سینما با تکپلانهای واقعی (لانگشات) از خیابانها متولد شد. فیلمسازان اولیه دوربین را میکاشتند و دقایقی از رفتوآمد مردم، تراموا و... را در کادر میگرفتند. این قابها گرچه در ابتدا بهتزدگی تماشاگران را بههمراه داشت، ولی خیلی زود رنگ باخت تا فیلمسازان با قیچی و برش، خود را از این سکون و رکود نجات دهند. از این پس تدوین به کار آمد تا دخل و تصرف فیلمسازان در واقعیت بهنفع حقیقت عمل کند. آندره بازن در نظریه عمق میدان خود بر این باور است که واقعیت در مرحله مونتاژ از میان میرود و... بحث واقعیت (رئالیسم) یا خلاقیت هنری، چالش جدی تاریخ سینما بوده است که جای بررسی نظریهها و نگرههای مختلف پیرامون آن و اشاره به صاحبان این گرایشهای نظری فلسفی در این مختصر نیست.
چند خط مقدمه فوق بهمنظور ورود به این بحث است که سینمای ایران پس از انقلاب، جریان اصلیاش بهشدت در میدان واقعگرایی صرف متوقف مانده و خلاقیت هنری در آن بسیار کمرنگ است. جریان فیلمفارسی البته در سروشکل و محتوایش بهظاهر در چارچوب قواعد اصولی (البته سطحی و بدون نظر به روابط علی و معلولی) با التفات به دنیای نمایش عمل میکرد و نیز سینمای چند سال اول انقلاب همچنان با نگاه به مخاطب انبوه، راه درآمیزی واقعیت و دنیای نمایش را سرلوحه ساخت و پرداخت خود قرار داده بود، اما با ورود تکنوکراتهای سیاسی و روشنفکران موجسوار به بدنه مدیریت سینمایی و تولید فیلم، انحراف از دنیای نمایش به واقعیتگرایی صرف آغاز و تداوم یافت.
سینمای آمریکا و هالیوود سرآمد نفوذ در واقعیت به نفع دنیای نمایش و کشف حقیقت (در چارچوب ایدئولوژی حاکم) است. تاریخ این سینما نشان میدهد فیلمسازان واقعگرای صرف خیلی زود کنار زده شدهاند. استودیوها و کمپانیها در بحرانیترین شرایط اجتماعی همواره سمت خلاقیت هنری ایستادهاند. نمونه برجسته این بحث آبراهامپولونسکی است. او با فیلم «نیرویشیطان» چهرهای واقعی از نیویورک وقت را در قالبی نوآر به تصویر کشید، اما او قبل از حاشیههای فهرست سیاه هالیوود و ماجراهای سیاسی خود و بازیگرش، بهشدت به انزوا رانده شد که تا بیش از دو دهه نتوانست کمر راست کند و فیلم بسازد. دیگر هیچ کمپانی او را تحویل نمیگرفت و... درحالی که همین دوران بحران شدید آمریکا (در حد داشتن بیش از ۵۰ میلیون بیکار و غیره) بزرگانی مانند فورد، هاوکس، هیچکاک و بقیه با درامهای خلاقانه خود، فعل امید را در ضمیر تماشاگرانشان نهادینه میکردند. مثلا هیچکاک منبع واقعگرای «پرندگان» را که در ارتباط با جنگ سرد بود، کنار گذاشت و فیلمی در گونه دلهره ساخت که هیچ ربطی به منبع اصلی نداشت، اما مخاطب پس از خروج از سالن همه لایههای صریح کتاب را نیز دریافته بود. حال آنکه سینماگران ایران حتی در شرایط مناسب اجتماعی و رونق اقتصادی با شعار واقعگرایی، راه دفع مخاطبان انبوه را پیشه ساخته و همچنان بر این انحراف پای میفشارند. دراین راه و روش فقط فیلمسازان نبودند که درک درستی از واقعیتگرایی نداشته، بلکه قبل از آنها مدیران، برنامهریزان و ریلگذاران عرصه سینما دائما فیلم واقعی ساختن، لقلقه نصایح و فرمودههایشان به بدنه سینما بوده است. این گرایش چنان غالب شد و هست که انگار فیلمسازان ایران هنوز در سالهای اولیه تولد سینما بهسر میبرند و (منهای رشد تکنیکی) دوربینهایشان را کنار فلاکتبارترین لوکیشها میکارند تا این روش عکاسانه را بهجای فیلم ارائه دهند؛ غافل از اینکه مردم از آنها خلاقیت هنری (و نه قابهای واقعی خشن از اجتماع) میخواهند. (هفته آینده به مصادیق این انحراف نابودکننده سینمایی خواهیم پرداخت)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد