ابتهاج نزدیک به هشت دهه در شعر امروز ایران حضور جدی داشت و به همین واسطه از نقش مهمی در تطور و تحول شعر امروز ایران برخوردار بود.
مهمترین اثری که برای نخستین بار نام او را در شعر امروز مورد توجه قرار داد، غزلی است که در دهه ۲۰ از وی منتشر شد و نشاندهنده ظهور شاعری بود که تلفیقی میان فضای کلاسیک و حالوهوای نوجویی ایجاد میکند، غزل مشهور «در این هوای بیکسی کسی به در نمیزند» بود. او در طول دوران شاعریاش توانست در سه حوزه تأثیرگذار باشد.
بیشک نخستین تأثیر وی، در غزل بود. سایه را میتوان یکی از بنیانگذاران غزل نوی فارسی دانست که به «غزل نوکلاسیک» مشهور شده است.
این تأثیرگذاری در ایجاد فضای زبانی و بیانی جدید آغاز شد که در آن شاعر، ضمن وفاداری به بنیادهای شعر کلاسیک و تسلط بر شعر قدما، سعی میکند از حالوهواهای تازه هم در شعرش بهرهمند شود. این نوجویی از نیاز زمانه و تأثیرات انقلاب ادبی نیما نشأت میگرفت. البته «سایه» خود بعدا از دنبالهروان خود در نوجویی در غزل عقب ماند و باید سکه غزل نوکلاسیک را به نام شاعرانی، چون منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی زد.
بیشترین حجم آثار ابتهاج در همین قالب غزل بود. غزل او هرچه بیشتر پیش آمد، بیشتر کلاسیک و به زبان شعر سبک عراقی نزدیک شد، اما نمیتوان از تعداد بالای غزلهای خوب و ماندگار او چشم پوشید و هیچ گزیده و گزینهای از غزل معاصر ایران بدون تعداد زیادی از شعرهای او، کامل نیست. نکته مهم این است که سایه برخلاف بسیاری از شاعران، به رعایت اعتدال و تناسب میان نوجویی و کهنسرایی توجه داشت، به همین دلیل تعداد شعرهای او که دارای سلامت و سلاست زبانی در تمام شعرند، از بسیاری از همنسلانش بیشتر است.
دلا این یادگار خون سرو است
سایه، مثنویسرایی هم کرد اگرچه تعداد مثنویهای او به نسبت غزلهایش کمتر است، اما او در این قالب هم توانست تأثیرگذار باشد.
مهمترین تأثیری که او بر این قالب گذاشت، این بود که بند حکایتسرایی و اندرزنامهسرایی را از پای مثنوی باز و سعی کرد این قالب را به موضوعات و حالوهواهایی نزدیک کند که در روزگار خودش مورد توجه بود.
به احتمال زیاد این تغییر رویکرد در مثنوی تحت تأثیر جریان قدرتمند چهارپارهسرایی اتفاق افتاد. چهارپارهسرایان رمانتیکی که در دهه ۳۰ فضای شعر ایران را تحت سلطه خود درآورده بودند، فضا را برای این تغییر آماده کردند و ابتهاج هم با هوشمندی از این فضا بهخوبی استفاده کرد و مثنویهای ماندگاری، چون «یادگار خون سرو» را سرود:
دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت ازین خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
ز هر خون دلی سروی قدافراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است ...
تأثیر مهم دیگری که سایه در فضای ادبیات و هنر امروز گذاشت، در حوزه موسیقی و شعر بود. او گرچه خیلی کم تصنیف سرود، اما هروقت هم که سرود، مانند «توای پری کجایی» ماندگار بود.
شاید تأثیر او به واسطه مدیریت بر بخش موسیقی و شعر رادیووتلویزیون و ایجاد پیوند و نزدیکی میان شاعران و اهالی موسیقی و حمایت از موسیقیدانان جوان و شاعران بااستعداد در طول دهه ۵۰ اهمیتی زیاد در فضای شعر و هنر امروز داشت.
