یعنی درست در این شرایطی که کشور در یک چالش قدیمی درگیر مذاکرات رفع تحریم است تا بتواند از حق مسلم کشورمان برای برخورداری از صنعت هستهای دفاع کند، برخی اصلاحطلبان تلاش دارند اهمیت، کارکرد و موضوعیت نفت را با انرژی هستهای مقایسه کنند و آن را متفاوت نشان دهند. به همین دلیل تلاش میکنند بر جنبه بازدارندگی امنیتی ـ نظامی و ماهیت علمی-تکنولوژیک آن در بستر خدمات عمومی، تأمین آب شیرین، داروهای پزشکی، صنایع هایتک و پرستیژ سیاسیاش سرپوش بگذارند. در این گزارش ضمن مرور مواضع اصلاحطلبان برای مقایسه صنعت هستهای با نفت، به تبیین ضرورت و منافع دستیابی کشور به انرژی صلحآمیز هستهای میپردازیم تا تصویر کاملی از دلایل تلاش آمریکا و کشورهای غربی برای بهانهگیری درباره پیشرفتهای هستهای ایران و جلوگیری از پیشرفتهای جمهوری اسلامی ترسیم کنیم.
تفسیر تحریفآمیز واقعه کودتای ۲۸مرداد
یکی از مواردی که در این قرینهسازی سیاسی سعیمی شود کمرنگ و حداقلی تصویر شود، نقش آمریکا در ماجرای کودتای ۲۸مرداد است؛ در این شرایط فضاسازی پیرامون سیاست هستهای و مقایسه آن با ملیشدن نفت و به طور کلی تفسیر تحریفآمیز از واقعه کودتای ۲۸مرداد برای ایجاد جو روانی علیه جمهوری اسلامی گام به گام دنبال میشود. به طور مثال احمد زیدآبادی از فعالان جریان اصلاحطلب در این باره معتقد است: نوع رابطه امروز ایران و آمریکا به کودتای ۲۸مرداد و اشغال سفارت آمریکا برنمیگردد و دلیل تداوم خصومت بین دولتهای دو کشور را باید در جای دیگری جستوجوکرد؛ آن جای دیگر هم جای دور و ناشناسی نیست! کسانی در آمریکا و به خصوص در ایران از تداوم خصومت بین دو کشور سودهای هنگفت سیاسی و اقتصادی میبرند. مادامی که کسب این سودها به بهای زیان جامعه دوام داشته باشد، ظاهرا خصومت هم پا برجاست.
اصل داستان این است و کودتای ۲۸ مرداد و اشغال سفارت هم بهانه!
از سوی دیگر علی شکوری راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت هم معتقد است: در ماجرای کودتای ۲۸مرداد۳۲، پای «نفت» در میان بود که محمد مصدق تلاش برای ملیکردن آن را در دستور کار قرار میدهد. امروز، اما «انرژی هستهای» را نمیتوان معادل نفت فرض کرد، البته دستیابی به دانش و تکنولوژی هستهای، حق ایران بوده، اما سرمایه ایران نیست. موضوعی که چالش ایجاد کرده آن بوده که قدرتهای بزرگ جهانی، این موضوع را تهدیدی علیه خود میبینند. آنها نگرانند که در استفاده از این حق انحرافی صورت گیرد، سلاح هستهای تولید و نظم نوین جهانی تهدید شود. اما یکی از چهرههای شناختهشده این جریان یعنی صادقزیباکلام نیز در این باره نظرات خاصی دارد و معتقد است: ایرانیها به رهبری دکتر مصدق در برابر بریتانیا ایستادند و انگلستان و آمریکا با یکدیگر تبانی کرده و کودتای ۲۸مرداد را رقم زدند و دولت مرحوم مصدق را سرنگون کرده و دوباره بر منابع نفتی ما مسلط شدند. هرساله در ۲۸مرداد اعلام میشود که این مصدق بود که به آمریکاییها اعتماد کرد و این اعتماد به کودتای ۲۸مرداد منتهی شد. از این رو نباید به آمریکاییها اعتماد کنیم و نظام ایران حق دارد هیچ مراودهای با آمریکا نداشته باشد. اتفاق خاصی دیگری که در حوزه نفت در ایران میافتد این است که روسیه طبق قراردادی میتوانسته در ایران برای کشف نفت فعالیت کند و خواهان امتیاز نفت شمال میشوند. حزب توده هم از آن طرفداری کرده و اعلام میکند که این امتیاز مثل امتیاز دارسی نیست و با ورود روسها به نفت، ایرانیها مشغول به کار میشوند. البته آن زمان شمال ایران تحت اشغال روسها بود، اما دکتر مصدق با امتیاز نفت شمال در مجلس چهاردهم مخالفت میکند. یکی از دلایلی هم که روسها از پیشهوران حمایت میکنند، همین مقاومت مصدق بوده است. در آن مجلس که براساس کوششهای مرحوم مصدق درخواست نمایندگان در مورد قرارداد نفت با انگلستان مطرح میشود، این تحرکات به پیشنهاد دکتر فاطمی و پیگیری مرحوم مصدق در مجلس شانزدهم مورد پیگیری قرار میگیرد و در ۲۹اسفند نفت در ایران ملی میشود. مجلس هم تمایل میکند که مصدق نخست وزیر شود. شاه هم میپذیرد هر چند به خاطر مشکلات شاه و مصدق؛ بعدها موضوع کودتای ۲۸مرداد به وجود میآید. فریدون مجلسی از چهرههای دیپلمات پیشین در این باره نظر متفاوتی دارد و با بیان این که مصدق بعد از ۳۰ تیر- که یک قیام ملی او را به کار برگرداند- فکر میکرد تمام ملت با وی هستند، میگوید: حزب توده که تا پیش از ۳۰ تیر غیر از خرابکاری در کار مصدق و علیه او کار دیگری نکرده بود، از آن روز به بعد وقتی احساس کرد مصدق دیگر از آمریکا رویگردان شده، برای تخریب روابط ایران و غرب بهخصوص آمریکا که هدف دولت شوروی و حزب توده بود، با قدرت و نظم و با انسجام درونیای که داشت، وارد میدان شد. دولت آمریکا هم که عوض شده و یک دولت جمهوریخواه دستراستی سرکار آمده بود، بهشدت ضدکمونیست بود و در داخل آمریکا جریان مککارتیسم را راه انداخته و خیلیها را به کمونیستبودن متهم کرده بود. متاسفانه در چنین زمانی مرحوم مصدق که دیگر فرمانده کل قوا هم شده بود برای تثبیت قدرت خودش ۱۳۰نفر از امرای تحصیلکرده ارتش را بازنشسته کرد و کنار گذاشت. آنها هم مانند هر انسان دیگری چنین اقداماتی را که در قالب ارتش ایران برای سرکوب توطئهگران؛ چه در کردستان، چه در وقایع خراسان و خوزستان انجام میشد، در شأن خودشان نمیدیدند. آنها از یکسو نسبت به نفوذ کمونیستها نگران بودند و از سوی دیگر نسبت به منافع خودشان. از سوی دیگر با توجه به این که شاه را به مصدق ترجیح میدادند، فرصت را غنیمت شمردند و تصمیم به کودتا گرفتند. رسول جعفریان نیز با تاکید بر این که تاکنون جنبشهایی مانند تنباکو، مشروطه، نهضت ملی و انقلاب اسلامی را داشتهایم، اما هر بار جریانی، خواسته ویژهای را جلو برده و بقیه را حذف کرده تاکید میکند: ما یاد نگرفتهایم از گذشته درس بگیریم و با دوستی و همیاری کار را پیش ببریم. منافع ملی با شاخصهای مورد قبول همیشه باید اولویت داشته باشد.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی خارج از کشور هم معتقد است: ۲۸مرداد روز شومی در تاریخ معاصر ایران است که تلاش دیگری برای گذار به دموکراسی در قالب بازسازی مشروطه ناکام شد. استقلال کشور نیز با مداخله ناموجه خارجی مخدوش شد. نتیجه آن آغاز یکهتازی محمدرضا شاه و استبداد ۲۵ساله بود. برکناری دولت ملی دکتر مصدق مصداق «قانون بیقانونی» بود.
هزینههای جاری نفت، چندین برابر هزینههای هستهای
مرور این مواضع نشان میدهد اصلاحات در مساله تاریخی ۲۸مرداد برای تصویرسازی پنج هدف عمده تلاش میکند: اول این که آنها تلاش دارند اهمیت، کارکرد و موضوعیت نفت را با انرژی هستهای متفاوت نشان دهند. از این رو تلاش میکنند بر جنبه بازدارندگی امنیتی ـ نظامی و ماهیت علمی ـ تکنولوژیک آن را در بستر خدمات عمومی، تأمین آب شیرین، داروهای پزشکی، صنایع هایتک و پرستیژ سیاسیاش سرپوش بگذارند. نکته دوم این است که این جریان راهکار موازنه منفی مصدق را با سیاست نهشرقی، نه غربی جمهوری اسلامی همسانسازی کند، درحالیکه اساسا موازنه منفی رویکردی در برابر وابستگی تام و خفتبار موازنه مثبت پهلوی بود و ماهیت ایدئولوژیک نداشت بلکه تأمین منافع ملی و حقوق سیاسی ـ اقتصادی مردم در اتخاذ آن ارجحیت داشت، نه دفاع از ایدههای مذهب یا تعصبات نژادی. نکته سوم نیز این است که این جریان سیاسی تلاش میکنند هزینههای ناشی از ملیشدن صنعت نفت و دستیابی به انرژی هستهای را بیش از فواید آن ذکر کنند؛ در حالیکه هزینههای جاری در نفت چندین برابر هزینههای هستهای است و اساسا تزریق بودجه اقتصادی کشور در صنایع هستهای کمتر از۰/۰۳ درصد از درآمد ملی است. تحریمهای ناشی از آن هم تأثیر معتنابهی از هستهای ندارد، بلکه صنعت هستهای یکچهارم تحریمها را شامل شده و اساس تحریم بر پایه زورگویی و خارج از چارچوبهای حقوقی بینالملل و مبتنی بر اتهاماتی واهی است. اما نکته بسیار مهم دیگر که توسط این جریان دنبال میشود این است که تلاش میشود آمریکا و انگلیس همکار شاه و کارفرمای او بهحساب بیایند، نه دولتهایی که علیه مردم و دولت مردمی دست به دخالت و کودتا زدهاند، لذا خصومت آنها و نقض آشکار استقلال سیاسی ایران از سوی آنها مبدل به سند افتخار و همکاری و دادرسی از حکومت ایران جلوه داده شده است. این در حالی است که اساسا کودتای ۲۸مرداد یکی از اصلیترین اسناد دشمنی غرب با مردم ایران و نشانه بارز دیکتاتوری آمریکایی علیه دموکراسی حقیقی است. نکته پنجم و پایانی نیز این است که رصد این شرایط نشان میدهد آنها تلاش دارند تا بنیان مشکلات اقتصادی را ناشی از تصمیمات ملیگرایانه و رویکردهای ایدئولوژیک نشان دهند و دست خارجیها و رویکردهای سازشکارانه را پنهان کنند و برای القای این هدف حتی اگر لازم شود شخصیت و سیاست فردی، چون مصدق را هم زیر سوال ببرند؛ بنابراین به نظر میرسد برجستهسازی و بزرگنمایی این جریان برای توجیه غرب و ایستادن کنار استبداد، یک رسوایی سیاسی است که به خاطر ورشکستگی سیاسی و ترجیح منافع جناحی بر منافع ملی دنبال میشود. این در حالی است که حتی تحلیلگران آمریکایی، کودتای۱۹۵۳ را بهترین توجیه بیاعتمادی ایرانیان به آمریکاییها میدانند و اقدام آمریکا را سرکوب خواست و استقلال مردم و نماد مداخلهگری آمریکاییها محسوب میکنند تا جایی که مادلین آلبرایت، وزیر اسبق خارجه آمریکا به خاطر چنین خیانتی از سوی سیاستمدارانآمریکایی از ملت ایران عذرخواهی کرد. از سوی دیگر چه کسی است نداند آمریکا و کشورهای غربی مساله هستهای را بهانهای برای جلوگیری از پیشرفتهای جمهوری اسلامی کردهاند و اگر مساله هستهای حل شود قطعا بهانههای دیگری برای فشار علیه ملت ایران دست و پا خواهند کرد؛ بنابراین ادعای هزینهزا بودن دسترسی به انرژی هستهای دقیقا نسخه سازش برای ملت ایران بعد از یک دوره مقاومت جانانه است.
منبع: روزنامه جام جم