هر نسلی ویژگیهای خاص خودش را دارد. دهه پنجاهیها و دهه شصتیهایی که طی سالهای اخیر مظلومیت خود خواندهشان را همیشه از تربیونهای مختلف فریاد کردهاند، شاید خیلی هم مظلوم واقع نشدهباشند. اصلا شاید برعکس ادعای دهه پنجاهی و دهه شصتیها بتوان این نسلها را نسلی بسیار خوشاقبال دانست!
دهه پنجاهیها و دهه شصتیها شاید آخرین نسلی باشند که خانههای بزرگ و حیاطدار را دیدهاند و در حیاط خانه خودشان بالا و پایین رفته، دوید و پریده و شادی کردهاند. نسلی که هنوز حس خوب داشتن خاله، عمه، دایی و عمو را دارد و آغوش پر مهر و دست نوازش آنها را تجربه کردهاست. از آن مهمتر دهه پنجاهیها و دهه شصتی ها، اغلب خواهر و برادر داشتند و تک فرزند نبودند. دهه پنجاهیها و دهه شصتیها هرچند استرس کنکور را خیلی عمیقتر و سختتر از بچههای دهه هفتادی و دهه هشتادی تجربه کردند، اما لااقل میدانستند به هر طبقه و پایگاه اقتصادی که تعلق داشتهباشند، میتوانند با درس خواندن و تلاش کردن، شاخ غول کنکور را بشکنند و برای موفقیت در کنکور حتما لازم نیست به کلاسهای کنکور بروند. کلاسهای کنکور در آن دوران کمتر معمول بود، رقابت بین تمام این بچهها بر سر درس خواندن و تلاش بیشتر بود.
نسل امروز دهه هشتادی، اما نسل آپارتماننشین هستند و اغلب تنها؛ هم خودشان تک فرزند و هم به واسطه خانوادههای کمجمعیتشان خیلی وقتها تجربه عمو، عمه، خاله و دایی را ندارند. آنها نسل فناوری اطلاعات هستند، نسل تلفنهمراه و رایانه. نسلی که دنیا را با صفرویکها درک کردهاست و جهانمجازیاش از جهان حقیقی او بزرگتر و شاید حقیقیتر است. امروز ما با نسلی مواجهیم که سیاست و ایدئولوژی در جهانبینیشان جایی ندارد. آنها فقط میخواهند آن طور که دوست دارند زندگی کنند و پوشش مورد علاقه و روابط آزادانه خود را داشتهباشند و ما باید امروز این نسل را هم با تمام ویژگیهایش درک کنیم و بپذیریم. نسلی که تربیتیافته خودمان هستند!