بعد هم که بزرگتر شدیم، کارتونهای سینمایی مشهور والت دیزنی را دیدیم که به شیوه دیگری به خیالپردازی ما دامن میزدند. در این سالهای اخیر هم کمپانیهای دیگر انیمیشنسازی همچون پیکسار، اصلا و ابدا در فانتزی به کم راضی نمیشوند و سفره تخیل را گستردهتر میکنند. فعالان صنعت انیمیشن در سینمای ایران، اما باوجود علاقه، نیت و استعداد، سالها هرچه میزدند به در بسته میخورد و تلاشها آنطور که باید، نتیجه نمیداد تا اینکه همه آن دود چراغ خوردنها، تحمل دشواریها و کار بیوقفه با کمترین امکانات و نبود حمایتها، در این چند سال اخیر ثمر داده و میتوانیم امیدوار باشیم که کودکان و مخاطبان کمسن و سال این روزها با خیال تماما ایرانی همراه شوند با نشانههایی از اقلیم، فرهنگ و ادبیات ایرانی. انیمیشن جذاب و خوش آب و رنگ «پسر دلفینی» به کارگردانی محمد خیراندیش و تهیهکنندگی محمدامین همدانی که پس از اکران موفق در روسیه و کشورهای آسیانه میانه، چند وقتی است در سینماهای کشور اکران شده و در همین مدت، رقیب گردنکلفتی برای فیلمهای سینمایی پرچهره هم بوده، تا اینجا حدود ۸ میلیارد تومان در گیشه فروخته است. این انیمیشن یکی از مهمترین گامها در این زمینه به حساب میآید و به شکلی واضح نشان از پیشرفت این هنر-صنعت در کشور دارد. در پروندهای ویژه و در گفتگو با محمد خیراندیش نویسنده و کارگردان، نادر سلیمانی صداپیشه نقش ناخدا و حامد عزیزی مدیر دوبلاژ و صداپیشه نقش هشتپا که دوبله درخشان نقشهایی، چون پو در «پاندای کونگفوکار»، بچه رئیس، گرو در «من نفرت انگیز»، گارفیلد و شادفیل در انیمیشن ایرانی «فیلشاه» را در کارنامه دارد، درباره روند تولید، دوبله و دلایل موفقیت این انیمیشن سینمایی صحبت کردیم.
انیمیشنهایی مثل فیلشاه، شاهزاده روم، بنیامین و... همانقدر که بیانگر پیشرفت صنعت انیمیشن ایران هستند، گیشه خوبی هم داشتهاند و نشان دادهاند توانایی رقابت با فیلمهای سینمایی دیگر را دارند. کیفیت و جذابیت پسر دلفینی از همان زمان انتشار تیزر و اکران فیلم در کشورهای آسیای میانه هم نشانههایی از این موفقیت داشت و حالا هم با فروش خوبی که تا اینجا داشته بر این مسأله مهر تایید میزند و حکایت از ادامه و حتی تقویت این مسیر دارد.
با تایید حرف شما، اتفاقا در این کار انرژی اصلی خود را روی داستان گذاشتیم؛ یعنی همان نقطه قوتی که میتواند باعث پیشرفت و رونق این صنعت و موفقیت در گیشه شود. از آنجا که من سالهای سال در انیمیشن کار میکنم و دوستان هم کیفیسازی کارهای صورت گرفته را تایید میکنند، در انیمیشن پسر دلفینی هم این مسأله را موردتوجه قراردادیم و تقویت کردیم تا فیلمی جذاب، خوشریتم و شاد بسازیم. قصدمان این بود که فیلم گردنکلفتی تولید کنیم که خودش روی پای خودش بایستد و احتیاجی به توضیح اضافه نداشته باشد. از نظر فرم، رنگ و لعاب، دیزاین و موسیقی، هیچ چیزی برای افزایش کیفیت و جذابیت این فیلم کم نگذاشتیم. بهخصوص انرژی و توان مضاعفی روی داستان و فیلمنامه کار گذاشتیم، چون داستان اهمیت فراوانی برای جذب و جلب نظر مخاطبان دارد.
این انیمیشن و کلا کارهایی از این دست، در رقابت با فیلمهای زنده سینمایی و پرچهره و پراز هیاهوی تبلیغاتی، چقدر شانس موفقیت دارند؟
پسر دلفینی فاکتورهای دیگری برای جذب مخاطب دارد، مثل رنگ و لعاب و ریتم و شادی که از فیلمهای رئال بیشتر است. همچنین باید به عنصر مهم فانتزی و خیال اشاره کرد که باعث جذب و رضایت مخاطبان میشود. این عناصر در سینمای رئال کمتر اتفاق میافتد یا اگر هم وجود دارد، باز به یمن و مدد انیمیشن و جلوههای ویژه رایانهای است. به نظرم پسر دلفینی و انیمیشنهایی از این دست، نهتنها قابلیت رقابت با فیلمهای رئال و زنده سینمایی را دارند، حتی یک سروگردن هم از آنها بالاتر هستند و میتوانند گیشه خیلی خوبی داشته باشند. این مسأله در سینمای دنیا هم ثابت شده است. در همین مدتی که از اکران گذشته هم این مورد مشهود بوده و مخاطبان استقبال خیلی خوبی از این انیمیشن کردهاند.
کودکان و نوجوانان به عنوان بخشی از مخاطبان سینمای ایران در این سالهای اخیر انگار از عنصر خیال و فانتزی در فیلمها محروم هستند و فیلم چندان جذابی با این عناصر تولید نشده است. حتی فیلمهای کودک و نوجوان هم متاثر از فضای اجتماعی که در سینمای ما غالب شده، هستند و بیشتر با فیلمهایی «درباره کودک و نوجوان» مواجهیم تا فیلمهایی «برای کودک و نوجوان». اما حالا با کار خوبی مثل پسر دلفینی و آثار مشابه، انگار تا حدودی آن خلأ خیالانگیزی هم پر شده و نوید روزهای بهتر را در این زمینه میدهد. به نظر میرسد تولید و نمایش این آثار، میتواند حتی در سینمای کودک و نوجوان هم ایجاد انگیزه کند تا در یک فضای رقابتی سالم، فیلمهای خوبی هم برای بچهها تولید شود. همینطور است؟
بله، البته جز ساخت انیمیشنهای سینمایی، فیلمهای خوبی هم برای کودکان و نوجوانان تولید شده و میشود. چند فیلم که از اول سال تا الان اکران شدهاند و میدانم فیلمهای دیگری هم در نوبت اکران قرار دارند. تاکید میکنم آنچه در سینما و انیمیشن اهمیت و اولویت دارد، داستانگویی و خیالانگیزی قصههاست. خودم همیشه در نوشتن داستان، حواسم به این است که مخاطب چه چیزی دوست دارد ببیند و با کودک درونم نوشتن را شروع میکنم. همکارانی که این طرحها و قصهها را میخوانند و میشنوند، میگویند همه اینها داستانهایی است که وقتی بچه بودیم، دوست داشتیم آن را تجربه کنیم. پسر دلفینی هم همین ویژگی را دارد و قصه پسربچهای که سوار دلفین است، سرعتش در دریا از همه بیشتر است، کارهایی میتواند انجام دهد که تقریبا هیچ انسان دیگری نمیتواند موفق به انجام آن شود و ماجراهایی خیالی از این دست، قطعا برای مخاطبان کودک جذاب است و به خیال آنها دامن میزند.
یک رقابتی هم بین موجودات هوازی و آبزی در فیلم شما وجود دارد.
(میخندد) بله، البته رقابت ناسالمی نبود و درنهایت آبزیها هم متوجه میشوند آنها هم از هوا استفاده میکنند. نخواستیم خیلی ماجرا را علمی کنیم و همه اینها در فضای شاد، خیالانگیز و کودکانه انیمیشن اتفاق میافتد. برای این کار سعی کردم از ادبیات قدیم ایران و از افسانهها هم بهره ببرم.
کهنالگوها و تم جستوجو و...
علاوه بر اینها برای نوشتن قصه، ارجاعات پررنگتری داشتم. ما در ایران باستان، افسانه آناهیتا را داشتیم که خدای پاکی و آبها بود. به مرور این اسم تبدیل به آناهیتا، آناهید و ناهید شد. جالب اینکه بعد از نوشتن داستان، سری به یکی از متون قدیمی زدم و متوجه شدم آناهیتا که الهه پاکی است و ما هم به همین علت اسم ناهید (آناهیتا/آناهید) را برای شخصیت مادر انتخاب کردیم، پسر دلفینسواری دارد. من این ارتباط و تاثیر ناخواسته را یک نوع معجزه دانستم و انگار این داستان به قلب من الهام شد. درمجموع و با این نشانهها، رد پررنگی هم از ایران باستان در داستان پسر دلفینی هست. خوشحالم که بچهها با این فیلم ارتباط خوبی برقرار کردهاند.
یکی از ویژگیهای خیلی خوب این انیمیشن، رنگهای گرم و فراوان است که چشم را خیره میکند و در مقایسه با کمرنگی و دنیای تیره و تار فیلمهای این سالهای سینمای ما، غنیمت و دلپذیر است.
کلا کشور ما این روزها با رنگ بیگانه است، ماشینها را ببینید که یا سفید هستند یا نقرهای یا مشکی. ما در نقطه مقابل این کمرنگی، سعی کردیم تنوع رنگی زیادی برای جذابیت فیلم داشته باشیم. جز اینها و عناصر بصری کار و فارغ از آن اشارات به ادبیات کهن و افسانهها به بحثهایی درباره اقلیم، زیستبوم و مفاهیمی، چون همدلی و اتحاد هم توجه کردیم.
دوبله هم جزو نقاط قوت پسر دلفینی است. همکاری با صداپیشگان حرفهای و البته بازیگرانی مثل ثریا قاسمی و نادر سلیمانی چطور بود؟
برای دوبله از ترکیب تجربه، جوانی، چهرههای شناختهشده بازیگری و افراد متخصص استفاده کردیم. هر دو گروه هنر و ویژگیهای مثبتی داشتند که ما از آنها برای افزایش جذابیت کار و دوبله فارسی انیمیشن بهره بردیم. فقط دنبال چهرههای مشهور بازیگری نرفتیم که گیشه را از طریق نام آنها تامین کنیم، بلکه با استفاده از شهرت دوستان کاربلدی، چون خانم قاسمی و آقای سلیمانی از تخصص و انرژی صداپیشگان خوب هم استفاده کردیم. ضمن اینکه خانم ثریا قاسمی جز بازیگری، گوینده هم بوده، سالهای زیادی در رادیو کار کرده و صداپیشگی هم کرده بودند. آقای نادر سلیمانی هم مورد خاصی برای کار ما بودند، چون برای شخصیت ناخدا نیاز به صدایی با لهجه درست جنوبی داشتیم. ما تحقیقات زیادی انجام دادیم که چه میزان از لهجه استفاده کنیم. همانطور که موسیقی بخش اقلیم جنوب را از بوشهر کمک گرفتیم که به نظرم غنیتر از دیگر قسمتهای آن منطقه بود، در بخش پوشش هم از تنوع لباس بندرعباس و چابهار استفاده کردیم، در مورد لهجه، سراغ بخش جنوبغربی و بهویژه آبادان رفتیم که هم شیرینی خودش را دارد و هم همه فهم است. درمجموع آقای سلیمانی بهخوبی در یک نقش کلیدی صداپیشگی کردند و خیلی هم خوب این کار را انجام دادند. آقای حامد عزیزی هم که مدیر دوبلاژ کار بودند، نقش هشتپا را عالی گفتند. دوستان دیگر دوبله هم که همیشه درخشان بودهاند، در این فیلم هم عالی کار کردند.
یکی از بخشهای خوب اکران افتتاحیه، حضور جوانان شرکت اسکایفریم بود که در تولید این انیمیشن مشارکت داشتند. افرادی که نوید نسلی درخشان و آیندهساز را در صنعت پویانمایی ایران میدهند.
بله، من «پیرمرد» این جمع هستم. (میخندد) تیم ما تیم خیلی جوانی است که همه اعضای آن خیلی در این چند سال برای فیلم پسر دلفینی زحمت کشیدند. حتی وقتی من در مقطعی از تولید بیمار شدم، محمدامین همدانی و دیگر بچهها بار فیلم را به دوش کشیدند. هیچکدام از این دوستان به کمترین و حداقلها راضی نمیشدند و هرکدام در تخصص خودشان سطح کار را ارتقا دادند.
برای دوبله این فیلم انیمیشن، به ترکیب جذابی از بازیگران شناختهشده و صداپیشگان حرفهای و کاربلد همچون جواد پزشکیان، تورج نصر، مریم جلینی و... رسیدید. نادر سلیمانی و ثریا قاسمی پیشنهاد سازندگان فیلم بود یا انتخاب شما؟
انتخاب آقای سلیمانی پیشنهاد تیم سازنده و به جهت تسلط ایشان به لهجه شیرین جنوبی بود؛ ضمن اینکه طراحی کاراکتر ناخدا هم با نگاهی به شمایل بازیگری ایشان انجام شده بود. انتخاب آقای سلیمانی برای صداپیشگی ناخدا خیلی انتخاب خوبی بود، روزی که ایشان برای دوبله به استودیو آمدند، از صبح پیش ما بودند و خیلی نکات ریز خوبی را درباره لهجه شیرین مناطق جنوبی ایران متذکر میشدند که خیلی مفید بود. سرکار خانم ثریا قاسمی که از دهه ۴۰ در کار رادیو و دوبله بودند و بعدها سراغ بازیگری هم رفتند. اگر یادتان باشد ایشان در سریال «سالهای دور از خانه» هم صداپیشه نقش مادر ریوزو بودند. بعدها هم در سریال «داستان زندگی» هم نقش مادر هانیکو را میگفتند.
اتفاقا چند سال قبل هم در یک انیمیشن خارجی، نقش یک مادر دیگر را گفتند؛ مادر هیوبی در فیلم «هالووین هیوبی».
بله، به مدیریت دوبلاژ خانم زهره شکوفنده؛ بنابراین با توجه به سابقه زیاد خانم قاسمی در دوبله و گویندگی، ایشان گزینه مناسبی برای نقش بیبی زار بود. البته گزینههای زیاد دیگری هم بین همکاران برای صداپیشگی این نقش بود، اما اولین گزینه من خانم قاسمی بودند، برای همین به محض پیشنهاد ایشان به سازندگان فیلم، استقبال کردند و گفتند عالی میشود. درنهایت این اتفاق افتاد و این افتخار را داشتم که در خدمت ایشان باشم.
بزنیم به تخته، ایشان ۸۲ سال دارد و برای انجام کار گویندگی، آن هم با این کیفیت باید به خانم قاسمی، آفرین گفت.
واقعا. البته نسخهای از این فیلم را سال ۹۸ و قبل از شیوع کرونا روی استوریبورد آمادهسازی کرده بودند. ما هم آن موقع با دو سه گوینده به لحاظ حسی، دیالوگهای فیلم را خوانده بودیم.
یعنی به عنوان صدای شاهد؟
بله، این نسخه نهایی را در نیمه اردیبهشت ۱۴۰۰ دوبله کردیم که در این مقطع در خدمت خانم قاسمی بودیم. بخشهایی از کار هم نیاز به روتوش داشت که سازندگان آن را آماده کردند و بعد دوبله آن قسمتها را هم انجام دادیم. تیم آقای خیراندیش و آقای همدانی خیلی حرفهای کار کردند و میدانستند در تولید این انیمیشن چه میخواهند. آنها در بخش لیپسینک هم دقیق کار کرده بودند و دوستان گوینده هم که به خوبی جای کاراکترها حرف زدند. در این کار در خدمت آقایان تورج نصر، جواد پزشکیان و خانم ناهید امیریان بودم. همچنین خدمت دوستان دیگری هم بودم که همنسل من هستند، ارسلان جولایی، مریم جُلِینی، آرزو روشناس، صنم نکواقبال و... خانم هاشمی هم زحمت دوبله و صدای شاهد همان نسخه آمادهسازی و استوریبوردها را کشیدند و به جای همه کاراکترهای بچه و خانم صحبت کردند. یکی از مهمترین دلایل نتیجه و کیفیت خوب این دوبله، استودیوی کوالیما است که از دوستان آنجا متشکرم، چون بهترین امکانات صدا را برای گویندگان فراهم کرد؛ یک قالب استاندارد از فایل صوتی که برای نمایش روی پرده عریض مفید باشد. همینطور باید از صدابردار خوب کار آقای حسین مطمئنزاده تشکر کنم که سه چهار روز در خدمتشان بودیم. صدابرداری محصولی که مربوط به سینماست در فضای استودیویی، تخصص ویژهای میخواهد. بدون شک اگر ایشان نبود شاید نتیجه دوبله این کار به این خوبی نمیشد. یکی از مسائلی که در دنیای سینمای ایران و تولید محصولات داریم، همین مسأله صدابرداری است. با اینکه سینما با دوبله وارد این کشور شد و دوبله نقش مهمی در رونق سینما و جذب تماشاگران داشت، اما صدابرداران سرصحنه حرفهای و خیلی خوبی هم در سینمای ایران داشتیم و داریم که خیلی به سینما کمک کردند. یکی از مهمترین صدابرداران و صداگذاران استودیویی، زندهیاد حسین لنگرودی بود. اتفاقا پسرشان آقای رامین لنگرودی در همان استودیوی کوالیما مشغول به کار هستند.
آیا لیپسینک انیمیشنهای داخلی سختتر از انیمیشنها و فیلمهای خارجی است؟ از آنجا که اینجا کاراکترها فارسی حرف میزنند، حتما حرف زدن دوبلورها هم باید دقیقتر و با حرکت لبهای شخصیتها هماهنگ باشد.
اصلا در تیمهای سازنده انیمیشن، گروهی وجود دارد که فقط تنظیم لیپسینک و حرکت لبها را بر مبنای دیالوگ انجام میدهند. روز اولی که متن فیلمنامه را خواندم از آقای خیراندیش پرسیدم که آیا میخواهید دیالوگها ریتم داشته باشد یا مثل دیگر انیمیشنهای ایرانی ضدریتم باشد. یعنی گاهی برخی جملات را اینقدر با طمانینه و خرامانخرامان میگویند که ریتم کندی پیدا میکند. آقای خیراندیش گفت سرعت و ریتم دیالوگ بسیار برایم مهم است. نکتهای که شما اشاره کردید، کاملا درست است. انیمیشنهای تولیدشده در خارج از ایران توسط کمپانیهای بزرگ، ویژگی مهمی دارند و زمانبندی دیالوگها را براساس ریتم درنظرگرفته از سوی کارگردانها تعیین و اندازهگیری میکنند و کاملا سرعت صحنه و حس موردنظر را درنظر میگیرند. در ایران چنین چیزی نبود و تا الان به این شکل بوده که زمانبندی دیالوگ تنها برمبنای آن چیزی بود که نوشته میشد؛ درحالی که مثلا حس عاطفی یک جمله میطلبد که با پنج ضرب گفته شود و جمله دیگری دو هارمونی داشته باشد و ... ما در دوبله انیمیشن «پسر دلفینی»، به شکل دقیقی به مسأله تایمینگ و زمانبندی دیالوگ و ریتم توجه کردیم و به همین دلیل چهار هفته طول کشید تا با آقای خیراندیش به برآیندی در سرعت دیالوگ برسیم. به نظرم این برآیند عالی نیست، اما بهینهترین برآیندی است که در دوبله آثار تولیدشده انیمیشن فارسی وجود دارد.
حالا که بحث «فیلشاه» شد، بگویید باتوجه به دوبله در آن فیلم و حالا هم گویندگی و مدیریت دوبلاژ در «پسر دلفینی» و به عنوان دوبلوری که بهترین انیمیشنهای این چند سال سینمای جهان را در کارنامه دارید، پیشرفت صنعت انیمیشن در ایران چقدر محسوس است؟
کاملا میتوان این پیشرفت را دید. باوجود اینکه این گروههای تولید انیمیشن سینمایی از گذشته و از دهه ۶۰ هم فعالیت میکردند، من با آنها از دهه ۷۰ آشنا شدم و دیدم که با چه مشقات و سختیهایی کار انجام میدهند تا یک یا چند دقیقه انیمیشن تولید کنند.
از دوره آقایان یغمائیان و...
بله، یا دوست عزیزمان زندهیاد وحید نصیریان که انیمیشن «قلب سیمرغ» را ساخته بود، چه هنرمند بینظیری بودند. چقدر ایشان و عزیزان دیگر در صنعت انیمیشن ایدههای سختی را به تصویر کشیدند. واقعا افراد زیادی برای پیشرفت انیمیشن در ایران کار کردند و رنج کشیدند، آن هم با این شرایط که ناشی از تحریم و نبود امکانات است. انیمیشن محصولی است که باید با قلب تولید سینما در خارج از کشور ارتباط داشته باشید، برای اینکه بتوانید خودتان را بهروز کنید. اما فعالان انیمیشن ایران واقعا با نداشتن هیچ چیز و با دست خالی به تولیدکنندگان محتوایی تبدیل شدند که در منطقه و خاورمیانه نظیر ندارند. آنها روز به روز پیشرفت میکنند. وقتی همین «پسر دلفینی» را میدیدم، به لحاظ بصری حظ میکردم. وقتی آدم میبیند که چنین گامهای بزرگی در انیمیشن برداشته میشود، لذت میبرد. البته هنوز هم مشکلات هست که طبیعتا به مرور برطرف میشود. خودمان وقتی روز اول به دنیای دوبله قدم گذاشتیم، شباهتی با وضعیت امروز نداشتیم. انیمیشنهای ایرانی هم هنوز کم و بیش از نظر خط فیلمنامه و تنظیم دیالوگ با نقطه مطلوب فاصله دارند، اما آن چیزی که در «پسر دلفینی» یا در انیمیشن «انقراض» دیدم، در مقایسه با کارهای چند سال قبل، خبر از پیشرفت محسوس در این زمینه هم میدهند. میدانم که سازندگان «پسر دلفینی» با گروه تولید محتوای روسی ارتباط گرفتهاند و قرار است با کمپانیهای بزرگ انیمیشن اروپا محصولاتی را تولید کنند. همه اینها به معنی پیشرفت، شکوفاشدن استعدادهای ایران و ارزآوری در زمینه انیمیشن است.
یک هشتپای پیچیده
حامد عزیزی به جز مدیریت دوبلاژ «پسر دلفینی» صدا پیشگی درخشانی هم به نقش هشتپا داشت و بسته به هرکدام از دورههای مختلف فیزیکی این کاراکتر، از هشتپای لاغر با طیف اخلاقی خاکستری تا هشتپای عظیمالجثه هیولاصفت، صدایش را با انعطاف فراوان تغییر داد. وقتی از او پرسیدیم صداپیشگی هشتپا اولین انتخابتان بود، جواب داد: اعتراف میکنم که علاقه اصلی من ناخدا مروارید بود. (میخندد)، اما از آنجا که این نقش قرار بود لهجه شیرین جنوبی داشته باشد، بهترین انتخاب آقای نادر سلیمانی بودند. شاید اگر من این نقش را دوبله میکردم، نتیجه تصنعی میشد؛ بنابراین با مشورت آقای خیراندیش سراغ دوبله نقش هشتپا رفتم که شخصیت پیچیدهای داشت و از یک هشتپای کوچک بازیگوش تا یک هیولا، روندی را طی میکرد. منظور از پیچیدگی شخصیت بیشتر بصری است و از آنجا که دست و پای هشتپا به هم میپیچید و طراحی حرکت تو در تو و پیچیدهای داشت، صدای او هم در وضعیتهای مختلف نیازمند انعطاف و تغییر بود. برای دوبله این نقش، تجربیات قبلیام را به کار گرفتم تا عملکرد بهتری داشته باشم.
روزنامه جام جم