اما شاید خیلیهایتان ندانید این شعر سروده کیست؟ اتفاقا امروز سالروز درگذشت شاعر همین شعر است و به همین مناسبت میخواهیم درباره زندگی این شاعر صحبت کنیم. شاعری که در طول زندگی ۹۴سالهاش، شعرهای زیادی گفت، اما یکی دو شعرش از جمله همان شعری که به آن اشاره کردیم، خیلی مشهور شد. در خلال مرور زندگی این شاعر خواهیم گفت شعر او در ادبیات آیینی ایران چه جایگاهی دارد و دلیل موفقیت او در تبدیل شدن به یکی از شاعران آیینی ماندگار سده اخیر چیست.
حبیب ا... چایچیان در ۱۵سالگی پدرش را از دست داد و در اندوه از دست دادن او با خود زمزمه کرد:
پدرم رخت از این جهان بربست
کمرم از غم و محنت بشکست
میکنم لیک شکر یزدان را
گر پدر نیست باز مادر هست
مادرش که این سروده پسر نوجوانش را دید، او را تشویق کرد و، چون خانواده آنها بسیار مذهبی بود، مادر از پسرش خواست زمانی که ذوق شاعریاش بهطور کامل شکوفا شود، اشعاری در مدح و مرثیه ائمه (ع) بسراید. این توصیه چنان در دل پسر اثر میکند که او بعد از مدتی تصمیم میگیرد هیچ شعری جز شعر آیینی و مذهبی نسراید و به همین دلیل اگر مجموعه آثار این شاعر را یعنی کتابهای «گلهای پرپر»، «خزان گلریز»، «باغستان عشق»، «سایههای غم»،
«ای اشکها بریزید»، «خلوتگاه راز» و «چهل حدیث جالب از علیبنابیطالب (ع)» را بخوانید، میبینید که همه شعرهایش در همین حال و هواست و شاعر سرودههای تغزلی و شخصی ندارد و همه توانایی هنری و ادبی خو د را خرج ائمه (ع) کردهاست.
البته چایچیان، در طول زندگی خود، یک بار کتابی را به فارسی برگرداند و در کارنامه کاری او ترجمه کتاب «زینب (س) بانوی قهرمان کربلا» اثر دکتر بنتالشاطی هم دیده میشود. یک کتاب هم گردآوری کردهاست به نام فاطمه زهرا امابیها؛ مجموعهای از مطالب علامهامینی درباره حضرت زهرا (س) و همانطور که میبینیم در همین فعالیتهای ادبی جنبی هم او همان راه و خط را مورد توجه خود قرار دادهاست.
حالا که بحث کتاب فاطمه زهرا ام ابیها پیش آمد، بد نیست به خاطرهای از خود مرحوم چایچیان اشاره کنیم و بعد خواهیم گفت چرا این خاطره را نقل میکنیم.
ماموریتی برای یک شاعر
یکی از دوستان شاعر، کریم دستمالچی از چهرههای ملی و مذهبی بود و البته بعد از انقلاب متاسفانه راهش از راه انقلاب جدا شد. دستمالچی ارتباط زیادی با مرحوم علامهامینی داشت و به واسطه همین ارتباط، چایچیان با علامه آشنا شدهبود و هرگاه وی از نجف به تهران میآمد، این دو به دیدارش میرفتند. وسیله آشنایی نزدیکتر چایچیان با علامهامینی، شعری بود که از زبان عباسبنعلی (ع) در شب عاشورا، خطاب به امامحسین (ع) سروده و به دل علامهامینی نشستهبود و تحسین و تمجید او را برانگیختهبود:
دوست دارم شمع باشم تا که خود تنها بسوزم
بر سر بالینت امشب از غم فردا بسوزم
زمانی که مرحوم امینی مشغول تألیف و تنظیم کتاب «الغدیر» بود، دستمالچی از علامه میخواهد کتابی هم درباره حضرتزهرا (س) هم بنویسد، علامهامینی نوشتن این کتاب را موکول به تمام شدن الغدیر میکند، اما کریم دستمالچی به شوخی به علامه میگوید من صبر ندارم تا الغدیر تمام شود؛ شما هر وقت تشریف میآورید تهران، مباحثی پیرامون حضرت زهرا (س) بگویید تا استفاده کنیم؛ و بعد ضبط صوت بزرگی را از خانه میآورد و صحبتهای علامه را طی جلسات مختلف ضبط میکند. در جلسات مختلف درباره مباحث مربوط به زندگی حضرت زهرا (س) از علامهامینی سؤال میشود، ولی به دلیل اینکه جلسات به صورت دوستانه و خصوصی برگزار میشده و شرایط مباحثه علمی را نداشته، علامه موافق انتشار این نوارها نبودهاست. البته بعدا مرحوم چایچیان در خواب میبیند ماموریت پیدا کردهاست این متون شفاهی را به متنی مکتوب و مستند تبدیل کند. صبح همان شب، آقای دستمالچی به او زنگ میزند و میگوید خوب است این نوارها را برای انتشار آماده کنید و او هم نوارها را پیاده کرده و حاصل آن جلسات در محضر علامه به متن کتاب
«فاطمه زهرا امابیها» تبدیل شدهاست. این کتاب را انتشارات موسسه امیرکبیر منتشر کرده و حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره حضرت زهرا (س) با استفاده از منابع مختلف به خصوص منابع غیرشیعی شدهاست.
مراقبت از کلمات
چایچیان در یکی از گفتوگوهایش تصریح کرده که یکی از اشعارش با الهام از کلمات علامهامینی در ابتدای این کتاب سروده شدهاست:
علی است نفس احمد و حقیقت محمدی
منم که بضعه النبی و با علی برابرم
از این مقدمه میخواستم به این نتیجه برسم که چایچیان اگرچه خود فردی مذهبی بود و در خانوادهای معتقد بزرگ شدهبود، برای سرودن از اهلبیت (ع) به داشتهها و دانستههای خود محدود نماندهبود و سعی میکرد در این حوزه مطالعه کند و با ارتباط گرفتن با دانشمندانی، چون علامهامینی و علامه عسکری به منابع فکری و مطالعاتی درجه یک شیعی دست پیدا کند و شعرهایش را براساس اطلاعاتی که از آنها دریافت میکند، بسراید.
چایچیان چنان مراقب این ارتباط و بهرهمندی از علمای دینی بود که حتی دفترهای شعرش را قبل از چاپ به علامه میداد تا از نظر فکری و دینی اشتباه یا شبههای در اشعارش نباشد. او تعریف میکرد در یکی از این موارد، علامه به او گفتهبود این شعرها همه در تولاست، پس تبرایش کو؟ این خصلت و ویژگی به ویژه در نسل جوان شاعران آیینی ما کمرنگ شدهاست و آنها به جای مطالعه و دریافت اطلاعات از منابع درجه اول، به شنیدهها و دلخوش کردن به تحریک احساسات مخاطبانشان قناعت کردهاند؛ به همین دلیل بسیاری از سرودههای اخیر شعر آیینی ما برخلاف شعر شاعرانی، چون چایچیان، پشتوانه فکری محکمی ندارد و گاه در دامن شبهات، انحرافات یا غلو میافتد.
شعر آیینی در دو مسیر
چنان که گفتیم، چایچیان شعرش را به صورت دربست وقف معارف اسلامی و دین و آیین کردهبود. برای او ادبیات و شعر وسیلهای برای نشر دین بود وگرنه بهخودی خود ارزشی نداشت. او حتی هنگام انتخاب تخلص که یک سنت ادبی است، به قرآن تفأل زدهبود و براساس آیه ۷۶ سوره الرحمن، تخلص «حِسان» را انتخاب کرد. چنین شاعری در دوراهی انتخاب میان شعر به معنای یک هنر صرف و شعر به عنوان رسانهای برای القای پیامهای مورد نظر شاعر، دومی را انتخاب میکند. یکی از دلایل اینکه گروههای مختلف اجتماعی، شعر حسان را میشنیدند و به دلشان مینشست، همین بود که او سعی داشت در شعر پیامش را بیان کند. به همین دلیل آموختهبود چگونه شعری بگوید که به سرعت با مخاطب ارتباط برقرار کند. خاطرهای در مورد او هست که روزی در جوانی شعری برای حضرت عباس (ع) سرودهبود و در همان زمان در کربلا و حرم آن حضرت بود و به دلش افتاد کاش میشد آن شعر را در همان حرم مطهر بخواند. اتفاقا یکی از خادمان حرم او را شناختهبود و از او خواستهبود، شعری برای زائران بخواند. خادمان چهارپایهای آوردند و حسان بر آن ایستاد و دستش را به ضریح رساند و شعرش را خواند و همه زائران در سکوت به شعر او گوش فرا دادند. این خاطره اگر چه مانند چند خاطره دیگر از زلالی روح و ارتباط قوی او با اهلبیت (ع) حکایت دارد، نشاندهنده این هم هست که شعر او ویژگی خاصی دارد که حتی در یک سرزمین دیگر و در محیطی که فضای شعرخوانی فراهم نیست، میتواند به سرعت با مخاطبان عام ارتباط برقرار کند. به همین دلیل است که او در شعرش به آرایههای ادبی و خیالانگیز و آراستن شعر به هنرورزیهای زبانی و معنایی، چندان نمیاندیشد. اگر شعر آیینی او را با شاعر دیگری مثلا غلامرضا شکوهی مقایسه کنید، از نظر ارزشهای ادبی و هنری، استفاده از تصویرهای بدیع و کشفهای شاعرانه حتما نمره کمتری میگیرد، اما از نظر نفوذ در میان گروههای مختلف مردم و تبدیل شدن به زمزمه خلوت، کمتر شاعری توفیق حسان را داشته است.
آمدمای شاه پناهم بده!
یکی از مشهورترین شعرهای مرحوم حبیب ا... چایچیان، شعر معروف «آمدمای شاه پناهم بده/ خط امانی زگناهم بده» است که با صدای زندهیاد محمدعلی کریمخانی مشهور شده و اغلب زائران حرم مطهر رضوی هنگام زیارت، ناخودآگاه آن را زمزمه میکنند.
چایچیان درباره ماجرای سرودن این شعر چنین گفتهاست: «شعرای شاه پناه بده که درباره امامرضا (ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفتهبودیم. مادرم همیشه ارادت ویژهای به چهارده معصوم (ع) داشت؛ مادر دوبار پشت سرهم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند، کمتر زنده خواهدماند.
آن موقع به مادرم گفتم چه آرزویی دارد. او گفت: آرزوی من این است که یکبار دیگر حضرترضا (ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود.
گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمیچسبد. گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفتهبودم و همینطور به سمت ضریح حرکت میکردیم که در همین حال این شعر را سرودم:
آمدمای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بدهای حَرمَت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بدهای گل بیخار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم، اِذن به یک لحظه نگاهم بده.
وقتی شعر به «تخلص» رسید، دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد