تئاتر از جمله سرگرمیهایی بود که افراد بدون امکانات با سادهترین ابزار آن را اجرا میکردند و لذت میبردند. بنا به اذعان افراد آزاده، تئاتر راهکاری برای درمان افسردگی، انزوا و رهایی از فشارهای روانی بود.
تئاتر اسارت در ۳۲سال اخیر مغفول مانده و از این ظرفیت بهطور صحیح و مناسب استفاده نشده است. هنرهای نمایشی به لحاظ انتقال مفاهیم و اندیشه تاثیر زیادی بر مخاطب دارد و حرف خود را بیواسطه به مخاطب منتقل میکند. در زمان اسارت نیز آزادگان تحت فشارهای مختلف، تماشای تئاتر علاوه بر سرگرمی و خنداندن، در آموزش بسیاری از مفاهیم هم موثر بود. روایت فعالان تئاتر در اسارت در آن ایام پرخطر خواندنی است.
محسن جهانبانی، بازیگر سینما و تئاتر به تمرین و اجرای مخفیانه اشاره میکند و میگوید: کارها کاملا مخفی و پنهان بود و در زمانهای خاص تمرین و اجرا صورت میگرفت. یک نفر به عنوان نگهبان پشت پنجره با یک آینه که سرمسواک بسته شده بود، کشیک میداد تا اگر نگهبانهای عراقی به اتاق آمدند اطلاع دهد. این بچهها در طول اجرای تئاتر بیشترین کتک را از عراقیها میخوردند.
محمدعلی افروشه از فعالان تئاتر در اردوگاه اسارت درباره تشکیل گروه میگوید: با توجه به روحیه هنری و شاد من، کم کم به طور مخفیانه گروه تئاتر را در اردوگاه تشکیل داده و به بچههای رزمنده آموزش دادم و شروع کردیم به تمرین و اجرای نمایشهای شاد و کمدی و گاهی هم جدی با نکات اخلاقی. همه چیز مخفی بود و سعی میکردیم طرح نمایشنامه را به بچهها بدهیم و بچهها بداهه تمرین و اجرا کنند. معمولا نمایشها در ایام و مناسبتهای خاص یا حین صرف ناهار اجرا میشد.
سوژهیابی، انتخاب بازیگر و نگارش نمایش
باقر عباسی، آزاده فعال در زمینه تئاتر به سوژهیابی و نگارش نمایشنامه اشاره کرده و میگوید: از آنجا که امکانات بسیار محدود بود، هر فردی فقط دیالوگ خود را روی یک کاغذ کوچک دریافت و سپس کل قصه را برای گروه تعریف میکرد. پس از آن دو به دو و در مواقع و مکانهای خاصی مانند توالتها و حمامها تمرین دیالوگ میکردیم.
وی ادامه میدهد: برای اجرا از سوژههای مختلف و موضوعات سیاسی، اجتماعی و طنز استفاده میکردیم. با اجرای تئاتر، شادی و روحیه گرفتن اسرا، عراقیها به شدت عصبانی میشدند بنابراین نمایشها باید در خفا اجرا میشد ضمن اینکه بچهها را شناسایی و آزار میدادند.
عباسی با بیان اینکه در اردوگاهها ملاک برای اجرای نمایش استعداد افراد بود، میگوید: در اردوگاه بودند افرادی که به صورت حرفهای تئاتر کار میکردند اما افرادی که در این زمینه استعداد داشتند تا حد نیاز برای ایفای نقش مورد نظر آموزش میدیدند و گاهی افرادی هم که چهره نزدیکی به نقش مورد نظر داشتند برای اجرا و آموزش انتخاب میشدند.
وی بیان میکند: تکراری بودن آدمها سخت است و اجرای تئاتر در بالا بردن روحیه اسرا تاثیر بسیاری داشت. یکی از بچهها به عشق دیدن تئاتر اردوگاهی درس میخواند و به قول خودش با دیدن تئاتر انرژی میگرفت. برخی اجراها به صورت آسایشگاهی و مطابق مناسبتهای روز انجام میشد اما تئاترهای مهم مثلا دهه فجر اردوگاهی اجرا میشد و برای تئاترهای اردوگاهی بازیگران خوب آسایشگاههای مختلف انتخاب میشدند که در واقع این اجرا به صورت فیلم سینمایی در میآمد.
جهانبانی درباره نگارش سناریو و اجرای آن میگوید: اوایل خیلی سخت بود چون همه چیز ذهنی طرح میشد. به مرور بچهها کاغذ پاکتهای سیمان را که برای بلوک زدن به اردوگاه میآوردند،بر میداشتند و روی آن مینوشتند. پاکتهای پودر لباسشویی نیز امکان خوبی برای تبدیل شدن به دفتر داشتند. آنها را در آب که میانداختیم، لایه لایه میشد و بعد لایهها زیر پتو خشک و از آنها دفترهای کوچک درست میشد. برای حفاظت از این کاغذها، آنها را در ته کولهها مخفی میکردیم تا در زمان گشتن وسایل، لو نروند.
از مداد کوچکی هم که به سختی به دست آوردهبودم برای نوشتن استفاده میکردم. وضعیت خیلی سخت بود. از یکی از دوستان به نام اصغری یک بند انگشت مداد گرفتند ۱۳روز انفرادی بود. با ورود نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاه و آغاز نوشتن نامهها، به دست آوردن خودکار آسان شد و به تدریج ذخیره کردن جوهر، برای مواقعی که نمایندگان صلیب ممکن بود دیر بیایند یا خودکارها لو برود، شروع شد.
اولین نمایشی که نوشتم «اولین درس معلم» و سپس «محاکمه درون» بود. با حاجآقا ابوترابی حدود سه سال در یک آسایشگاه بودیم و دوست داشت در این نمایش بازی کند. در آن دوران چند سرود هم نوشتم که خیلی سر و صدا کرد. یکی از آنها که آقای دهنمکی در فیلم اخراجیها ۲ از آن استفاده کرد، «من اسیرم کوه صبرم شیر در بند و کمندم از مصیبتها نترسم زینب این را داده درسم» بود.
شاید باورتان نشود ما با هیچ، اسلاید ساختیم. بچهها به اندازهای ایدهپرداز بودند که یک تکه انیمیشن از پایین آمدن حضرت امام از پلکان هواپیما برای دهه فجر ساختند و در دهه فجر اجرا شد.
مرتضی برمک، آزاده دوران دفاع مقدس هم به نحوه انتخاب سوژهها اشاره دارد ومیگوید: سوژههایی که برای اجرا انتخاب میشد بستگی به مناسبتها داشت سوژههایی که علاوه بر داشتن طنز واقعیتی را منعکس میکرد. البته تئاترهایی هم داشتیم که فقط تاریخی بود از جمله نمایشهایی با موضوع ابوعلی سینا و عاشورا. در واقع بخش اعظمی از فعالیت فرهنگی در اردوگاهها اجرای تئاتر بود البته آقای ابوترابی هم روی اجرای تئاتر تاکید داشت و میگفت اگر نماز شب نخواندید ایرادی ندارد اما جمع شوید و تئاتر طنز اجرا کنید.
برمک بیان میکند: با امکانات کم تئاترهایی تاثیرگذار را اجرا میکردیم به گونهای که تئاتری را به صورت سریالی با موضوع تاریخ انقلاب اسلامی از سال۴۲ اجرا کردیم که بسیاری از بچهها تاریخ انقلاب را این گونه یاد گرفتند و بسیاری از اسرا جذب تئاتر شدند. در آن زمان و با آوردن آپارات به آسایشگاهها فیلمهای مستهجن پخش میکردند و به شیوههای گوناگون اسرا را مجبور به تماشا میکردند اما اجرای تئاتر آلترناتیو اینگونه اقدامات بود.
وی میگوید: تئاترهایی که در زمان اسارت اجرا میکردیم از نظر ساختاری به سه بخش تاریخی، طنز و درام و از نظر اجرا به دو بخش آسایشگاهی و اردوگاهی تقسیم میشد و هفتهای وجود نداشت که اجرای تئاتر نداشتهباشیم و بچهها دیوانهوار به تماشا مینشستند و بسیار تاثیرگذار بود.
غلامرضا ضیا، آزاده دوران دفاع مقدس درباره تاثیری که این اجراها بر روحیه اسرا داشت، توضیح میدهد: همانطور که گفتهاند خنده بر هر درد بی درمان دواست و من واقعا تاثیری که خنده بر روحیه اسرا در اردوگاه داشت را مشاهده کردم. در اردوگاه عنبر آسایشگاه ۱۸ مخصوص افراد پیر بود. خاطرم هست هشت نفر به صورت افتخاری برای اجرای تئاتر به اتاق آنها رفتیم. هنگام اجرای نمایش به قدری خندیدند که از خنده آنها ما نیز به خنده افتادیم، از این اتفاق بسیار خوشحال بودیم زیرا این خنده از ته دل روحیه این افراد را تقویت میکرد.
ضیا میافزاید: تمام لحظاتی که ما در اردوگاه تئاتر اجرا میکردیم خاطره است. خاطرم هست شب یکی از اعیاد در آسایشگاه ۱۸ نمایشی طنز با موضوع یکی از بازدیدهای صدام در کرکوک را اجرا میکردیم فردی که به عنوان نگهبان قرار دادهبودیم به حدی محو نمایش شدهبود که متوجه آمدن سرباز عراقی نشد و اجرا لو رفت، تا باز شدن در به سرعت صحنه نمایش را از شیوه اجرای سیاسی به فکاهی تغییر دادیم و نمایشی با موضوع گداهای سامرا را اجرا کردیم طوری که سرباز عراقی بعد از کلی خنده گفت چیز جالبی بود و رفت.
تشکیل گروههای تئاتر و آموزش در آسایشگاه
جهانبانی به گروههای تئاتر آسایشگاهها اشاره دارد و میگوید: هر آسایشگاهی برای خود گروه تئاتر داشت که نمایشها را که معمولا کوتاه بود، اجرا میکردند. این نمایشها هر هفته یا دو هفته یک بار برای افراد آسایشگاه اجرا میشد. گاهی یک نمایشنامه از لحاظ موضوع و اجرا موفقیت خوبی به دست میآورد و از آن استقبال میشد. مسؤولان فرهنگی - هنری آسایشگاههای دیگر از نویسنده یا مسئول تئاتر میخواستند نمایشنامه را در اختیار آنان بگذارد. آن آسایشگاه نیز با گروه تئاتر خود، آن نمایشنامه را به اجرا در میآورد. این نمایشها معمولا یک تا دو ساعت به درازا میکشید. گاهی یک آسایشگاه برای آسایشگاهی که گروه تئاتر نداشت نمایش اجرا میکرد. در مواردی هم با طرح و نقشهای دقیق و بدون این که عراقیها متوجه شوند، برای اسرای هنرمند، هنگام آمار عصر به آسایشگاهی وارد میشدند که هنرمندان کمتری در آنجا وجود داشت و نمایش را در آنجا بازی میکردند.
وی در ادامه بیان میکند: اجرای اردوگاهی نیز برای روزهای ویژه مثل نوروز بود. در این زمان یک یا چند نمایشنامه انتخاب میشد و از بهترین بازیگران و کارگردانان تمام آسایشگاهها برای تمرین و اجرای نمایش انتخاب میشدند. در حالت عادی، هر دو ماه یک بار و در همه مناسبتها، یک نمایش اردوگاهی اجرا میشد. برای اینکه دشمن متوجه ازدحام جمعیت نشود و شک نکند، نمایشها به صورت ضربدری طی چند روز در سطح اردوگاه اجرا میشد.
جهانبانی ادامه میدهد: بالاخره تقسیمبندی سوم، از نظر نوع اجرا بود. انواع مختلف تئاتر اعم از کمدی، تختحوضی، پانتومیم، عروسکی، ورزشی- سیاسی، پردهخوانی، نقالی، مشاعره نمایشی و سرود نمایشی در اردوگاهها اجرا میشد. ما حتی با توجه به اینکه بیشتر اسرا در زمینه آموزش زبان فرانسه، انگلیسی، ایتالیایی، عربی و ... مشغول بودند تئاتر آموزشی نیز داشتیم. مثلا سناریویی نوشته میشد که در فرانسه اتفاق میافتاد. دو نفر یک اتفاق را به زبان فرانسه بازی میکردند. بعد این دو به انگلیس میرفتند و در آنجا به زبان انگلیسی اجرا میکردند و با این روش به سایرین زبان انگلیسی، فرانسه و... میآموختند.
طراحی دکور با ابتداییترین ابزار
باقر عباسی در این باره میگوید: ما تیمهای طراحی داشتیم که استعداد خاصی برای طراحی دکور داشتند. به ما میگفتند شما گوریل هم بخواهید ما از آسمان برایتان میآوریم. کارشان خیلی سخت بود چون باید وسایل را آماده، طراحی و سپس مخفی میکردند تا عراقیها متوجه نشوند. شب و روز نداشتند اما ایدهها را خیلی خوب عملی میکردند.
ما در آسایشگاه، دریا درست کردیم که یک کشتی در وسط آن بود و ناخدا در کشتی حضور داشت. صحنهای داشتیم که ضریح امامرضا(ع) بود و اسرا در گرداگرد آن بودند. غاز، جنگل، شهر و هرچه میخواستیم اجرا میشد.
وی در ادامه یادآور میشود: برخی تئاترها هفتهای یک یا دو بار در آسایشگاه اجرا میشدند که دکور خاصی نداشتند. برخی آثار برای مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی آماده میشدند و برخی تئاترهای ویژه هم داشتیم که در عید نوروز که سه روز تعطیل بودیم انجام میگرفت. در این ایام سعی میکردیم تئاترهای باکیفیت را روی صحنه ببریم. تئاتر در آن سه روز به قدری جذاب بود که یکی از اسرا به من گفت: به عشق نمایش سال دیگه روزشماری میکنم.
عباسی بیان میکند: برنامه رادیویی و عروسکی هم داشتیم. یک عروسک به نام آقای مشتاق ساختهبودیم و خودم عروسکگردان و صداپیشهاش بودم. هر بار آقای مشتاق در قالب یک نقش مثل پزشک، معمار، یک فرد سیاسی و... ظاهر میشد و نقش بازی میکرد که خیلی برای اسرا جذاب بود.
جالب است بدانید ما سریال نمایشی هم داشتیم. در یکی از آسایشگاهها تئاتر میرزاکوچکخان با موسیقی شمالی به صورت سریال هفتگی اجرا میشد که خودم از مخاطبان آن بودم.
بعد از اسارت و انتظارات فعالان تئاتر اسارت
جهانبانی، تئاتر را بخشی از زندگی اسرا میداند و میگوید: تئاتر یک ابزار مهم پیامرسانی بود. اسرای ایرانی با دین باوری و تعهدی که داشتند، صادقانه به میدان آمدند و در جبهه اجرای نمایشها نیز به گسترش معنویت و اخلاق دست زدند. تئاتر در اسارت، با دعا و نیایش در هم آمیخته و از پایههای اساسی فرهنگ شدهبود. هنگامی که برخی هنرمندان اسیر، با وضو پا به صحنه نمایش میگذاشتند، لودگی، ریاکاری، فخرفروشی و انحراف اندیشهها و رفتار تماشاگران، زیر عنوان هنر، دیگر معنایی نداشت.
برمک توضیح میدهد: واقعیت این است با توجه به اینکه این آثار مخفیانه نوشته شده و در دسترس بود، پس از اجرا توسط یک تیم ویژه، زیر خاک مخفی میشد تا به دست عراقیها نیفتد. این افراد موظف بودند در صورت نیاز به یک نمایشنامه، آن را از محلهایی که مخفی کردهبودند درآورند و به گروه نمایشی دهند و پس از پایان اجرا، دوباره مخفی کنند. خیلی از آنها زیرخاک ماندند و ماندند و فقط تعداد اندکی از نمایشنامهها را بچهها به سختی به کشور بازگرداندند. مثلا از هر ۱۵۰تا۲۰۰ نمایشنامه، یکی از آنها را برگرداندند که منتشر شدهاند. باور کنید فرآیند دسترسی به نمایشنامهها در آن دوران، یک نمایش است.
جهانبانی ادامه میدهد: دوران اسارت ظرفیتهای بسیاری برای تبدیل شدن به تئاتر دارد که مهمترینش، نشان دادن مسیر تحول انسان تا رسیدن به تعالی است. همچنین از آنجا که در نمایشهای دوران اسارت به موضوعات عمیق پرداخته میشد، مطمئنا این آثار کارایی بسیاری برای حال حاضر دارد. هرچند متاسفانه توجهی نمیشود.
عباسی میگوید: حالا اما دستان تئاتر کشور برای آزادگان خالی است. جای خالی نمایشهای حرفهای با موضوع مصائب، تلاشها، روشها و... آزادگان در اسارت غیر قابل انکار است. نیازسنجی فرهنگی و نبود راهبردهای فرهنگی کلان کشور است که رفع آن نیازمند همت جمعی نهادهای فرهنگی کشور است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد