کمدی یکی از گونههای نمایشی است که در فارسی به معنی «خندهدار» است. به ظاهر هدف کمدی، خنده و تفریح است، اما در حقیقت مسائل جدی در پرده شوخی بازگو میشود. در کمدی شخصیت قهرمانان و شکستهایشان جنبه شادیآور و سرگرمی دارد و معمولا بیننده آن را جدی نمیگیرد، چون میداند فاجعه بزرگی اتفاق نخواهد فتاد، بلکه سیر حوادث در جهت کامرانی قهرمان یا قهرمانان است.
موضوع کمدی در برخی موارد موضوع کمدی نادانی و حماقت شخصیت است و در برخی موارد موضوع همان چیزی است که مخاطب دوست دارد بیان کند، اما به دلایل مختلف این قدرت را ندارد. برای همین است که کمدی انواع مختلف دارد؛ از کمدی-رمانتیک و کمدی-درام گرفته تا کمدی رفتار و موقعیت و شخصیت. هر کدام هم تعریف تخصصی خود را دارد، اما آنچه محور و موضوع اصلی است، همان بیان یک حرف جدی با حرکات و اطوارهایی که در نهایت مخاطب را میخنداند.
البته کمدی، ژانری که ریشه در یونان باستان دارد، اجزای مختلف دارد که شامل: پیشدرآمد (ارائه موضوع اصلی از سوی شخصیت اصلی)، پاراداوس، آگون و پاراسیس (مراحل همخوانی گروه همسرایان که بیشتر در صحنه نمایش رخ میدهد)، اپیزود (جایی که طرح اولیه بسط پیدا میکند و روند داستانی شکل میگیرد) و در نهایت استاسیمون و اگزودوس (همچنان بخش همخوانی همسرایان) است.
در سینما و تلویزیون ایران این گونه از قدیمالایام وجود داشته و مخاطبان زیادی هم به آن اقبال نشان دادهاند. وجود کمدی برای به تعادل رساندن جامعه و رها کردن مخاطب از انواع فشارها امری الزامی است که سیاستگذاران کلان فرهنگی باید به آن توجه ویژه داشته باشند. ژانری که به نظر میرسد در دو دهه اخیر خصوصا در سینمای ایران به وفور دیده میشود و آمار فروش آنها نیز اقبال مخاطب را تایید میکند. این فیلمها، اما چقدر بر اساس ساختار درست و اصولی کمدی هستند؟ چقدر یک موضوع جدی را بیان میکنند؟ چقدر قاعده یک زیرشاخه کمدی هستند؟
آیا شوخیهای کلامی، تکرار تکیه کلامهای بیمعنی و محاوره روزانه سطح پایین، به کاربردن الفاظ ناشایست، شوخی با باورها و اعتقادات، به سخره گرفتن پوشش رایج، به سخره گرفتن مشاغل، اغراق در اطوارها و حرکات مضحک میتواند یک کمدی باشد؟
سینما، رسانه، هنر و صنعت و ابزاری برای ارتقای سواد و آگاهی مخاطب است. سازندگان و دستاندرکاران آن در هر گونه و شاخهای باید به اصول اولیه آن پایبند باشد. یک فیلم در ژانر کمدی مثل هر ژانر دیگری در وهله اول باید یک اثر هنری باشد تا اگر حرف روز از موضوع اجتماعی و سیاسی گرفته تا اقتصادی را میزند، زمانمند نباشد. سینما هنری پرهزینه است و ساخت اثری که فاقد قدرت بیانی، فرمی و محتوایی است، نه به نفع سازندگان است (حتی اگر در گیشه موفق باشد، چون کارنامه بد و ضعیف، بد است و اعتبار حرفهای را زیر سؤال میبرد)، نه به نفع مخاطب، چون هیچ ارزش افزودهای جز دقایقی خنده (تازه اگر به هجویات خندیده باشد) برای او ندارد و نه به نفع صنعت و اقتصاد سینماست. این در حالی است که سینما باید فرهنگساز باشد.