۸اسفند روزی است که از سال۱۳۵۸ و به ابتکار شهیدان رجایی و باهنر با نام «امور تربیتی» نامگذاری شده و بعدها باعنوان «هفته امور تربیتی و تربیت اسلامی» گرامی داشته شده است.
بهعنوان کسی که بیشترین مدت حضورم را در آموزش و پروش در حوزههای تربیتی، فرهنگی و رسانه گذراندهام، معتقدم تغییرات و بیثباتی در ماموریتهای محوله و تعاریف حوزه امور تربیتی در وضعیت موجود به نارضایتی برآیندی، برمیگردد که این نارضایتی برآیندی موجب شده است شاهد نارضایتی فرآیندی در این زمینه باشیم. وقتی مشاهده میکنیم خروجیهای ما در این حوزه آن چیزی نیست که بهدنبالش بودهایم، نتیجه میگیریم که در فرآیند کار، دچار سوء کارکردهایی شدهایم که باید آن را شناسایی و درمان کنیم تا آنچه را از تشکیل نهادی مانند امور تربتی قصد کرده بودیم، محقق شود. البته این فقط بحث امروز کشور نیست، بلکه ناشی از غفلتی است که در دهه ۸۰ و قبل از آن هم رخ نموده و در نتیجه دچار مشکلاتی شدهایم که ریشه در انحراف این نهاد تربیتی و دیگر نهادهای فرهنگی و تربیتی از ماموریتهایی دارد که برای چنین نهادها و تشکیلاتی در نظر گرفته شده بود. از جمله این که شهیدان بزرگوار رجایی و باهنر بهعنوان دو معمار بنیانگذار امور تربیتی اهداف والایی را برای این نهاد برخاسته از انقلاب اسلامی در نظر گرفته بودند و بهدلیل نوع ماموریت و اهدافی که مدنظر این عزیزان بود، مربیان امور تربیتی را «سربازان انقلاب» نام نهاده بودند.
دانش آموز تراز انقلاب اسلامی کجاست؟
در همین ارتباط سؤال جدی فرا روی ما در این برهه تاریخی این است که آیا دانشآموز تراز انقلاب اسلامی که بهدنبالش بودیم در چنین سیستم و جایگاهی تربیت شده است!؟ قاطعانه میتوان گفت خیر و اطمینان داریم کاری که نهاد امور تربیتی در این رابطه متکفل آن بود، اساسا محقق نشده است. جالب این است که طی چهار دهه گذشته، بدون دقت در ماموریت و اهداف این نهاد مقدس بهزعم خودمان به سمت و سویی حرکت کردهایم تا بتوانیم در مسیری که مورد نظر چنین نهادی بوده است، پیش برویم و نقطه انحراف هم از زمانی آغاز شده است که دست به تغییرات فرآیندی زدهایم. گاهی عنوان آن را تغییر دادهایم، گاهی با بسط عنوان به خیال خودمان کاری کردهایم کارستان تا همه مشکلات امور تربیتی با برگزیدن عنوان معاونت پرورشی و افزودن پسوندهایی مانند تربیت بدنی، سلامت، فرهنگی و... یک شبه حل و محو شود. طرفه آن که در این مسیر چنان مصر بودهایم که در دهه ۸۰ برای حل مسأله دست به حذف و پاک کردن صورتمسأله زدهایم و بعد هم با عتاب و خطاب رهبری معظم انقلاب در سال ۱۳۸۳ به سمت احیای آن رفتهایم.
ناخرسندی از عملکرد امور تربیتی باعث تضعیف آن شده است
در مجموع و با آن که در بحث حذف امور تربیتی شائبه سیاسی همچنان قوی است اما اصل موضوع این است که ناخرسندی فرآیندی از عملکرد نهادی که ماموریتهای آن را فراموش یا دیگرگون کرده بودیم، کار را به جایی رسانده است که امروز با تبعات سوء آن در عرصههای گوناگون بهخصوص در حوزه دانشآموزی روبهرو هستیم. کاری که ریشه در دهههای گذشته دارد و هر وزیر و معاون وزیری که آمد، خواست با تغییر عنوان و افزودن پسوند یا پیشوندی بهزعم خود آن را به سامان برساند اما چون اصل موضوع یعنی نقش مربی پرورشی که باید بهعنوان دومین فرد مسئول در مدرسه، اشرافی کلی بر همه امور داشته و بستر فعل تربیتی را در بین دانشآموزان، معلمان، مشاوران و فراهمآورد، به وادی اموراجرایی چون برگزاری صبحگاه، آراستن فضای فیزیکی مدرسه، تهیه شعار یا متنی برای مناسبتها، سخنرانی در صبحگاه و عصرگاه تنزل یافت. اصل این نقش چنان فرو کاسته شد که مربیان پرورشی و امور تربیتی برای تحمل فضای مدرسه به کلاس پرورشی، برگزاری اردو و ... پناه بردند. در این میان نقش مشارکتی دانشآموزان به عنوان بزرگترین سرمایه و ظرفیت مدرسه فراموش شد و در نتیجه نهاد امورتربیتی تضعیف، لاغرو لاغرتر شد.
احیای امور پرورشی و تربیتی در گرو تغییر نگاه به این نهاد انقلابی است
همین است که اعتقاد راسخ دارم بازخوانی و تثبیت واقعی نقش امور تربیتی و احیای آن در گرو احیای نقش مربی تربیتی، ایجاد هماهنگی و یکدلی بین همه اعضای مدرسه برای حرکت در مسیر فعل تربیتی، بهرهگیری از مشارکت دانشآموزان و ارتباط با خانودهها در مسیر تحقق تربیت اسلامی است. موضوعی که بحث دین و ارزشهای دینی فقط بخشی از آن است و باید تمام ساحتهای دیگر وجودی فرد مانند مهارتهای زندگی، آداب اجتماعی، روحیه مشارکت جویی و تعامل و در حقیقت کلیت «مدرسه زندگی» را در برگیرد تا بتوانیم در باز آرایی و احیای نقش مهم و حیاتی نهاد امور تربیتی موفق و اثر آن را در خروجی کار یعنی دانشآموزانی، مؤمن، شجاع، مسئول، کارآمد و با نشاط ببینیم و به آن افتخار کنیم. امروز روا نیست که مسئولیتی را در حوزه مهم امور تربیتی و پرورشی بپذیریم و در نقش یک گزارشگر صحبت از بیانگیزگی مربیان پرورشی داشته باشیم یا از نبود بودجه و امکانات بنالیم. تفاوت کسی که مسئولیتی را میپذیرد با دیگران این است که بهجای گزارشدهی صرف، باید کاری بکند، نقشهای داشته باشد و چون شهیدان رجایی و باهنر و مربیان جان برکف دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس، با دست خالی در بستر اخلاص و جهاد و از خودگذشتگی زندگی بیافریند. بدیهی است که لازمه هر کاری وجود بودجه، اعتبار و پول است اما نشستن و نالیدن و ناکار آمدیها را به شرایط و زمانه و دیگران نسبت دادن با رویه و مشی جهادی بنیانگذاران نهادامور تربیتی همخوانی ندارد. احیای امور پرورشی و تربیتی در معنای واقعی آن در گرو تغییر نگاه به این نهاد انقلابی و جان بخش در روح و کالبد نظام تعلیم و تربیت است.
دکتر محمد ابراهیم محمدی | پژوهشگر و کارشناس امور فرهنگی و تربیتی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد