در همسایگی پارک ساعی
شاید به ذهنتان هم خطور نکند در همسایگی پارک ساعی و در یک مجموعه فرهنگی، گروه سازنده این مجموعه یک لوکیشن ثابت دارند که محل کار گروه «در شهر» است. گروه، طبقه بالا را به رستوران و اتاق گریم و لباس تبدیل کردهاند و طبقه پایین ساختمان را به لوکیشن ثابت مجموعه اختصاص دادهاند که به چند بخش تقسیم شده. یکی اتاق مدیریت است که بازیگران برای ضبط سکانسی از سریال در این اتاق حضور دارند. بخشهای دیگری از این فضا به تدوین و اطلاعرسانی اختصاص دارد. در باکس تدوین تعدادی مانیتور هست و در گوشه و کنار این فضا کتابخانههای متعددی قرار دارد. در انتهای این سالن هم میز کنفرانسی است که در کنارش عکسی از ایرج نوذری قرار دارد که روی آن این عبارت نوشته شده: «زندهیاد ایرج متین». گویا نقشی که این بازیگر در این سریال بازی میکند قرار است در قسمتی از کار فوت کند. بخشی از این فضا هم به استند روزنامهها اختصاص داده شده است. در کل، فضا کاملا با این مجموعه متناسب است و آدم احساس میکند دقیقا وارد محل کار بچههای پرتلاش در شهر شده است. کارگردان با مانیتورهایش در بخش دیگری از این سالن مستقر شده که نزدیک اتاق مدیریت است تا صدایش به بازیگران برسد. نکته جالب اینکه خانم دکتر پروژه مدام ماسک به دست و با تبسنج کل فضا را زیر نظر دارد و هرازگاهی از افرادی که حضور دارند میخواهد که ماسکشان را تعویض کنند و هر کسی هم که وارد این فضا میشود باید تست تبسنجی بدهد.
حضور یک مهمان سرزده
برای اینکه بیشتر با فضا آشنا شویم از کارگردان اجازه گرفته و وارد اتاق مدیریت میشویم. به محض ورود، لوگوی در شهر را میتوان در گوشه و کنار این اتاق دید. همچنین ساعت دیواری که با همین لوگو روی دیوار است. کنار در ورودی هم یک وایتبرد قرار دارد که سوژهها روی آن نوشته شده و دانیال عبادی با ماژیک مقابل آن ایستاده است.
علی دهکردی و امین ایمانی، کنار هم نشستهاند و سوژهها را بررسی میکنند که کدام در اولویت است. ما هم در کنار صدابردار و تصویربردار میایستیم و در سکوت نظارهگر ضبط این سکانس هستیم. در این سکانس، رمضانیفر با سینی چای پشت در ایستاده تا با اشاره کارگردان وارد اتاق شده و در بحث آنها شرکت کند. بهدلیل دقت کارگردان این سکانس بارها ضبط میشود تا مورد تایید او قرار گیرد. هلیا امامی هم که با چهرهاش در سریال «از یادها رفته» آشنا شدیم، گریم شده گوشهای ایستاده تا در سکانس بعد وارد اتاق شود. خانم گریمور، فون به دست گوشهای ایستاده تا در مواقع لزوم گریم بازیگر را روتوش کند. در این بین هایده حائری وارد لوکیشن شده و با صدای بلند با همه احوالپرسی میکند که واکنش دستیار کارگردان را در پی دارد و باعث تکرار آن پلان میشود. او که آخرین حضورش بازی در سریال «معمای شاه» بود قرار است در یکی دو اپیزود از این سریال ایفای نقش کند. گرچه از فضای هنر دلسرد شده و از برخی مدیران و بیمهریهایشان گلهمند است اما برای حضوری دیگر در تلویزیون اشتیاق دارد. چند نسخه از کتابش را نیز با خود به همراه دارد و به برخی از افراد این پروژه هدیه میدهد. فرصتی پیش میآید تا با کارگردان درباره حضورش در سریال گپوگفت کند و ما نیز فرصتی برای گفتوگو با بازیگران پیدا میکنیم.
محمدرضا آهنج: این سریال آینه اجتماع است
محمدرضا آهنج که تجربه کارگردانی در گونههای مختلف را دارد درباره تازهترین تجربهاش میافزاید:
از آخرین سریالی که ساختید یعنی «برادر جان» دو سالی میگذرد. چطور شد که بعد از دو سال بار دیگر تصمیم به ساخت سریال دیگری برای تلویزیون گرفتید؟
بعد از «برادر جان» سریالی به نام «فصل مینا» ساختم که به علت مسائل مالی نیمهکاره ماند و به پخش نرسید و من درگیر این پروژه شدم تا اگر مشکلات مالی حل شد ساخت آن سریال را هم بعد از این کار به پایان برسانم. چون نیمی از کار، تولید شده بود.
وقتی آقای محمودی، کارگردانی این سریال را به شما پیشنهاد دادند، فیلمنامه چه جذابیتهایی برای شما داشت که ساخت آن را پذیرفتید؟ با توجه به اینکه چنین مجموعهای حدود ۲۲سال قبل توسط اصغر فرهادی ساخته شده بود؟
با پتانسیلی که در قصه دیدم برایم خیلی جذاب بود. چون فکر میکنم برای هر فیلمسازی ساخت کارهای اجتماعی جذابیت دارد. چون میتواند شرایط اجتماع را از زاویه جدید و پرتلاطم و خیلی جدی و متفاوت بررسی کند. از آنجا که من هم علاقه به ساخت کارها و تجربه ژانرهای متفاوت دارم، دوست داشتم این سریال را بسازم.
نگران مقایسه شدن آن با نسخههای قبلی این مجموعه نبودید؟
بهجز یک اسم بعید میدانم شباهتهایی به آن نسخه داشته باشیم که سالها پیش ساخته شده است. جامعه هم به نسبت ۲۰سال قبل متفاوت شده و نبض جامعه بسیار متفاوت میزند. ما رسانههای اجتماعی را هم در آن زمان نداشتیم. فقط روزنامه، تلویزیون، ویدئو و کانالهای محدودی وجود داشت. بحث زیباییشناسی و جذابیتهای بصری در آن دوران تعریف خودش را داشت. الان جامعه متفاوت شده و جدای از این مساله نسل هم تغییر کرده. نسلی که شاید از آن داستانها و مسائلی که دغدغه خیلی از جوانها بوده شاید تا حدی خاطراتی برایش مانده باشد.
این مجموعه چطور؟ بیشتر دغدغه جوانهاست یا خانوادهها؟
به نظر من دغدغه جوانها، اجتماع و خانوادههاست. شاید حتی دغدغه سیاستمدارها و قانونگذارها هم باشد اما همین که شبکه در حال احیای برندهای خودش است برایم جالب و قابلارزش است.
معمولا شما هر کاری که میسازید حتی اگر پلیسی نباشد اما ریتم تندی دارد. در این سریال چطور؟
بله، سریال ۱۲۵ هم پلیسی نبود اما کار خوشریتم و پرکشش بود که هم قصه و هم نوع اجرا میطلبید که تنش درون قصه به بیرون هم حلول کند. در این سریال هم تلاش میکنیم کار خوشریتمی باشد.
از آنجا که قرار است در این مجموعه دغدغههای مهم اجتماعی را مطرح کنید ممکن است برای عدهای تلنگر محسوب شود، چقدر دستتان برای ساخت این مجموعه باز است و خودتان را محدود نمیکنید؟
دعوت به صبوری برای مدیر و نکاتی که میتواند بیننده را پای تلویزیون بنشاند اگر در یک کار رعایت شود، به نظرم میتوان یک کار جذاب و متفاوت ساخت. البته به شرطی که سیاهنمایی نکرد و همواره روزنه امیدی را برای حل مشکلات در کار داشت. از طرفی اگر یک اثر دغدغهمند ساخته شود میتواند جریانساز باشد. ما در این سریال نمیخواهیم جا پای بزرگان بگذاریم. این سریال بهنوبه خودش و به اندازه کافی نسبت به مسائل روز حرفهای جذاب زیادی برای گفتن دارد. اگر تعارفات را کنار بگذاریم سریال برای مردم ساخته میشود. بنابراین تلاش ما بر این اساس است که مردم کار را دوست داشته باشند.
سؤال من از این جهت بود که بههر حال وقتی شما یک دغدغه اجتماعی را به تصویر میکشید یک سر مشکلات به برخی مدیران و مسؤولان برمیگردد؟ بنابراین نگران واکنشهای آنها هنگام پخش نیستید؟
بههر حال بخشی از کار، راهکار نشان دادن به کسانی است که مسؤولیت دارند. البته که گاهی نتایج خوبی هم میگیریم. نتایجی که ماحصل یک نگاه مثبتاندیشی است که جامعه این روزها به آن خیلی احتیاج دارد. سریال در نهایت سریال امیدوارکننده است و به نوعی آینه اجتماع است. به نظرم رسالت یک فیلمساز، جدای از سرگرم کردن و آنتن سلامت داشتن همین است که جریانساز باشد.
مردم از پایان کار غافلگیر میشوند
هلیا امامی که در این سریال نقش آزاده را بازی میکند، درباره دلیل کم کاریاش در تلویزیون اینطور میگوید:
بعد از سریال «از یادها رفته» پدرم بیمار شد و درست زمانی بود که تماسهای کاری زیادی داشتم. آن هم از جانب کارگردانهایی که دوست داشتم با آنها همکاری کنم. اما به خاطر اینکه دوست داشتم کنار پدرم باشم، در هیچ کاری حضور نیافتم. تا اینکه چند ماه بعد به رحمت خدا رفت و برای من روند بیماری ایشان خیلی سخت بود و روحیهام را باخته بودم. پس از آن فقط سریال «دادستان» را کار کردم.
به خاطر کرونا هم سعی میکردم کار نکنم. البته به خاطر سلامتی خانوادهام. پیشنهادهای وسوسهکنندهای هم داشتم اما ترجیح دادم تا واکسن نزدم سر هیچ پروژهای نروم. تا اینکه واکسن زدم و این سریال پیشنهاد شد. وی در ادامه درباره جذابیتهای نقش آزاده و کلیت کار توضیح میدهد: خیلی دوست داشتم با آقای آهنج همکاری کنم. از خانوادهام هم شنیده بودم که سریال داستان یک شهر آقای فرهادی سریال پربیننده و موفقی بود. چون سن خودم در آن دوران کم بود و خیلی سریال را به خاطر ندارم. وقتی فیلمنامه را خواندم و با آزاده روبهرو شدم خیلی لذت بردم و این شخصیت را دوست داشتم. آزاده کارگردان و سردبیر برنامه در شهر است که ارتباط عاطفی با پیمان دارد. به همین خاطر نقش بسیار متفاوتی است. امامی درباره تجربه بازی در نقش خبرنگار توضیح میدهد: این سومین کاری است که من در آن نقش خبرنگار را بازی میکنم. در صورتی که من اصلا آدمی نیستم که دنبال جنجال و خبر و حاشیه باشم. یکی از نکات مثبت این سریال این است که در هر اپیزود بیننده یکی از معضلات اجتماعی را میبیند و در جریان همین داستانها، مشکلات بچههای در شهر را هم میبیند. این برای من خیلی جذاب است. چون همیشه دوست داشتم کاری که میکنم تاثیرگذار باشد و در این سریال مشکلات مردم مطرح میشود و مهمتر اینکه داستانها هم واقعی است.
وی عنوان میکند: برنامه در شهر یکی از برنامههای مورد علاقه من است. اتفاقا با مجری و کارگردان این برنامه صحبت کردم و یک سری سوال داشتم تا برای بازی در این نقش استفاده کنم. امامی در پایان درباره پیشبینیاش از بازخورد مخاطبان هنگام پخش هم میگوید: صددرصد فکر میکنم سریال با استقبال خوبی مواجه خواهد شد. چون هم قصه و فیلمنامه خوبی دارد و هم کارگردانی. به نظرم مردم این نوع قصهها را دوست خواهند داشت. بهخصوص اینکه یکی از جنجالیترین اتفاقات این سریال قصه آزاده و پیمان است و تا لحظه آخر مردم شگفتزده خواهند شد. به نوعی پایان قصه، مردم را غافلگیر خواهد کرد.
دانیال عبادی: مردم این سریال را دوست خواهند داشت
دانیال عبادی که آخرین کارش با نام «خانه امن» پخش شد از حضورش در این سریال میگوید:
حضور شما در سالهایی که فعالیت میکنید بیشتر سینمایی بوده و فقط در سریال «معراجیها» بازی کردید. بنابراین «داستان یک شهر» و نقشی که بازی میکنید قطعا جذابیتهای بسیاری برای شما داشت که پذیرفتید. در اینباره توضیح میدهید؟
به هر حال من کارم را با سینما شروع کردم و بیشتر فعالیتم در سینما بود. البته در دهه ۸۰ که من وارد این عرصه شدم، یک مقدار گارد تلویزیون برای بازیگران سینما بود. اما امروز میتوانم بگویم برای من بازیگر مهم نیست که در کدام مدیوم بازی کنم بلکه مهم نقش و فیلمنامه و کارگردانی است که برای من در اولویت قرار دارد. همچنین گروهی که در آن کار حضور دارند. در این کار هم حضور کارگردان بسیار تاثیرگذار بود، چون من سالها قبل در سریال «راستش را بگو» به کارگردانی آقای آهنج بازی کرده بودم که البته در زمان پخش آن سریال با نامهریهایی روبهرو شد. در «معراجیها» هم پیش از اینکه سریال باشد، سینمایی بود که من بازی کردم و بعد به دلیل استقبال مردم این اتفاق افتاد و بخشهایی به کار اضافه و تبدیل به سریال شد. در این مدت هم پیشنهادهای بسیاری در حوزه سریال داشتم اما بهدلایلی علاقه به حضور در آن سریالها را نداشتم تا اینکه این سریال پیشنهاد شد و بدون اینکه درباره کار فکر کنم به خاطر آقای آهنج پذیرفتم، چون میدانستم خروجی خوبی خواهد داشت. از طرف دیگر دوست خوبم پیمان عباسی نویسنده این سریال است و باعث شد انگیزه من برای حضور در این سریال بیشتر شود. فیلمنامه و نقش پیمان هم بسیار برایم جذاب بود و بهنظرم خیلی خوب به این شخصیت پرداخته شده است.
با وجود اینکه دو سریال متفاوت هستند اما نگران مقایسه مردم نبودید؟ اینکه ناخودآگاه این سریال را با کار آقای فرهادی مقایسه کنند؟ حتی بازیها و شخصیتها هم با یکدیگر مقایسه شوند؟
بههر حال نمیتوان منکر این قضیه شد. مردم ممکن است هر دو سریال را با هم مقایسه کنند اما بهدلیل اینکه من پیش از این با آقای آهنج کار کرده بودم و میدانستم سریالهایی که ساخته، خروجی خوبی داشته و همچنین حضور پیمان عباسی که نویسنده خوبی است، اصلا نگران این قضیه نبودم.
با فضای کار در چنین سریالی با ریتم تندی که دارد و کار اهالی رسانه آشنایی داشتید؟ اصلا با تیم درشهر در ماموریتهایشان همراه شدید؟
آشنایی من با فضای چنین کارهایی خیلی دغدغه محسوب نمیشود. بههر حال من بازیگرم و باید با شرایط کار، خودم را وفق بدهم. البته برای این کار با بچههای در شهر صحبت کردیم و جلسه گذاشتیم. اما در کل هر آدمی خودش هست و قرار نیست شبیه نفر بعد باشد. به همین دلیل قرار نیست که من شبیه فلان گزارشگر برنامه در شهر باشم. جذابیت کار به همین است که هر فردی با خصوصیات خودش باشد.
وحید، سنگصبور خانواده است
امین ایمانی که تجربه بازی در سریالهای «کلاه پهلوی»، «زمانی برای عاشقی» و ... را در کارنامه دارد نقشش را در این سریال اینطور تعریف میکند:
من نقش وحید را بازی میکنم که یکی از بچههای گروه در شهر است که در کنار پیمان و آزاده، تیم گزارشگری این برنامه را تشکیل میدهند. علیرغم اینکه یکسری اتفاقات شهر را به تصویر میکشیم که اغلب ماجراها براساس واقعیت و داستانهایی است که در برنامه در شهر اتفاق افتاده است، بخشی از کار هم مربوط به زندگی این افراد است. وی ادامه میدهد: وحید در این داستان با مسائل و مشکلات بسیاری در زندگیاش مواجه است. اما آدم زحمتکشی است و یکی از اعضای خانوادهاش دردسرهای بسیاری برای او ایجاد میکند. در کل برای من این شخصیت خیلی جذاب است. اصولا وقتی فیلمنامه را میخواندم روی کاغذ هم دوستش داشتم. وحید آدم بسیار احساساتی و به نوعی سنگصبور خانواده است. با اینحال همیشه برایش اتفاقات بدی میافتد. اتفاقا زمانی که در پیشتولید با پیمان عباسی صحبت میکردیم در این مورد همنظر بودیم که وحید سنگصبور است.
ایمانی همچنین عنوان میکند: من در این چند سالی که فعالیت میکنم، اغلب نقشهای مثبت به من پیشنهاد شده. تنها جایی که منفی بازی کردم، در سریال «سقوط یک فرشته» بود که نقش شیطان را بازی کردم. در این سریال هم خیلی اتفاقات جالب و قشنگی در طول داستان رخ میدهد که همین فضای کار را برای من دلچسبتر میکرد.
ایمانی در پایان هم از خاطره جالبی درباره برنامه در شهر تعریف میکند: من هم خودم بیننده برنامه بودم و هم اینکه جالب است بدانید قبلا در این برنامه با من مصاحبه کرده بودند. من در سریال «تلاطم» بازی کرده بودم و به همین علت بچههای در شهر با من مصاحبه کردند. با اینکه کار اصلی من خلبانی است اما گزارشگری را همیشه دوست داشتم. در سریال «آسمان من» هم نقش خلبان را بازی کردم. اما خیلی از این توانایی استفاده نکردم. البته در سریال آسمانمن و فیلم اخراجیها در این زمینه مشاور بودم.
علی دهکردی: توجه به بحران میانسالها در فیلمنامهها
علی دهکردی که ماه رمضان سال گذشته سریال «احضار» را روی آنتن داشت. تازهترین تجربهاش را اینطور روایت میکند.
حضور در مجموعه «۸۷ متر» باعث کمکاری شما در تلویزیون شده یا اینکه نسبت به پیشنهادهایی که میشود سختگیرتر شدهاید و ترجیح میدهید بیشتر نقشهایی را بازی کنید که چالشهایی را برای شما به همراه داشته باشد؟
میتوانم بگویم حدود چهارسال درگیر سریال آقای عیاری بودم. از طرفی در طول این سالها که فعالیت میکنم ترجیحم این بوده تمرکزم روی یک کار باشد و همزمان سر چند پروژه نباشم. به نظرم همزمان درگیر چند نقش و چند کار بودن کار غیرصحیح و غیرحرفهای است. مگر موارد خاصی باشد. مثلا من به پروژه «سلمان فارسی» هم تعهد دارم. اما از آنجا که کار تاریخی است و ممکن است چند ماه نوبت به سکانسهای من نرسد، در این فاصله روی کار و نقش دیگری هم متمرکز میشوم. بنابراین حضور در مجموعه ۸۷ متر باعث شد چند سال در خدمت این کار باشم و فرصت حضور در سریال دیگری را نداشته باشم. البته که چالشهای یک نقش برای بازیگر هم بسیار مهم است و من هم دوست دارم نقشی را بازی کنم که برای من جذابیت داشته باشد.
این سریال و نقشی که بازی میکنید چقدر برایتان جالب بود و چه ویژگیهایی داشت؟
انتقاد کلی که نسبت به خیلی از فیلمنامهها بهنظرم میرسد این است که متاسفانه برخی نویسندهها یا تمایل و رغبت یا شناخت کافی از دوران میانسالی ندارند؛ به همین دلیل کمتر پیش میآید فیلمنامهای را بخوانم که در آن فردی بین ۵۰ تا ۶۵ سال داشته و شخصیت کامل و همهجانبهای داشته باشد و دقیق و درست نوشته شده باشد. یعنی یک خلأیی از شخصیتپردازی همهجانبه و صحیح و کامل و با توجه به بحران میانسالی در زنان و مردان در فیلمنامهها احساس میشود که باید نویسندهها بیشتر به آن توجه کنند. گرچه مهمترین بخش یک جامعه را نوجوانها و جوانها تشکیل میدهند اما نباید از میانسالان و کهنسالان غافل و فارغ شویم. بنابراین اگر فیلمنامهای به این وجوه با دقت و ظرافت پرداخته باشد حتما برای بازیگر هم جذابیت دارد.
در این سریال این اتفاق افتاده است؟
در این کار در ابتدا گروه و همکاری با آقای آهنج که پیش از این هم تجربه همکاری داشتیم مهم بود. بعد اینکه شخصیت شغلی رضا ستوده که من آن را بازی میکنم برایم جذاب بود. در کل پیش از هر چیزی کلیت کار برای من مهم بود تا جزئیات. بنابراین وقتی فیلمنامه را خواندم برایم جالب بود. کارگردانی آقای آهنج هم بیتاثیر نبود.
تا جایی که امکان دارد، میتوانید درباره ویژگیهای این نقش بگویید؟
تمام اتفاقاتی که در شهر میافتد در این سریال بازسازی میشود و به نوعی نگاه دوباره به آنها میشود. رضا ستوده هم در این سریال نقش مسؤول و سرپرست گروه «در شهر» را دارد که به هر حال درگیر ماجراهایی میشوند.
شما بیننده «داستان یک شهر» ۲۰ سال قبل بودید؟
بله اما این دو مجموعه دو کار متفاوت در دو زمان متفاوت هستند. شرایط و مسائل اجتماعی و نوع نگاه به برنامهسازی و سریالسازی هم به نسبت آن سالها بسیار متفاوت شده است. در این سریال همه چیز مطابق نگاه روز پیش میرود و سلیقه مخاطبان هم تغییر کرده.
با توجه به فیلمنامهای که مطالعه کردید و نگاه و سبک آقای آهنج، پیشبینیتان از بازخورد مخاطبان چیست؟
برای موفقیت یک سریال معیارهای بسیاری وجود دارد اما من امیدوارم با استقبال نسبتا خوب مخاطبان مواجه شود.
فرشید محمودی، تهیهکننده: مقایسه هر دو سریال با هم بزرگترین چالش ماست
فرشید محمودی که تهیهکنندگی برنامه«درشهر» را برعهده دارد. این بار سراغ سریالسازی رفته و این برنامه را در قالب مجموعه میسازد و در این باره بیان میکند.
محوریت داستان یک شهر بر اساس برنامه در شهر است و هیچ ارتباطی با سریالی که آقای فرهادی ۲۰سال پیش ساخته ندارد. اتفاقا یکی از چالشهایی که من و پیمان عباسی به عنوان نویسنده و آقای آهنج در شروع کار داشتیم، مقایسه این سریال با سری قبلی است که ۲۰سال پیش ساخته شده است. اتفاقا من در آن دوران هم در برنامه در شهر بودم و همکاریهایی با آقای فرهادی در آن سریال داشتم. بنابراین یکی از مهمترین چالشهایی که ما در این کار داریم همین است که مردم این سریال را با کار آقای فرهادی مقایسه میکنند. بنابراین همه چیز باید با تدبیر انجام شود. ما برای این سریال یک پیشتولید سه ماهه داشتیم و روی متنها به دقت کار شده است. میتوانم بگویم ۷۰ درصد اتفاقات در شهر در این سریال به تصویر کشیده شده و داستانها واقعی است. قصه از جایی شکل میگیرد که تماسی با در شهر گرفته میشود که درباره یک حادثه تخریب است. آدرس را که اعلام میکنند متوجه میشوند خانه یکی از دوستان صمیمی آزاده، نامزد پیمان است که به نوعی آغاز قصه در شهر است. در کنار ماجراهایی که تیم این برنامه دنبال میکند، وارد زندگی خصوصی و خانوادگی شخصیتهای اصلی هم میشویم.
یک سریال پرلوکیشن و پربازیگر: گزینههای مختلفی برای کارگردانی این سریال وجود داشت. اتفاقا با آقای آهنج همکاری نداشتم. اما به دلیل اینکه ایشان تجربه کارهایی با حال و هوای اکشن و پلیسی را داشت، جزو گزینههایی بود که من به سرعت با حضور ایشان موافقت کردم. برای انتخاب بازیگران هم ما سعی کردیم از دوستانی دعوت به همکاری کنیم که خیلی کمتر دیده شده باشند. مثلا دانیال عبادی کمتر سریال بازی کرده است. ضمن اینکه ما در این سریال حدود ۶۰۰ بازیگر داریم که حتی برای نقشهای فرعی و یک اپیزودی هم از بازیگران شناخته شده دعوت به همکاری کردیم. از طرفی یک سریال پرلوکیشن است و حدود ۱۵۰ لوکیشن
مختلف داریم.
یک سریال حادثهای: تا جایی که اطلاع دارم این سریال بعد از عید فطر روی آنتن شبکه پنج خواهد رفت. در حال حاضر همچنان در حال تصویربرداری هستیم البته با رعایت دستورالعملهای بهداشتی تا مبادا کسی بیمار شود. اگر استقبال مخاطب باشد و از نتیجه و خروجی کار راضی باشیم ممکن است تولید آن به فصلهای بعدی هم برسد. به هر حال این کار یک سریال حادثهای است و فکر میکنم با توجه به قصه عاطفی و عاشقانهای هم که دارد، مورد توجه مردم قرار بگیرد.
عمو صفر فضای سریال را تلطیف میکند
عزتا...رمضانیفر در این سریال نقش عموصفر را بازی میکند. آبدارچی مجموعه که بسیار شخصیت بانمکی هم دارد. وی درباره نقشش توضیح میدهد:
میتوان گفت اتفاقاتی که در این مجموعه میافتد، شخصیت عمو صفر تنها شخصیتی است که موقعیتهای طنز در داستان ایجاد میکند. یعنی اتفاقاتی را که عمو صفر در این مجموعه رقم میزند، باعث انبساط خاطر بینندهها میشود. اتفاقا من در این کار خیلی جدی بازی میکنم اما موقعیتهایی که ایجاد میشود این شخصیت را کمدی میکند. وی درباره وفاداری به متن و بداههگویی هم ادامه میدهد: من در کل خیلی عادت دارم که در کارهایی که بازی میکنم، یکسری جمله به بازیام اضافه کنم. کارگردانها هم معمولا دست من را برای این کار باز میگذارند. در این سریال هم آقای آهنج این فضا را به من داده تا بتوانم موقعیتهای کمدی خوبی خلق کنم و از این بابت خیلی خوشحالم. البته که خیلی مهم است که بداههگویی من لطمهای به چارچوب قصه و فیلمنامه وارد نکند. رمضانیفر همچنین میگوید: نوع بازی که من در این سریال دارم باعث شده تا از شخصیت صفر در سریال بیشتر استفاده شود و نقشم در این سریال پررنگتر شده که البته در فیلمنامه این پتانسیل وجود داشت. گرچه اتفاقاتی که در این قصه میافتد معمولا جدی است و هیچ موقعیت طنزی ندارد. بنابراین برای اینکه فضا تلطیف شود فکر میکنم شخصیت عمو صفر اینگونه در فیلمنامه نوشته شده و آقای آهنج هم این فرصت را به من میدهد. این بازیگر پیشکسوت میافزاید: در کنار فضای کاری این شخصیت، داستان وارد زندگی او هم میشود و بیننده با خانواده عمو صفر هم آشنا شده و درگیر دغدغههای آنها میشود. میتوانم بگویم این فیلمنامه جزو کارهایی است که در آن افراد مسن و سن بالا هم تاثیرگذار هستند و آدمهای منفعلی نیستند.
مدیر «پست پروداکشن» روی همه چیز اشراف دارد
محمد سیحونی، مدیر پست پروداکشن، تدوین، صداگذاری و اتالوناژ این سریال را برعهده دارد میدهد:
مدیر پستپروداکشن در واقع همان ارتباط فنی کارگردان با تدوینگر، صداگذار، آهنگساز، جلوههای رایانهای، اصلاح رنگ و نور بعد از فیلمبرداری است که به خاطر یکدست شدن پروژه آن را برعهده میگیرد. در واقع کارگردان نظرات و سلایق خودش را در کار به مدیر پست پروداکشن منتقل و او نیز تمام جوانب را چه از نظر فنی و چه هنری به تدوینگر، صداگذار، آهنگساز، جلوههای ویژه و... منتقل میکند.
وی ادامه میدهد: در واقع مدیرپست پروداکشن، شخصی است که از لحاظ فنی و هنری به تمام این رشتهها اشراف دارد و به عنوان مثال میتواند با آهنگساز یا جلوههای ویژه راجع به صحنه خاصی بحث و گفتوگو کند یا راهحل پیشنهاد بدهد تا از لحاظ تکنیکی پیادهسازی شود. از این طریق کار کارگردان داخل صحنه سادهتر میشود. این ارتباط بین کارگردان و مدیر پست پروداکشن تا نهایی شدن کامل اثر ادامه دارد. در سریال داستان یک شهر، بنده افتخار این را داشتم که علاوه بر تدوین و صداگذاری و اتالوناژ، مدیریت پست پروداکشن را برای یکدست شدن کار به عهده بگیرم.
آقای آهنج عزیز و آقای محمودی به سبب کارهای قبلی به من اعتماد کردند و کار را به من سپردند. سیحونی درباره کارهای قبلی که در این زمینه انجام داده هم بیان میکند: من تا به حال چند سریال اپیزودیک برای شبکه سه و آی فیلم به سفارش پلیس پیشگیری ساختم که هم کارگردانی و هم تدوین و صداگذاریاش با خودم بوده است. در چند تله فیلم که یکی از آنها سال ۹۰ در جشنواره کودک و نوجوان اصفهان جایزه گرفت و یک کار سینمایی که امسال قرار است پخش شود علاوه بر تدوین و صداگذاری، مدیر پست پروداکشن هم بودم.
زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد