روایت بامداد افشار از تجربه‌های آهنگسازی برای آثار وطنی

سینمایی هست که می‌شنویم!

فرّ فرهنگ

کد خبر: ۱۳۸۰۱۶۹
نویسنده دکتر اسماعیل آذر - مجری و کارشناس ادبی
صحبت کردن یا نوشتن از فرهنگ، کار ساده‌ای نیست، زیرا هنوز در توصیف فرهنگ به یک تعریف واحد دست نیافته‌ایم. در این مختصر، بهتر است تعریفی اجمالی بیاوریم تا محوریت بحث مشخص شود. فرهنگ می‌تواند شناختی مشترک تعریف شود. در این صورت با هویت نیز پیوند و ارتباط برقرار می‌کند. اگر فرهنگ را به یک محصول تشبیه کنیم باید بدانیم این محصول چگونه حاصل می‌شود و فرآیند آن چگونه است.

فرهنگ، لایه‌های متنوعی دارد که به شکل نردبانی با توالی پیوسته به هم مربوط است وهرکدام از مولفه‌ها، نقشی ایفا می‌کند و سرانجام به کلیتی به نام فرهنگ می‌رسد. اندیشه، نخستین سطح شکل‌دهنده فرهنگ است که به‌تدریج نوعی جهان‌بینی برای فرد به‌وجود می‌آورد و پیکره‌ای از باور را می‌سازد. این باور کم‌کم به یک ارزش بدل می‌شود. این‌که وزن این ارزش چقدر است یا چگونه می‌توان تعریفش کرد البته حائز اهمیت است. ارزشگذاری در لایه یا سطح دوم صورت می‌بندد و پرسش از خوبی، بدی، زیبایی، زشتی، سود، زیان و... در همین لایه پیموده می‌شود. لایه سوم ارزشگذاری ما را به سوی جامعه می‌کشاند. آیا جامعه و گروه‌ها آن را رد یا قبول خواهندکرد. هنجار‌ها و ناهنجار‌ها در همین لایه روشن شده یک الگوی رفتاری به‌وجودمی‌آورد. در لایه یا سطح چهارم، الگو‌های رفتاری در قالب دو نهاد جهت‌گرفته و سمت و سو می‌یابد. الف: نماد گفتاری. ب: نهاد غیرگفتاری مانند موسیقی، هنر‌های تجسمی و جز آن. الگوی به دست آمده به‌تدریج در جامعه جای خود را بازکرده بر اثر کاربرد مکرر از اجزای کلیت فرهنگی به شمار می‌آید و خلاصه جامعه به آن شناخت و معرفتی مشترک می‌یابد. گردش اجزای این الگو‌های فرهنگی زمانی مشخص ندارد و کاربرد آن به متغیر‌های فراوانی بستگی دارد.

ارتباط هویت با فرهنگ

نظریه‌های متنوعی در مورد هویت ابراز شده، از جمله مکتب کنش متقابل نمادین، نظریه ماخوذ از فلسفه عملگرایی که کار جورج هربرت است. یک روش علمی برای تفسیر تعاملات اجتماعی که با هویت و آن هم با در نظرگرفتن زبان، فرهنگ و جغرافیا مرتبط می‌شود.

سخن ویلیام جیمز فیلسوف و روان‌شناس را یاد کنیم که طبیعت هویت را با دو گونه «من» به هم گره می‌زند؛ الف: من حقیقی که با هر من دیگری تفاوت دارد و همین تفاوت است که آن را می‌سازد. در پاسپورت شما همین من مطرح است. ب: من فعال یا من اجتماعی که به آن من خلاق یا منفعل می‌گوییم. این من کنشگر است و با جامعه نسبت بازی دارد. من منفعل در هویت‌هایی، چون هویت ایرانی، هویت تاریخی، هویت اجتماعی و هویت فرهنگی نقش خود را ایفا می‌کند. در حوزه فرهنگ و زیرساخت‌های فرهنگی من کنشگر و اجتماعی جزو بخشی از ساختار‌های هویت ملی است. هویت ملی و هویت ایرانی در عین پیوند با همدیگر تفاوت‌هایی دارد. در کتاب ۱۰جلدی «نگرشی درباره ایران» چاپ ۲۰۲۱ دانشگاه لندن، فراوان از فرهنگ ایرانی به طور نظام‌مند بحث شده است. این مجموعه، هسته اولیه نهاد فرهنگ و هویت ایرانی را از دوران ساسانیان می‌داند که سپس با دین مبین اسلام ممزوج شده به یک فرهنگ متعالی مبدل شده است. اگر بخواهیم میانبر بزنیم باید بگویم فرهنگ ایرانی پیوسته با وحدانیت خداوند و خداپرستی قرین بوده و این موضوع به دوران هخامنشیان و قبل از آن برمی‌گردد. این که ایرانیان پس از ورود اسلام به اسلام گرویدند و آن را پذیرفتند به خاطر زمینه‌های یکتاپرستی و خداآگاهی بوده که در ضمیر این قوم وجود داشت.

ایران فرهنگی امروز

کشور جمهوری اسلامی ایران دارای جامعیتی است که شاید کمتر کشوری چنین ثروتی را داشته باشد. اگر غرب به صنعت و فناوری مجهز است ما به حکمت و معرفت فرهنگی مزین هستیم.
هانری کربن، پدیدارشناس و فیلسوف مشهور از هزاران کیلومتر راه به ایران آمد تا در سایه شیخ شهاب‌الدین سهروردی و فیلسوف متأله ملاصدرا گمشده‌اش را بیابد. آرتور پوپ و همسرش آرکرمن که ۳۰سال نمایندگان فرهنگی آمریکا در دانشگاه شیراز بودند اواخر عمر وصیت کردند پس از مرگ در ایران و اصفهان کنار زاینده‌رود به خاک سپرده شوند. استاد جلال‌الدین همایی، فیلسوف بزرگ مسلمان وصیت پوپ را درتاریخ ۱۶شهریور۲۴ به نظم کشیده است. آرتور پولد ۱۰جلد کتاب درباره فرهنگ و داشته‌های ایران از جمله سکه‌های ضرب شده در دوران کهن و... به جای گذاشت که انتشارات علمی فرهنگی ترجمه‌شان را به چاپ رسانده.
بخشی از سروده استاد همایی:

... مرا آرزو بود کاندر جهان / به ایران‌زمینم سرآید زمان /... نهادم بر این تربت پاک سر / که گنجینه دانش است و هنر / زدم خیمه در ساحل زنده‌رود/ که تا جان شود زنده زآواز رود... و این درس را نیز از ایرانیان آموخته است که: چنان کرد باید که در روزگار/ زما نام نیکو بود یادگار. پاره‌ای از فراز‌های وصیت‌نامه آرتور پوپ را هم می‌آورم تا شکوه فرهنگ ما بیشتر مشخص شود.... اصفهان مورد عشق من است... ویکتور هوگو گفته بود‌ای کاش من در ایران متولد می‌شدم. ادوارد براون می‌گفت: وقتی سخن فارسی به گوشم می‌خورد گویی عشق و محبت را لمس می‌کنم.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها