این احکام، بعد از صدور حکم دبیری جایزه برای وجیهه سامانی صادر شدند. سامانی خودش داستاننویسی شناختهشده است که سابقه داوری و برگزیده شدن در چند جشنواره و جایزه را دارد، اما در میان جوایزی که گرفته است، جایزه جلال آلاحمد وجود ندارد. معمولا در انتخاب دبیر علمی جایزه، سنتی وجود داشت که دبیران علمی از میان برگزیدگان دورههای پیشین انتخاب میشدند که البته این سنت در دوران وزارت اسماعیلی شکسته شد و او با انتخاب مریم بصیری برای دوره چهاردهم و وجیهه سامانی برای دوره پانزدهم نشان داد که به این سنت پایبند نیست. البته این را هم بگوییم که حتی اگر قرار بود این سنت همچنان ادامه داشته باشد، دست آقای وزیر در انتخاب کاملا بسته بود چرا که در دوره قبل داوران جایزه جلال تنها در بخش مستندنگاری آن هم به صورت مشترک برگزیده معرفی کردند!
به هر روی انتخاب اعضای هیأت علمی جایزه جلال آلاحمد، فینفسه خبر خوبی است چرا که به نگرانیها درباره برگزار نشدن یا تأخیر در برگزاری آن پایان داد، اما از سوی دیگر انتشار این خبر، توجه را به گزینش و چینش اعضای این هیات علمی معطوف کرد. هیأتعلمی یک جایزه مهم و رسمی مانند جایزه جلال، از آن جهت اهمیت دارد که در خطدهی، انتخاب داوران و رویکردهای جایزه به صورت مستقیم دخالت دارند.
اعضای انتخابشده برای هیأت علمی جایزه، همگی دارای صلاحیتهای فردی و سابقه روشن در حوزه داستاننویسی یا تاریخ شفاهی هستند و شکی در صلاحیت فنی و هنری آنان نیست؛ گرچه میشد بازهم با گشادهدستی چهرههای مطرحتر و صاحبنامتر در حوزه ادبیات داستانی یافت و آنان را به هیأت علمی جایزه وارد کرد. واقعیت این است که هرچه نام داستاننویسانی که مورد اقبال عموم دوستداران ادبیات و خوانندگان پرشمار کتاب در سطح کشور هستند، در ترکیب هیأت علمی جایزه بیشتر باشد، رغبت داستاننویسان به حضور در جایزه و نیز وزن و ارزش جایزه بالاتر میرود. در میان اعضای هیأت علمی که انتخاب شدهاند، برخی فعالان حوزه داستاننویسی و تاریخ شفاهی حضور دارند که چندان در نظر مخاطبان شناخته شده نیستند و میشد از ظرفیتهای دیگر ادبیات داستانی در کشور در این حوزه بهره برد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که نخستین مواجهه فعالان ادبیات داستانی و تاریخ شفاهی و مستندنگاری با دوره پیش روی جایزه ادبی جلال آلاحمد، ترکیب هیأت علمی جایزه است و از آنجا که این هیأت علمی، به صورت مستقیم در انتخاب داوران جایزه دخالت دارند، به صورتی نهچندان دقیق، اما با ضریب خطای کم میتوان تصویر جوایز و انتخابهای جایزه را در این هیأت علمی دید یا حداقل به یک پیشبینی حدودی دست یافت. وقتی سلیقه و خط فکری اعضای هیأت علمی بسیار به هم نزدیک باشد و طیفبندیهای مختلف فعالان حوزه ادبیات در کشور (با لحاظ کردن همه باید و نبایدها و حساسیتهای معمول و البته معقول) در چینش این ترکیب دیده نشود، طبیعی است بسیاری از داستاننویسان و فعالان حوزه تاریخ شفاهی که پیشاپیش بهدلیل یکی نبودن سلیقه فکری با این بزرگواران، خود را بینصیب از جایزه میبینند، در آن شرکت نکنند. جایزه جلال آلاحمد حداقل باید بتواند فعالان ادبی معتقد به جمهوری اسلامی را آن هم در این شرایط فرهنگی و اجتماعی به خط کند، اما به نظر میرسد در چیدن ترکیب هیأت علمی، تکثر و تعدد گرایشهای فکری و ذوقی این فعالان دیده نشده است و این نقطهضعفی برای جایزه پانزدهم خواهد بود.
روزنامه جام جم