوگی خوب درآمده است و حس باورپذیری در آن دو سکانس موج میزند، اما بعد از سکانس آخر دوباره فیلمساز تصمیم میگیرد شخصیت آتابای را به خلسه و انزوای همیشگی اش ببرد، یعنی کریمی نمیتواند تحولی امیدبخش برای شخصیت اصلی اش لحاظ کند. آشفتگی روایی با ساختاری زیبا قطعا سنخیتی ندارد و اینکه فیلمساز اثرش را عاشقانه بداند فقط در حد یک شعار تبلیغی است. در این بین متاسفانه به دلیل نارسایی فیلمنامه بازیهای استانداردی هم از بازیگران دیده نمیشود. آتابای اثر لحظهای و گذرایی است که نمیتواند در یاد مخاطب بماند، چرا که زرق و برق در تصویر برای کریمی مهمتر از متن بوده است. به نظر میرسد شیفتگی و ذوق زدگی بعضی از منتقدان نسبت به آتابای فقط به دلیل زیبایی بصری کار باشد چرا که در متن هیچ اندیشهای احساس نمیشود.
ساناز قنبری/ روزنامه جام جم