رئیس رسانه‌ملی در دیدار با فراکسیون قرآن و عترت مجلس:

اولویت با سریال‌های فاخر قرآنی و معارفی است

گفت‌وگو با مسعود ده‌نمکی

آزادی‌مشروط برای ثبت‌در تاریخ

حتما شما هم کارتون سه کله‌پوک را دیده‌اید و کلی با آنها و حرکاتی که در موقعیت‌های متفاوت داشته‌اند، خندیده‌اید. اکنون مسعود ده‌نمکی که به واسطه ساخت آثار طنز در سینما و تلویزیون میان مخاطبان شهره است با کارگردانی سریال تلویزیونی «آزادی مشروط» کارتون سه کله‌پوک امروزی را برای مخاطبان تداعی کرده است، زیرا شخصیت‌های اصلی این سریال سه زندانی هستند که به دلیل شیوع بیماری کرونا، آزادی مشروط گرفته‌اند اما باید به گروه‌های جهادی کمک کنند تا بتوانند در روزهای کرونایی کنار مردم باشند و به آنها کمک کنند تا این شرایط را پشت سر بگذارند. در این فاصله آنها درگیر موقعیت‌های کمیک می‌شوند که خنده را بر لب مخاطبان می‌آورد.
کد خبر: ۱۳۹۳۲۱۸
نویسنده فاطمه عودباشی - دبیر گروه رسانه

در کنار این سه شخصیت که نقش‌های آنها را علیرضا مسعودی، سروش جمشیدی و علیرضا استادی بازی کرده‌اند هنرمندان بسیاری حضور دارند که می‌توان گفت این سریال تنها یک قهرمان ندارد، بلکه همه در قصه به نوعی سهم خودشان را دارند و سعی می‌کنند تا قصه را جلو ببرند. در این سریال ده‌نمکی از ۲۴۰هنرمند بهره برد و تنوع لوکیشن از دیگر ویژگی‌های این سریال محسوب می‌شود. ده‌نمکی با ساخت سریال آزادی مشروط سعی کرده تا اثری از روزهای سخت کرونایی به ثبت برساند اما به جای این‌که یک زبان تلخ را انتخاب کند تا یادآور آن روزها باشد، از یک زبان شیرین و طنازانه بهره برده است تا کام مردم را تلخ نکند. با او درباره این سریال گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ذیل می‌خوانید.

سریال آزادی مشروط کلاژی از ایران کامل است؛ یعنی شخصیت‌هایی با عقاید مختلف و با لهجه‌های متفاوت را در این مجموعه می‌بینیم که هرکدام ویژگی‌های خاص خودشان را دارند. چرا می‌خواستید این سریال کلاژی از ایران باشد؟ یعنی بهره بردن از شخصیت‌های متنوع تعمدی بود و چه هدفی را دنبال کردید که آزادی مشروط جامعه‌ای از کل ایران باشد؟

بیماری کرونا یک پدیده جهانی بود و همه دنیا درگیرش بودند و به فراخور فرهنگ‌ها و ایدئولوژی‌ها نگاه‌شان به این مقوله متفاوت بود و رفتار برخی از کشورها در تاریخ باقی خواهد ماند که نسبت به ملت خود و سایر ملل چطور برخورد کردند؛ نکات تلخی که شاید می‌شد در فیلم‌های آخرالزمانی دید؛ دزدیدن کشتی‌ها، ندادن واکسن به رنگین‌پوست‌ها یا تبعیض قائل شدن در دادن دارو که همه اینها در حافظه تاریخی دنیا و بشریت باقی خواهد ماند اما در خصوص جغرافیای محدودتری مثل کشور خودمان، یک شهر فرضی با یک بیمارستان فرضی و با یک قرارگاه جهادی فرضی در نظر گرفتیم که در آنجا مردم دست به دست همدیگر می‌دهند و این مردم با گویش‌های گوناگون نماینده اقوام و طبقات اجتماعی مختلف هستند و انتخاب زبان طنز به این دلیل است که مقوله تلخی مثل کرونا با چند ده هزار کشته، می‌توانست یادآور تلخی‌ها و خاطرات بد برای مردم باشد؛ ولی تلاش کردیم با زبان طنز این خاطرات تلخ، تلطیف شود. بنابراین انتخاب این گویش‌ها هدفمند بود.

تا‌کنون سریال‌های زیادی داشتیم که کارگردانان سراغ استفاده از لهجه رفتند اما طیفی از مردم انتقاد داشتند. از آنجا که طیف لهجه‌ها در سریال شما خیلی زیاد است، نگران نبودید مورد نقد قرار بگیرید؟

استفاده از لهجه‌ها ظرافت‌هایی دارد و اگر این ظرافت‌ها رعایت نشود باید حق داد به اقوامی که معترض شدند. باید توهین نباشد و خانواده تراز در یک قومیت در یک سریال اگر یک شخصیت منفی باشد می‌تواند تبعات داشته باشد اما در کار ما شخصیت‌ها یا خاکستری یا قهرمانند؛ یعنی استفاده از لهجه برای شخصیت‌های منفی تا جایی که بوده، استفاده نشده است. گرچه باید این مسأله هم حل شود؛ یعنی تلویزیون و سینما مختارند همه شخصیت‌های منفی را تهرانی نشان دهند ولی هیچ شخصیتی با لهجه شهرستانی نمی‌شود شخصیت منفی قصه باشد. در همین سریال هم داشتیم که یکی از شخصیت‌ها منفی بود و لهجه داشت اما در سانسور تلویزیون این شخصیت حذف شد. این اتفاق موقع پخش حذف شد. به نظرم باید این تابو شکسته شود و این مرزبندی‌ها برداشته شود که در سریال‌ها فقط تهرانی‌ها شخصیت‌های منفی، دزد و خلافکار نباشند و شخصیت‌های مثبت با لهجه باشند. هیچ وقت نباید قصه را سیاه و سفید دید و هموطنان ما با لهجه‌های مختلف باید با این مسأله کنار بیایند؛ گرچه در سریال ما چنین مشکلی پیش نیامد و عموما کسانی که از لهجه استفاده می‌کردند، خودشان از آن قومیت بودند و در ادای آن لهجه هم موفق بودند.

یکی از ویژگی‌های آثار شما که در این سریال هم دیده می‌شود، این است که شخصیت بد به معنای منفی بودن نشان نمی‌دهید؛ حتی در قصه هم فردی را که اشتباه می‌کند و به زندان می‌افتد برای مخاطب منفور نشان نمی‌دهید. این اتفاق در سریال آزادی مشروط افتاده و می‌بینیم کسانی که اشتباه کردند و به زندان هم افتادند به گونه‌ای شخصیت‌پردازی شدند تا مخاطب از آنها دلزده نشود. دلیلش چیست؟

بر می‌گردد به این ایدئولوژی که آدم‌ها، مطلق بد نیستند و حتی کسانی که مرتکب خلاف، اشتباه و گناه می‌شوند در فطرت‌شان هم زمینه بازگشت دارند و هم این‌که ما به دنبال این هستیم که نشان دهیم آدم‌ها با نگرش‌ها و بینش‌های گوناگون می‌توانند در مشترکات کنار همدیگر قرار بگیرند؛ یعنی در این قصه حتی زندانی‌ها که خلافکاران قصه هستند از زاویه نگاه خودشان دارند خدمت می‌کنند؛ مثلا علی مسعودی در سکانسی که در خیابان بین کارتن خواب‌ها ماسک توزیع می‌کند، نشان می‌دهد این فرد در عین این که هنوز هم در فکر فرار است و مجبور هم نیست اما باز هم کمک می‌کند. این به ایدئولوژی و مانیفستی که به آن معتقدم برمی‌گردد.

در این کار دست به یک ریسک زده بودید و این‌که سروش جمشیدی، علی مسعودی و علیرضا استادی را کنار یکدیگر گذاشته بودید که تا به امروز نقش یک در هیچ سریالی نبودند و ما هیچ‌وقت این سه را کنار همدیگر ندیده بودیم و ابتکار تازه‌ای بود که شما در این سریال انجام دادید، خودتان نگران این موضوع نبودید؟

با توجه به این‌که طنز به تعدادی بازیگران خاص خلاصه یا منحصر شده بود و آنها هم تلویزیون را پله پرش خودشان قرار می‌دهند و بعد به پلتفرم‌ها یا سینما می‌روند و با قیمت‌های استاندارد تلویزیون نمی‌آیند در این رسانه کار کنند یا بعضی از آنان دچار استحاله‌های دیگری شدند و پول زیر زبان‌شان مزه کرده یا برخی از آنها در آثار سرگرمی‌سازی صفر که بار ایدئولوژیک ندارد راحت بازی کنند؛ طنزی که با بداهه‌گویی، هجوگویی، رقص و آواز و... بگذرد و مخاطب بخندد، ولی شاید بعضی‌ها حاضر نشوند در چنین مضامین سخت‌تری بازی کنند؛ مثل رفتن به‌سوی شوخی با مقوله‌ای مانند کرونا که صدهاهزار کشته داده که کار بسیار سختی است و قرار است با یک خاطره بسیار تلخ شروع کنید که زمان زیادی هم از آن نگذشته؛ یعنی مثل جنگ نیست که یک نسل از آن گذشته باشد. وقتی کاری مثل اخراجی‌ها را می‌سازیم، زمانی است که تلخی‌ها تمام شده اما کرونا هنوز هم تلفات می‌گیرد و قرار است با این مقوله شوخی کنیم و این کار را خیلی سخت می‌کند. دوم این‌که کار طنز یعنی میمیک صورت اما در اینجا ۹۰درصد افراد ماسک دارند و میمیک صورت را نمی‌بینیم و همین ادای کار طنز را بسیار سخت‌تر می‌کند. سوم این‌که در یک کست (انتخاب بازیگران) متفاوت مطرح است؛ یعنی قرار است یک کست جدیدی در حوزه تلویزیون به‌عنوان شخصیت‌های محوری بیاورید که ممکن است برخی از اینها مثل آقای استادی در کار جوکر بیایند و در موقعیت دیگر قرار بگیرند، ولی نقش محوری طنز نباشند یا آقای مشهدی که بیشتر استندآپ کار کرده یا آقای سروش جمشیدی هم استندآپ بودند اما در این کار آنها را به‌عنوان سه کله‌پوک در کنار هم قرار می‌دهیم یا آقای فلاحی‌پور یک شخصیت جدی است و قرار است در سریال آزادی‌مشروط نقش طنز بازی کند یا آدم‌های جدیدتر مثل سیداحمد موسوی، ماشاءا... شاهمرادی و سامان گوران. وارد کردن برخی افراد به حوزه طنز مثل مجید قادریان که نقش فرد افغانستانی را بازی می‌کند، همگی ریسک‌هایی است که سریال می‌کند و بازیگران جدید به حوزه طنز معرفی می‌کند و کست و چیدمان جدید می‌چیند و در کنار موضوع تلخ کرونا و داشتن ماسک همگی ریسک است. البته آمادگی این را داشتم که نسبت به کارهای دیگر که افرادی مانند امین حیایی، اکبر عبدی، محمدرضا شریفی‌نیا، ارژنگ امیر‌فضلی، امیر نوری و علی صادقی را نمی‌آوریم و تعدادی آدم‌های جدید معرفی می‌کنیم که برای تلویزیون یک آورده است؛ یعنی ریسک می‌کنیم و خطری را می‌پذیریم. ممکن است تبعاتی هم داشته باشد که دارد، ولی یک اتفاق است و این زمینه ایجاد می‌شود و حتما برای بعضی از این بازیگران اتفاقات خوبی می‌افتد و برخی از آنها به بازیگر محوری طنز تبدیل خواهند شد و در سریال‌های دیگر به آنان پیشنهاد داده خواهد شد. امیدوارم این بخش از ریسک کار آزادی‌مشروط برای مدیران تلویزیون و کسانی که قرار است ارزیابی کنند مد نظر قرار بگیرد و بگویند در کنار ساخت یک سریال، یک دوراندیشی استراتژیک در مورد خلق افراد جدید انجام می‌دهیم.

در صفحه شخصی اینستاگرام‌تان مرتب از مردم می‌خواهید که بازخوردها و نظرات‌شان را بیان کنند؛ تاکنون چه نظرات و بازخوردهایی دریافت کرده‌اید؟ با این‌که تولید کار تمام شده ولی هر شب از مردم می‌خواهید نظرات‌شان را بگویند دلیلش چیست؟ آیا می‌خواهید رگ خواب مخاطب برای کارهای بعدی دست‌تان بیاید یا هدف دیگری دارید؟

در همه کارهایم همین‌طور بوده و فیلم‌های سینمایی را قبل از این‌که به جشنواره‌ها بفرستم یا قبل از اکران عمومی در وبلاگم فراخوان می‌دادم و به‌صورت تصادفی در یک سینما مهمان دعوت می‌کردم و چند اکران می‌گذاشتم و از آنها نظرسنجی می‌کردم، فرم می‌دادم و پر می‌کردند که بهترین بازیگر کیست؟ و ریتم کار کجا کند یا کجا مناسب است؟ برای سریال آزادی‌مشروط هم قبل از پخش چنین کاری انجام دادم و سریال را به چند خانواده دادم، آنها دیدند و نظرات‌شان را بیان کردند و الان که پخش می‌شود با توجه به اتفاقات روز مثل مسائل سیاسی و چالش‌های فکری که مردم دارند، اغتشاشات، سیاست جدید تلویزیون که پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها سریال دیگری پخش می‌کند و بین سریال فاصله می‌افتد یا مناسبت‌هایی که بین سریال خورده همه ما را نگران می‌کند. یعنی وقتی با مقوله تلخی مثل کرونا، بازیگران جدید، ماسک داشتن صورت‌ها و همزمانی جام‌جهانی و اغتشاشات همگی دست به دست هم داده که ببینیم این انتخاب بازیگران، تجربه جدید و فرم جدیدی از کار طنز با مخاطب چه نسبتی برقرار می‌کند. واقعیت این است هیچ‌وقت نظرسنجی‌های رسمی خیلی در کتم نمی‌رود و ترجیح می‌دهم خودم یا بازیگر، مستقیم با مردم بگوییم. به همین خاطر بود که فروش فیلم‌های ما با نظرسنجی‌های دوستان متفاوت بوده است. باید بپذیریم جامعه هدف ما مخاطب عام بوده و زبانی که برای این کار و مخاطبی که انتخاب کردیم، متفاوت است. نوع کار این‌شکلی خیلی سخت‌تر از کار طنز معمولی و روتین سرگرمی‌سازی تلویزیون و کار نوروز و ماه‌رمضان است و شوخی با این مقولات بسیار سخت است و نگرانی ایجاد می‌کند. نظرسنجی‌هایی که در اینستاگرام خودم و بازیگران انجام می‌دهیم و بازخوردهایی که از مردم عادی در کف خیابان گرفته می‌شود، برایم مهم است و حتی ممکن است همین لحظه هم در ریتم کار و در تدوین در بعضی قسمت‌ها دست ببرم، با توجه به بازخوردهایی که از مخاطبان دریافت می‌کنم.

با توجه به اینکه بازیگرانی که در این سریال از آنها بهره برده‌اید، ذوق و قریحه زیادی در طنز دارند، چقدر در صحنه‌ها به آنها اجازه بداهه می‌دادید؟ به‌عنوان نمونه در صحنه خواستگاری و دیالوگ‌هایی که بین حسین رفیعی و علیرضا استادی شکل می‌گیرد که نمک سریال است، احساس می‌شد که بیشتر بداهه‌گویی دارند. تا چه میزان به بازیگران اجازه می‌دادید خارج از متن عملکرد داشته باشند؟

من در کارهایم بازیگرانی را می‌آورم که خودشان آورده‌ای داشته باشند، به‌ویژه در کارهای طنز خیلی مهم است. من با بازیگری که آورده نداشته باشد دفعه بعد کار نمی‌کنم. فیلمنامه پایه است و باید بازیگران در ادای لحن یا حتی تغییر جملات شب قبلش فکر کنند و در دورخوانی روز قبل از اجرا نظرات‌شان را ارائه دهند و اگر موردپسند بود در اجرا برداشت آن را می‌گیریم. یک بخش هم هست که به آن در کارگردانی می‌گوییم «آن»؛ یعنی وقتی روی سکانس تمرکز پیدا می‌کنیم، تازه بداهه‌پردازی‌مان شروع به گل کردن می‌کند و شروع به نوشتن می‌کنیم، به همین دلیل هر بازیگری نمی‌تواند با ما کار کند و عموما بازیگران تئاتری می‌توانند کار کنند که قدرت حفظ در لحظه و بداهه داشته باشند. برخی از بازیگران سینما طبق آموزش‌هایی که به آنان داده شده، این است که متنی را حفظ می‌کنند و باید واو به واو آن را نیز مثل ماشین اجرا کنند؛ یعنی چیزی به متن اضافه نمی‌کنند. بنابراین اول در قرارداد به بازیگر می‌گویم از همین الان به نقشت فکر کن و با توجه به لحن یا شخصیتی که پرداخته می‌شود ممکن است جمله‌ای در فیلمنامه تغییر ایجاد کند. باید به سؤال شما پاسخ مثبت بدهم، زیرا بعضی از سکانس‌ها سر صحنه نوشته می‌شود.

به‌عنوان مثال شوخی‌های کلامی در کار دیده می‌شود که مخاطب تصور می‌کند این موارد بر گرفته از کف جامعه است که بازیگر بداهه دارد می‌گوید.

بله، گروه نویسنده هم از کف جامعه هستند و می‌نویسند و بازیگر می‌تواند به آن اضافه کند و بخشی هم سهم سرپرست نویسندگان است. ما براساس یک استراتژی از یک متن ۳۰ قسمتی ۵۲ قسمت درآوردیم که ۲۲ قسمت آن بازنویسی‌هایش در مرحله ساخت صورت گرفته است.

می‌شود گفت سریال آزادی مشروط غیر از این که طنز است و به ماجرای کرونا نگاهی دارد، یک سریال موزیکال هم هست. در همان قسمت اول می‌بینیم بچه‌ها سرود می‌خوانند و این در بخش‌های مختلف سریال ادامه دارد؛ مثلا در جلسه‌ای که پزشکان هستند بابک افرا که خواننده است در آن جمع می‌گوید که می‌خواهم برای‌تان بخوانم. چطور شد بابک افرا خواننده را آوردید؟ ماجرای موزیکال بودن سریال و این که ترجیح دادید موزیکال باشد چیست؟ زیرا تا به امروز به این شکل در تلویزیون سریال موزیکال نداشتیم.

​​​​​​​این هم یکی از کارهای جدید است. البته در سریال‌ها معمولا ممکن است در سکانسی اتفاقی بیفتد و حتی در برخی از ملودرام‌ها شاید براساس سکانسی که رخ داده یا جدایی یا تراژدی ترانه غمگینی به کار برده شود؛ ولی در این سریال تعمدا ما با این نیت که در دوران کرونا گروه‌های سرود داشتیم که به بیمارستان‌ها می‌رفتند و برای کادر درمان و بیماران سرود اجرا می‌کردند را در سریال قرار دادیم، حتی ما خود همین گروه‌ها را آوردیم. چون روایت، روایت کروناست این نکته را می‌گویم که بیش از ۹۰درصد اتفاقات فیلمنامه برگرفته از واقعیت است؛ یعنی همه شخصیت‌ها، اتفاقاتی که برای پرستاران و بیماران رخ می‌دهد و حتی طنزها و شوخی‌های کلامی فیلمنامه شوخی‌های دوران کروناست؛ یعنی چیزی که آن دوران مردم برای هم می‌ساختند و برای شاد کردن یکدیگر کلیپ می‌فرستادند و ما برای این که در حافظه تاریخی مردم به‌عنوان خاطرات بماند همه را جزو متن قرار دادیم و یکی از این اتفاقات همین سرودهاست؛ یعنی سرودهایی که در آن دوران ساخته شده یا گروه‌هایی را که به میادین، معابر و بیمارستان‌ها می‌رفتند را آوردیم که آنها به‌عنوان یک خاطره در کار باقی بمانند و هدفمند بوده و با این نیت بوده که تلخی مقوله کرونا گرفته شود.

برای همین بابک افرا را در آن قسمت آوردید که خوانندگی کند؟

بابک افرا را آوردیم تا به خورد متن داده شود. البته می‌توانستیم به‌عنوان یک کلیپ مستقل بیاوریم اما وقتی او را جزو کادردرمان قرار می‌دهیم جزو داستان می‌شود؛ یعنی خواننده‌ای که پرستار است و از این کارها انجام می‌دهد.

یعنی می‌خواستید سریال‌تان به شکلی یک سند از دوران کرونا باشد؟

می‌خواستیم آزادی مشروط یک خاطره برای مردم باشد.

مردم دو سال پیش خیلی از کرونا می‌ترسیدند و ماسک می‌زدند ولی الان این نگاه را ندارند، نگران این موضوع نبودید در دوره‌ای که حساسیت مردم کم شده نسبت به سریال رغبت چندانی نشان ندهند و گارد بگیرند؟ چون در این سریال به اتفاقات روزهای وحشت مردم از کرونا از همان ابتدا پرداخته‌اید؟

بالاخره تلویزیون باید درخصوص کادردرمان و گروه‌های جهادی کاری می‌کرد. بعضی کارها یک کارکرد کوتاه مدت و یک کارکرد بلند‌مدت دارد و این سریال جزو این کارهاست. تلویزیون باید در همان مقطع ادای دین می‌کرد. ضمن این‌که هنوز کرونا تمام نشده و هشدارها را می‌دهند و دنیا به سمت شیب نزولی کرونا حرکت می‌کند. برای حافظه تاریخی کوتاه‌مدت باید الان کاری انجام می‌شد و به کادر‌درمان، گروه‌های جهادی و کسانی که زحمت کشیدند ادای دین می‌شد. این نسل الان متوجه می‌شود که به‌عنوان مثال گوهر خانم با وسواسش این همه ضدعفونی می‌کند یعنی چی؟ اما ممکن است ۱۰ سال دیگر مخاطب جدید ارتباط برقرار نکند و متوجه نشود چرا مردم تا این میزان از کرونا می‌ترسند؟ یا چرا این کارها را انجام می‌دهند. شاید هم متوجه قصه نشوند.

یکی از راه‌های ثبت تاریخ، سریال‌سازی است

کارگردان سریال آزادی مشروط در پاسخ به این سؤال که نگران نبودید ممکن است سریال آزادی مشروط تاریخ انقضا داشته باشد، می‌گوید: بعضی موارد برای کارهای بلندمدت است مثل جنگ. مثلا امروز که سریال‌های ۲۰ سال پیش را می‌بینیم برای نسل امروز سؤال پیش می‌آید که اگر چنین اتفاق مشابهی پیش آمد قرار است مردم با آن مقوله چطور برخورد کنند؟! سریال آزادی مشروط نشان می‌دهد نسل قبل شما چطور خود را به خطر می‌انداختند، ماسک و گان می‌دوختند، در بیمارستان‌ها کمک می‌کردند، آب‌هویج می‌گرفتند یا خود خانواده‌ها جرأت نمی‌کردند اموات‌شان را خاک کنند اما با این حال عده‌ای داوطلب می‌شدند و این کار را می‌کردند. به هر حال یکی از راه‌های ثبت تاریخ سریال‌سازی است.

رفتارهای فانتزی

ده‌نمکی در پاسخ به این سؤال که چرا لقب سه کله‌پوک را برای علی مسعودی، سروش جمشیدی و علیرضا استادی استفاده می‌کنید. به‌ویژه این‌که بارها به این موضوع در شبکه اجتماعی‌تان تاکید کرده‌اید؟ می‌گوید: برای این‌که در جاهایی رفتارهای اینها فانتزی است و واقعی نیست. بنابراین چون فانتزی است نوع حرف زدن علیرضا استادی با ادبیاتش که می‌خواهد ادای مذهبی‌ها را دربیاورد یا نوع برخورد سروش جمشیدی یا بلاهت علی مشهدی به نوعی یک‌سری حماقت خود خواسته است. به همین دلیل بهترین عنوان همین کله‌پوک است که از آنها توقع خلافکار واقعی هم نباید داشته باشیم؛ چون بدیهی‌ترین روش‌های خلافکارانه را نیز رعایت نمی‌کنند و در عین حال دیگران هم اینها را پذیرفتند و مثلا طاها، آقای هروی و... متوجه می‌شوند اینها به‌نوعی از کار می‌دزدند یا کم‌کاری و تظاهر می‌کنند ولی به‌عنوان سه‌آدم مشنگ به تعبیر خودمانی‌تر یا کله‌پوک به مفهوم سینمایی‌اش آنها را می‌پذیرند. وقتی این عنوان را به آنان می‌دهم دیگر توقع تغییر می‌کند. شاید اگر امروز بود نام سریال را سه کله‌پوک می‌گذاشتم و بعد از دیدن سریال به این نتیجه رسیدم.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها