
تئاتر نیز همچون هر هنر و ورزشی، سلسلهمراتبی دارد و هنرمند برای بزرگ شدن و سربلندیاش نیازمند است که در مسیر سیر و سلوکش با گامهای کوچکتر شروع کند، چنانچه هر وزنهبرداری برای زدن رکورد و بالا بردن وزنههای سنگینتر و ایجاد سربلندی در حرکات یکضرب و دوضرب از وزنههای کم آغاز میکند و در تمرینها، خود را با آزمون و خطایی قابل درک پیش میبرد تا اینکه آگاهانهتر به سنگینی وزنهها میافزاید و درنهایت، روز افتخار بهخوبی میداند بالا بردن چه وزنههایی درخشش و قهرمانیاش را ممکن میسازد.
تئاتر نیز همینگونه با تمرین و سرمشقهای کوچکتر و انجام و اجرای متنهای سبکتر سرانجام به سوی اجرای متنهای سنگینتر و قویتر، سمت و سو میگیرد. زیرا که فهم میزانسن، هدایت بازیگران و القای فضا برپایه یک تحلیل درست و کارآمد و به کارگیری همه عوامل و عناصر نمایشی در قالب یک شیوه راستین سرانجام مییابد.
متنهای لورکا هم شاعرانهاند و هم از رئالیسمی خشن و مستبد چون تیرهروزیهای فرانکو، لبریزند و کارگردانی که بخواهد متن او را کار کند؛ باید هم از شاعرانگی متن در القای فضا و هم میزانسنهای مستبدانه در روابط خشک و خشن آدمها بهره بجوید. شاعرانگی لورکا دم از لطافت طبیعت و عواطف عاشقانه بدون انکار آدمها میزند اینکه نیاز و مطلوب آنها به لطف طبیعت همین عشق است که اگر نباشد، همگی میمیرند. میزانسنها نیز باید بر یک واقعیت تلخ پیرامونی تاکید بورزند، همچون هجمه و شبیخون گاه بیگاه به خلوت و روابط آدمها زخم میزند؛ زخمی ناسور، چرکآور و پاکنشدنی که انگار تا ابدیتی آن آدمها را میرنجاند. در خانه برناردا آلبا نیز مادر در مقام یک مستبد و ستمگر به دختران دم بختش پس از مرگ شوهر حکم میراند که در میان دیوارهای بلند، هشت سال تمام با لباس سیاه به سوگ بنشینند و در این اندوه عمر را برباد دهند... حالا آدلا دختر ۲۰ ساله، ضد این شرایط تحمیلی کنشمند است و نمیخواهد چون خواهران ترسو و بزدلش با این اندوه تن به ویرانی دهد و سرسپرده بیکنش باشد.
او به گونهای طغیانگر است و تن به عشق میسپارد اما پیامد اقدام او در رقابت با خواهرها، جز مرگ در این مسیر سخت و دشوار نخواهد بود. در همین مختصر و موجز گفتن نمایش نیز کلی حس و حالت درهم و متناقض بههم گره خورده است و گرهافنکی و گرهگشایی در این مسیر پر از رمزگشایی نیازمند دقت، هوش و توشوتوان زیباییشناسانه است که اگر جز این باشد؛ آن هنر، ناب و درخور و چشمگیر نیست. چنانچه در نمایش خانه برناردا آلبا بازیگران به هدایت آرش امیری نمیتوانند در پیکر و روح و روان این زنان ستمدیده و آن پیرزن ستمگر فرو شوند و ما را در دگرگونی رویدادهای سخت و خشن به تلخکامی مرگ و سوگ خواهر ۲۰سالهشان بنشانند. همچنین کارگردان به اقتضای عناصر مهمی چون صدا، موسیقی، نور، صحنه و لباس از ارائه میزانسن خشن و القای فضای شاعرانه ما را محروم میکند.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد