آثار علمی-تخیلی (science fiction) در دنیای تصویر، آثاری فراتر از نشان دادن یک درام با پیشبینی یک پیامد برای روایت است. اگر در داستانهای معمول به تصویر درآید، از روابط معمول و مرسوم برای طراحی شخصیت و کنشوواکنش و اوج و فرود استفاده میشود و حتی داستان، بدون زمان و مکان شناسنامهدار است، ولی در آثار علمی-تخیلی از چنین وضعیتی خبری نیست.
در این آثار، پیشبینی سازندگان فراتر از محاسبه کنش انسانی است و باید طراح و سازنده، آنچنان بر فضای علمی روایت مورد استفادهاش احاطه داشته باشد که بتواند بر مبنای این اندیشه علمی مستحکم به تخیل بپردازد. این چیزی فراتر از بازی جلوههای ویژه و قرار دادن تجهیزات و سختافزارهای هیجانانگیز در داستان است. ما با دیدن این روایتهای علمی-تخیلی، باید بتوانیم به فکر فرو برویم؛ فرو رفتنی فراتر از اندیشههای مرسوم روزمره و دیدمان را بیشتر از اندازه طبیعی به جلو ببریم و احتمالات مطرح در روایت را با افق بلندتری، تحلیل و حلاجی کنیم. آیا در سینمای ایران به چنین تبحریرسیدهایم؟
در سینمای ما، کمتر میتوان آثار علمی-تخیلی اصولی را یافت و شاید بتوان گفت چنین چیزی در ذهنمان رسوخ نمیکند تا بر مبنای این رسوخ، به طراحی نظاممند روایت بپردازیم. ما روایتهای بسیاری داریم که فراتر از درگیر شدن در ابزارهای فیزیکی برای ساخت اینچنین آثاری، میتوان به آن اندیشه کرد؛ روایتهایی که مبتنی بر بنیان فرهنگی و دینی ماست و لزوما از نوع آثار فضایی عجیب نیست. برای مثال از روایت ظهور امام زمان (عج) و اینکه در روایتها داریم که ایشان با سفاینی که از انتهایش آتش بیرون میآید به کرات دیگر میرود و عدالت را در آنجا نیز حاکم میکند، اصلا به تخیلی از جوامع فضایی که قرار است عدالت مهدی موعود (عج) را شاهد باشند، نرسیدهایم. تصور ما از ساکنان کرات دیگر برمبنای دید تصویری و طراحی سینمای غرب است که موجوداتی عجیب را برای ما توصیف کردهاند. از این جهت، کسی تاکنون اندیشه نکرده که ساکنان کرات دیگر که در قرآن هم اشاره شده، علاوه بر ارض، در سماوات نیز به تسبیح خداوند مشغولاند (یسبح لله ما فی السموات والارض)، چه تصویری میتوانند داشته باشند که لایق درک عدالت و جاری شدن رحمت الهیاند. ما حتی در پدیدههای جدید علمی مطرح، همانند ابزارهای فناورانه امروزی که بیشتر انسان را برخلاف ذات خلقتش که موجودی اجتماعی است، به فردگرایی سوق میدهد، تحلیلی آیندهنگرانه نداریم؛ چه برسد که بخواهیم به «متاورس» و برخورد ویژگیهای آن با انسان و دین، بیندیشیم.
تخیل مبتنی بر دانش برای رسیدن به روایتهایی آیندهنگرانه، بهشدت در جامعه نوشتاری یا تصویری ما، نایاب است. حوزه دید سینماگران و نویسندگان ما، بسیار نزدیکبین و محدود است و از چنین زاویه دیدی، نمیتوان انتظار داشت که «دور» بین باشد و برمبنای دانش و فرهنگ خودی، آثار تولید کند. ما در این مقوله، نیازمند پیوند قوی میان کسانی که بتوانند این نمونههای فرهنگی آیندهنگرانه را شناسایی و معرفی کنند با کسانی که بتوانند اینها را به نگارش درآورند و در ادامه بتوانند از نظر فنی آنها را بهصورت آثار تصویری درآورند، هستیم.