سایه توانست میان احساسات و علایق سیاسی خود و دلبستگی به ایران و ادبیات فارسی تعادلی ایجاد کند که عمدهترین دلیل محبوبیت او نیز همین بود.
تبار شناسی سیاسی «سایه»
او و شعرش در سالهای ملتهب منجر به انقلاب در طرف نیروهای انقلابی قرار گرفت و با همکاری گروهی از هنرمندان جوان موسیقی آن روز، گروه چاووش را شکل داد که اثار ماندگاری، چون «برادر غرق خون است»، «سپیده»، «آزادی»، «شهید» و «ژاله خون شد» را ساختند.
البته با استقرار نظام جمهوری اسلامی زاویه فکری و اعتقادی میان سایه و همفکرانش آشکار شد و تا جایی پیش رفت که سایه همراه با بسیاری از اعضای برجسته حزب توده دستگیر شد، اما بهواسطه نامه استاد شهریار به آیتا... خامنهای رئیسجمهور وقت، آزاد شد و از ایران مهاجرت کرد.
او در سالهای اخیر گاهی به ایران میآمد و با گروهی از شاعران و ادبای داخل کشور دیدار میکرد. سایه در خارج از کشور هم گاهی در نشستهای مختلف و شبشعرها، شرکت میکرد.
شعری که سایه برای امامحسین (ع) سرود
کتاب «پیر پرنیاناندیش» خاطرات زندگی سایه است که به اهتمام میلاد عظیمی و عاطفه طیه منتشر شده است. وی در این کتاب، روایت جالبی را از روز هشتم محرم بیان میکند که در آن شعری با عنوان «اربعین» برای سیدالشهدا (ع) سروده است. در کتاب پیر پرنیاناندیش آمده است: امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشمهایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: بازم شیطونی کردین؟ سایه خندید. پرسیدم اتفاقی افتاده؟
- نه! شما میدونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که میزنم داره روضه و نوحه نشون میده. من هم گوش میکنم و خب گریهام میگیره. میشینم با اینها گریه میکنم (لبخند میزند).
پس از چند دقیقه گپوگفت، سایه میگوید: سالها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم. با تعجب اصرار میکنم شعر را بخواند و میخواند:
یا حسینبنعلی
خون گرم تو هنوز
از زمین میجوشد
هرکجا باغ گلسرخی هست
آب از این چشمه خون مینوشد
کربلایی است دلم ...
وقتی رهبر انقلاب، ابتهاج را غافلگیر کردند!
رئیس فرهنگستان ادب و فرهنگ فارسی چند سال پیش با اشاره به علاقه زیاد رهبر معظم انقلاب به اشعار امیرهوشنگ ابتهاج گفته است: سایه، دفتر شعر گمشده خود را به رهبر انقلاب داده بود. غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان ادب و فرهنگ فارسی در مراسم تجلیل از هوشنگ ابتهاج و اهدای بیستوسومین جایزه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به این شاعر معاصر که چند سال پیش برگزار شد، در سخنان خود خاطرنشان کرد: رهبر معظم انقلاب برای سایه احترام بسیار قائل هستند و به شعر ایشان علاقه بسیار دارند. وی اظهار داشت: چند ماه پیش، ایشان میبینند در ضمن کتابها و دفترهایی که برایشان آمده است، یک دفتر شعر قدیمی مربوط به سال ۱۳۲۵ وجود دارد. ایشان تشخیص میدهند که این شعرها شعر آقای ابتهاج است. به دفتر خود مأموریت میدهند بروند خدمت آقای ابتهاج و دفتر را تقدیم کنند. آنها هم وقت میگیرند و سلام آیتا... خامنهای را همراه با آن شعر تقدیم میکنند. حدادعادل افزود: آقای سایه گفتند که من دو دفتر شعر گم کرده بودم؛ این یکی از آن دو دفتر است. این نشان میدهد که شعر تا کجاها میتواند برود: «تو ببین کاین دم سبحان به کجاهات کشاند».
منبع: روزنامه جام جم