جشنواره شانزدهم تفاوت ماهوی با دورههای پیشین دارد. تکثر فیلمسازان با الوانی از گونههای مختلف خانوادگی، ورزشی، محیط زیستی، اعتراضی، فانتزی، اجتماعی و... در قالب ساخت و پرداختهای متنوع متاثر از تجربه تا سلیقه فیلمسازان، ویترینی قابل اعتنا را رقم زده است.
این واقعیت چیزی جز این نیست که همه ایران این روزها در پردیس ملت متجلی است؛ چرا که به دلایلی که بسیار توضیح داده شدهاست، از چهارگوشه ایران، فیلمسازان و آثاری در جشنواره شرکت دارند. بیتردید هنوز جمله طلایی جان گرریرسون، نظریهپرداز، منتقد و مستندساز بریتانیایی کار میکند: «سینمای مستند، تفسیر خلاق واقعیت است.» تعبیر و توضیحی رساتر و دقیقتر از این تاکنون درباره سینمای مستند ارائه نشدهاست. اما آنچه همواره محل مناقشه بوده و هست، رویکرد به حقیقت، این عنصر متعالی و ناب است. اهمیت سینمای مستند آنجا ارزشمند میشود که سمت و سویی به حقیقت داشتهباشد. آنجا که بر «تفسیر خلاق واقعیت» تاکید میشود دقیقا و تحقیقا مطمح نظر رسیدن به حقیقت در خروجی هر اثر مستندی است.
بدون رسیدن به حقیقت یا حداقل حرکت در مسیر حقیقت، مخاطب از پیش غیرفعال فرض شدهاست. در سینما خصوصا مستند، مخاطب فقط انتظار تصاویر واقعی ندارد بلکه منتظر تصاویر صادقانه و صداقت فیلمساز است و این صدق عینیت نمییابد مگر اینکه در مسیر کشف حقیقت باشد. در سینمای مستند، فیلمساز چارهای ندارد جز این که فیلترهای انتخاب قطعاتی از واقعیت را برای عنصر حقیقت بهکار بگیرد، دراین صورت نسبتش با تماشاگر برقرار میشود. در یک کلام هر اطلاق خوب و بد به اثری مستند، در نسبتش با حقیقت بروز پیدا میکند. همواره فیلمسازان سیاس، پشت همانداز یا کارنابلد، پشت کلمه واقعیت پنهان میشوند. اینان با استدلال اینکه موضوعشان واقعی است، نه تنها در مسیر حقیقت جلو نمیروند بلکه به نقض و تخطئه حقیقت میپردازند. خصوصا آنجا که صحبت از «بیطرف»ی میکنند، عملا و علنا دارند از زیر بار حقیقت شانه خالی میکنند. یا بعضا با دموکرات بازی از جمله «بازتاب واقعیت» برای پوشش مسیر غلط خود استفاده میکنند که ظاهری پررنگ و لعاب هم دارد؛ چرا که در ظاهر دروغ نمیگویند و آنچه انتخاب کردهاند واقعیت است.
برخی نیز که در میدان صداقت عمل میکنند، به این منطق اکتفا میکنند که فیلم مستند کارکردی پرسشگرانه دارد و چنانچه فیلم بتواند ایجاد پرسش کند غایت هدف هم کسب شدهاست. بیتردید سینمای مستند با در برگیری موضوعات واقعی سر و کار دارد و برخلاف سینمای داستانی، منبع تصویرسازیاش چیزی جز مستندات نیست یا حتی منبع الهامش به جد واقعیت است و در این میدان از رویا بافی و «هزارویک شب» بازی خبری نیست. اما به همین نسبت هم چنانچه فیلمسازی در مرحله ترسیم واقعیت متوقف بماند، یعنی کمترین ضعفش خنثایی در عمل است. اتفاقا در مستندسازی به واقعیت تا آنجا دستیازی میشود که علیه واقعیت برای کشف حقیقت باشد. این یک اصل کلی و مورد وثوق همه است که هیچ فیلمسازی همه واقعیت را نمیتواند در اثری بگنجاند؛ پس دست به انتخاب میزند و همواره بخشی از واقعیت را انتخاب میکند؛ فعلی که کارکرد ممیزی دارد و لذا دراین انتخاب و قراردادن قطعات انتخاب شدهاش مسیر کشف حقیقت را نیز انتخاب میکند. این انتخاب جملگی به میزان صداقت، نگاه سیاسی، درک اجتماعی، اعتقاد مذهبی، عرق وطنپرستی، شناخت تاریخی، زیست آدمی و... برای کشف حقیقت بستگی دارد. جمله کریس مارکر، مستندساز پرکار و خلاق فرانسوی کفایت این بحث است . تنها مستندسازانی موفق هستند که از بدو ایدهپردازی تا فینال پیرو این توصیه مارکر باشند: «حقیقت،... جادهای است که باید پیموده شود.»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد