با گذشت نزدیک به یک سال و نیم از حضور جو بایدن در راس معادلات اجرایی آمریکا، کماکان شاهد پیروی وی از الگو و استراتژی فشار بر ایران هستیم. هر چند بایدن مدعی اعمال استراتژی فشار هوشمندانه علیه کشورمان شده است، اما واقعیت ماجرا نشاندهنده پیروی مطلق دولت جدید آمریکا از همان رویکرد دولت ترامپ در تقابل با جمهوری اسلامی ایران دارد. پس از خروج دولت ترامپ از برجام، فشارهای همهجانبه آمریکا علیه کشورمان وارد فاز تازهای شد: دولت سابق آمریکا علاوه بر نقض همه تعهدات برجامی خود، تحریمهای جدیدی را با برچسبهای غیرهستهای (از جمله برچسب ادعایی حمایت از تروریسم) علیه نهادهای نظامی، امنیتی، اعتباری، بانکی و تجاری کشورمان وضع کرد. تز اصلی ترامپ این بود که شبکه تحریمی ایران باید بهگونهای پیچیده و درهم تنیده باشد که امکان مواجهه با تحریمها از سوی کشورمان وجود نداشته باشد. دولت سابق آمریکا در این معادله، از رژیمهای سعودی و امارات کمک گرفت و بازیگران اروپایی نیز در عین مخالفت ظاهری با خروج آمریکا از توافق هستهای، به اضلاع تکمیلکننده این استراتژی پرهزینه تبدیل شدند. پس از یکسال صبر راهبردی و فرصتسوزی مطلق اروپاییان در احیای برجام، جمهوری اسلامی ایران از یکسو کاهش تعهدات خود در توافق هسته را بهصورت مرحلهبندی شده کلید زد و در نهایت، غنیسازی ۲۰ درصدی و متعاقبا ۶۰درصدی، استفاده از سانتریفیوژ نسلهای ۴ و ۶، تحقیق و توسعه درخصوص سانتریفیوژهای مدرن و بازطراحی فردو و نطنز براساس «شرایط پس از خروج آمریکا از برجام» را در دستور کار قرار داد. فراتر از آن، فرسایشی شدن استراتژی فشار حداکثری و مقاومت موثر صورت گرفته از سوی ملت و نظام ما، سبب شد تا راههای آشکار و پنهان دور زدن تحریمهای ضدایرانی کشف و از آنها در تنظیم معادلات اقتصادی کشور استفاده شود. ماجرا به این نقطه ختم نشد، اقداماتی مانند حرکت نفتکشهای ایرانی به سوی ونزوئلا و لبنان و انفعال اجباری آمریکا و متحدان آن در برابر این حرکت چندجانبه و بزرگ، جملگی مصداق شلیک به استراتژی فشار حداکثری علیه کشورمان محسوب میشد.
حنیف غفاری - دکترای روابط بین الملل / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد