از حیث نظری، فراتر از مردمسالاری دینی، منطقاً و عقلاً نظریه سیاسی بهتر و کاملتری برای ایرانیان، امکانپذیر نیست. زیرا مردمسالاری دینی، همه مزایا و مواهب و امتیازات ادعایی و مفروض دموکراسی را دارد، ولی چون با فطرت و آیین و شریعت الهی پیوند میخورد، غنا و ارتقا و تکامل مییابد. بنابراین در مقایسه با همه مکاتب و تئوریهای بشری موجود، عالیترین الگوی نظری برای نظام سیاسی یک ملت موحد و متدین و متعالی، نظام مردمسالاری دینی است.
در عرصه اندیشهورزی و نظریهپردازی، همه جریانهای ضد انقلاب و نیروهای موسوم به اپوزیسیون، دچار بحران و انسداد ذهنی و فکری هستند و نمیتوانند حتی یک پله بالاتر از این نظریه و الگوی متکامل، پیش بروند و ادعا و داعیه نو داشته باشند. پنبه تئوریک انواع سلطنت و جمهوریهای سکولار، سالهاست که در دنیا زده شده، و نقایص و عیوب و اشکالات و مشکلات اساسی و لاینحل آنها در دهها کتاب و صدها مقاله خارجی و داخلی، آشکار و عیان گردیده است.
به ویژه: معضل ذاتی حاکمیت الیگارشیک سرمایهسالاران مسلط بر احزاب و رسانهها، مشکل بنیادین تساوی قانون با منافع اقلیت و الیت حاکم، و آسیب اساسی سلطه مبتنی بر تزویر و تحمیق و تضعیف اکثریت مردم در پوشش دروغین آزادی و حقوق بشر. تا آنجا که آخرین گریزگاه و دفاعیه دموکراسیخواهان سکولار، چنین بوده که: دموکراسی، شرّ کمتر است، شیطان کوچکتر است، سلطهگری مزیّن به زینت رأی و مقبول طبع عوام است، مولود حاکمیت بورژوازی و کاپیتالیسم، حاصل جبر تجارب دردناک تاریخ خونآلود غرب، و نامطلوب مقدور در برابر مطلوب نامقدور است.
در بیابان اندیشههای بشری غرب، دموکراسی و انواعش به ویژه لیبرالدموکراسی، به لنگه کفش پاره و نعمتی بیبدیل بدل شده که در حاکمیت محتوم سرمایهسالاری فاسد و زورمدار غربی، تنها روزنه اندک تنفس و کوره راه کاستن از آسیبها و رنجهای بشر غربی و غربگرا، محسوب میشود. نظریهای ناقص و نارسا و ناتمام که ضعفها و نقصها و عیبهایش، اجتنابناپذیر و ناگزیر، تلقی و پذیرفته شدهاند.
اما در نظریه مردمسالاری دینی؛ ارمغان انقلاب اسلامی ایران، محتوای دینی در قالب مردمسالاری، رافع کاستیها و اشکالات و عیوب دموکراسی سکولار سرمایهسالار میشود. بدینسان نزدیکترین الگوی ممکن به نظام الهی «ولایت و امامت» برای انسان معاصر ارائه شده است. تقرّب به آرمانهای اساسی انسانها برای تحقق آزادی و عدالت و اخلاق و معنویت، در مردمسالاری غنیسازی شده با دین و شریعت، به قدر مقدور و سعی میسور بشری، دستیافتنی و امکانپذیر شدهاند. جنگ آرمان و واقعیت به واقعگرایی آرمانخواهانه و عملی تبدیل شده، و آرزوی آزادی و تمنای عدالت در هزارتوی حاکمیت سرمایه به نام دموکراسی، به مسلخ کشانده نمیشود.
از لحاظ عملی هم، نظام جمهوری اسلامی ایران، با همه چالشها و مشکلات و ضعفهایش، به اتکای دستاوردها و تواناییها و پیشرفتهایش، و به رغم افت و خیزها و ناکامیها و کامیابیهایش، و با وجود انواع تهدیدها و خطرات و صدمات وارده بر پیکر سختجانش، همچنان برخوردار از استحکام درونی و ریشهدار و استوار، هنوز هیچ آلترناتیو و جایگزین محتمل و موجّهی ندارد، و زین پس نیز نخواهد داشت. غایت نظری و عملی نظام جمهوری اسلامی، گذار از دولت مضطر منتظر و اتصال به حکومت الهی مهدوی است. همانگونه که فرد منتظر مصلح موعود، خود باید صالح باشد، نظام منتظر نیز باید به اضعاف مضاعف صالح شود و در طریق صلاح و اصلاح، و بسط حرّیت و عدالت و معنویت، برقرار و باقی بماند.
در نوسانات و فراز و فرودهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعیسیاسی چهار دهه گذشته، همواره بنا به «عقل عملی» و «خرد جمعی» اکثریت ایرانیان، همچنان، بهترین آلترناتیو و گزینه، تداوم رشدیابنده و اصلاحمدار همین نظام با رفع ضعفها و مشکلات، بهبودبخشیِ کارآمدی، تحول مستمر، و تکمیل و تقویت توان ملّی، بوده است. ورنه، ایدههایی که صریحاً یا تلویحاً مبتنی بر براندازیاند، و دگرگونی منفی ساختاری و فروپاشی اساسی را توجیه و تزیین میکنند، بر همگان روشن شده است که منطقاً و عملاً جز به نفی دین و زوال اخلاق و محو شریعت، تخریب و تجزیه، شورش و هرج و مرج، و انحطاط و اضمحلال موجودیت و هویت ایران، رهنمون نخواهند شد.
در تجربه زیسته نیز هیچ کدام از جریانهای مدعی مخالف و معاند نظام، قادر نیستند "عملاً" راهی روشن و کمهزینه و شرافتمندانه به سوی اصلاح و صلاح ایران بگشایند که از مسیر آشوب و اغتشاش و ترور و تخریب وطن نگذرد و به جهنم دنیا و آخرت منتهی نشود.
حتی در حد نمایش جنبش و ادای انقلاب و پز اپوزیسیون، عاجزند که بگویند و بنمایانند که: ما یک رهبر با کفایت و لایق، یا کادر فکری و سیاسی توانمند، شورای انقلاب یا دولتمردان صالح و قدرتمند و مقبولی را داریم، آرمانها و اهدافمان، متمایز و فراتر از برنامه مطلوب قانون اساسی و کارنامه مقدور نظام کنونی، چنین و چنان است، فردا روز موهومی که کار جمهوریاسلامی تمام شد، ما با این طرح و تیم و تشکل و تدبیر، خواهیم آمد. و البته، از تبار ترور و تجزیه و تخریب وطن، نمیشود و نمیتوان طرح و عمل معقول و موجه، انتظار داشت.
تروریستهای سلطنتطلب و تجزیهطلب و خشونتطلب؛ اشرار منافق و پهلویچی و کومله و دمکرات، و بقیه جماعت عاطل و باطل و علّافان خارجنشین، علاوه بر فحاشی به یکدیگر و گیس و گیسکِشی همدیگر بر سر قدرت و حکومت وهمی آینده، به جریان اپوزیسیون مدعی در داخل نیز اینگونه فحش میدهند که: شما خودتان جزو مجرمان قبلی نظام هستید و باید حساب اعمال و مناصب گذشته را پس دهید. شما دروغگو، چندچهره، فرصتطلب و دنبال منافع شخصی خودتان هستید، هر زمان منافعتان اقتضا کند، حتی همین الان هم، مجدداً طرفدار و جیرهخوار نظام جمهوریاسلامی میشوید. همیشه فقط دنبال منفعت و امتیاز جدید هستید و برایتان فرقی نمیکند که جیره و مواجب از کجا برسد.
همچنین خطاب به متوهمان داخلنشین میگویند: اگر قرار بود ما به جریانی از درون انقلاب تن در دهیم، که هدف سقوط نظام را مطرح نمیکردیم. مگر مغز خر خوردهایم که به جای اصل سکولارهای غربساخته، جنس بَدَلی برساخته و برخاسته از بریدگان دین و نظام و اصلاحطلبان سکولار فرصتطلب را ترجیح دهیم. وقتی که میگوییم مرگ بر جمهوری اسلامی، حامیان سابق و لاحق، همه را درهم میگوییم، سوا و جدا نمیکنیم.
مدعیان موسوم به اصلاح طلبی و تجدید نظر طلبی و اهل حیرت و حسرت و ندامت، بالیده و فربهشده در آغوش رانت و امکانات قبلی همین نظام هم، بر این منوالِ نوالهخوارانِ خارجه به صدر و ذیل محفل براندازان سهآتیشه راه چندانی ندارند. نهایتاً در حد کاتالیزور و تسهیلکننده و دستمال یکبار مصرف، ممکن است در مرحله اول اوهامِ اسقاط نظام ایران به کار آیند.
به انکار و اصرار شومنها و غوغاییها و ژاژخاهای اپوزیسیون خارجنشین که خود را در مقام مقسّم غنایم خیالی آینده موهوم نشاندهاند: حتی اگر نمکخوردگان نمکدانشکسته داخلنشین در اثبات کفر خویش به انقلاب و عناد با نظام، خودکشی کنند و کاسه داغتر از آش ضد انقلاب شوند، خیالات خام و آرزوهایشان بر باد است، و کیسههای طراریشان، تهی و خالی خواهد ماند.
در این هیاهو و غوغا و ضوضای نامیمون، در بالماسکه و مضحکه ضد انقلابیون موسوم به اپوزیسیون، هیچ کدام از افراد و جریانات پوچ و پوک ضدانقلاب خارج و داخل، آنقدر جدی محسوب نمیشوند که از آنان توقع برود که در ارائه یک الگوی نظری و عملی معقول و مقبول برای تغییر و اصلاح، در ایران بزرگتر و قدرتمندتر از تصورات و اوهام آنان، قادر و لایق باشند. آنان در اوج لجاجت و شناعت و بلاهت به ایرانستیزی و دینستیزی و اخلاقستیزی عریان برخاستهاند تا کسب و کار خونین و متعفن خود را رونق بخشند و به نواله و طعمه و لقمهای، همچنان وظیفهخوار بایدن و چارلز و مکرون و نتانیاهو و امثالهم باشند و روزگار خوار خویش سپری سازند.
پس در این شرایط وانفسای افسردگی ضد انقلابیون بعد از برگریزان پاییز ۱۴۰۱، که کارفرمایان آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی آنان به هزیمت و شکست خویش در مواجهه با ملت ایران اذعان و اقرار کردهاند، بر اپوزیسیون درمانده و وامانده، دیگر حَرَجی نیست که با اطوار ایدئولوژیک و ژست آلترناتیوسازی نتوانستند به بنیانهای سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی، حتی اندکی ضربه و صدمه اساسی و جبرانناپذیر وارد سازند.
گفتمان متقن جمهوری اسلامی، نهایت و غایت تحول مطلوب و ممکن مردم ایران را در غیاب امامت معصوم(ع)، نظراً تقریر و تبیین کرده، و عملاً هم طی ۴۴ سال گذشته از آزمونهای خطیر و خطرناک بیشماری، سربلند بیرون آمده، و دستاوردها و تواناییها و پیشرفتهایی شگرف احراز کرده است. البته در تحقق بسیاری از اهداف آن، هنوز راه بسیار طولانی و مسیر دشواری در پیش است.
اما این واقعیتی مستند و مستدل و مستحکم است که «نظریه مردمسالاری دینی» در جایگاه تقریر، تدوین، تبیین، و تقویت مبانی اعتقادی و استدلالی و فلسفی، به بلوغ و انسجام نظری، و قوام بالنده و پاینده معرفتشناختی رسیده است.
و به اتکای گامهای عملی و پیشرفتهای گسترده و متنوع و متعدد، نظام محقّق نیز روز به روز استحکام درونیاش بیشتر شده و با عبور از بحرانها و موانع دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه، آبدیده و مقاومتر و قویتر شده است.
پس، دشمنان ایران با نظامی روبرو هستند که به لحاظ تئوریک، خلل و منفذ و نقص نظری آسیبپذیر ندارد، و به لحاظ عملی هم، دائماً در حال تحول و آفتزدایی و قدرتمندتر شدن است. اگر ۴۰سال، یا ۳۰سال، یا ۲۰سال پیش، حتی فرصتی و احتمالی و شانسی واقعی برای اسقاط نظام وجود داشت، الان بعد از ۴۴ سال، در عرصه عملی، حتی اندکی امکان براندازی نظام ولو از طریق نقاط ضعف مهم هم، از بین رفته است. به رغم اینکه طی دهه اخیر، مشکلات معیشتی مردم، زیاد شده و دشمنان، هوشمندترین و بیرحمانهترین تحریم های اقتصادی تاریخ بشر را علیه ملت ایران اِعمال کردهاند. به رغم اینکه اولین جنگ جهانی پسامدرن در فضای مجازی را، با رسانههای فوق مدرن و هوش مصنوعی به مردم ایران تحمیل کردند. به رغم اینکه شدیدترین محاصره دیپلماتیک و سیاسی تاریخ معاصر را در سالهای اخیر علیه ملت ایران و جبهه مقاومت، ایجاد کردند. به رغم همه فشارهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، و بازتولید و تداوم جنگ هشت ساله صدامی در قالب فتنهها و آشوبها و جنگهای تروریستی، جاسوسی، اطلاعاتی و اقتصادی. به رغم همه اینها، در آغاز سال ۱۴۰۲، نظام جمهوری اسلامی متعلق به ملت ایران، در اوج نشاط و پویایی و توانایی خود قرار دارد.
بنابر این طبیعی است که ضدانقلاب و جریانهای بدسرشت و بدسیرت و بدسگال مدعی اپوزیسیون، دائم در باتلاقهای خودساخته دست و پا بزنند و ادعاهای آکنده از سفسطه و مغلطه و خلاف واقعیت، و افسانههای خیالبافانه و وهمآلود بسازند و بسرایند.
از جمله، کسانی از مخالفان و معاندان آشکار و پنهان امامَین انقلاب، در داخل کشور به گزاف مدعی شوند که میخواهند شعارهای انقلاب، نظام و مردم را از نو به دست گرفته و احیا کنند. آیا اینان با پیوستن به طرحها و برنامههای آمریکا و انگلیس و اسرائیل، میخواهند این کار را انجام دهند؟ از که بریدند و به که پیوستند؟ ستاد صهیونیستی آشوب و اغتشاش را نادیده گرفته و اوباشگری اجامر و اراذل را «اعتراض مردم» و «جنبش پاک»، به نادرست و ناروا نامگذاری کنند، و به ناراستی و دروغ و دغا و جفا، از ایران و انقلاب سخن برانند؟
جالب است که معاندان خارج و داخل تحت حمایت رسانهای و مالی و لجستیکی و سیاسی «آمریکا» و متحدانش، مدتهاست که به این شائبه و اتهام دامن زده و میگویند: جمهوری اسلامی به روسیه و چین، وابسته شده است! در حالی که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حامی اسرائیل و صدام، بعد از فروپاشی، قریب دو دهه متحد و شریک غرب بود و الگوی گورباچفی و یلتسینی آن، محبوب و مطلوب مدعیان اصلاحطلبی شده بود.
روسیه در دوره غربگرایی، در کنار آمریکا و ناتو علیه ملت ایران مشکل سازی میکرد اما از تیغ اعتراض و انتقاد غربگرایان، مصون و محفوظ بود. اما بعدها که به علت الزام و اضطرار ژئوپولیتیک، و دورویی و عداوت غرب، و ظهور منافع حیاتی متفاوت و جدید، روسیه پوتین ناگزیر شد از همکاری استراتژیک با آمریکا و اسرائیل، چشمپوشی و عقبنشینی کند و به ناچار با برخی از منافع ملت ایران، همگرایی و همراهی پیدا کرد، از چشم اصلاحطلبان غربگرا و اپوزیسیون ضدانقلاب افتاده است.
چین "پسا مائو"ی پیوسته به اردوگاه غرب و پذیرای نظام کاپیتالیستی هم تا وقتی که الگوی غربگرایی و سازش با آمریکا بود، در چشم اپوزیسیون و غربگرایان ارج و قربی داشت و بعضاً اسباب ملامت و سرزنش ایران نیز بود که از چینیها یاد بگیرید و تن به هژمونی آمریکا بدهید تا رستگار شوید. اما وقتی که در استراتژی غربیها، تصویر چین شریک، به رقیب و دشمن بالقوه سلطه غرب تبدیل شد، دوستی استراتژیک با چین برای ایران، عیب و ایراد و نشانه وابستگی محسوب شد.
اگر ایران مقتدر کنونی اهل اندکی سازش و تسلیم و وابستگی بود که به مدار وابستگی همان آمریکا و اروپای محبوب اپوزیسیون بازمیگشت، با سابقه مشعشع دوران قاجار و پهلوی. کدام ناظر منصف و واقعبین در دنیاست که نداند رابطه راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران با دو دولت قدرتمند روسیه و چین، در اوج استقلال سیاسی و اقتدار نظامی و ژئوپولیتیک ایران، براساس منافع و امنیت ملی، عزت و حکمت و مصلحت شکل گرفته است. اما ضد انقلاب خارج و مدعیان داخل، این رابطه را مشابه «وابستگی» رژیم کودتایی پهلوی به انگلیس و امریکا نمایانده و میگویند: نظام، روسوفیل و چینوفیل شده است! البته به زبان بیزبانی و بازبانی، مطلوب و مقبول آنان این است که نظام ایران، انگلوفیل و آمریکوفیل و صهیونوفیل باشد.
ولی چون جمهوریاسلامیِ مستقل و مقتدر، با همگرایی قدرتهای آسیایی، عضو مؤثر اتحادیه سازندگان نظام چندقطبی جدید جهانی شده است باید به کذب و افترا وابسته نامیده شود، و در پیشگاه هژمونی رو به زوال آمریکا و صهیونیسم، قربانی و براندازی شود.
ناگفته پیداست که روسیه کنونی به مراتب، کوچکتر و ناتوانتر از «آمریکا»ییست که ۴۴ سال کوشید و تریلیونها دلار هزینه کرد اما نتوانست بر نظام انقلابی ایران سلطه و سیطره پیدا کند. چین هم به رغم قدرت اقتصادی جهانگیرش، از لحاظ تاریخی و ژئوپلیتیک اساساً از دایره طمع و امکان خدشه به استقلال ایران، دور بوده و محلی از اِعراب نداشته و نخواهد داشت. این واقعیت غیر قابل انکاریست که ملت ایران با هویت اسلامی و انقلابی خود، در روابط با همه قدرتهای جهان، فقط منافع ملیاش را جلب و جذب و هضم میکند. انقلاب اسلامی از آغاز پیدایش خود، داعیه هویت و گفتمان نوین در مقابل همه شرق و غرب، از جمله چین و روسیه داشته است. مضحک است که کسی مدعی شود، ایران مقتدر کنونی، پس از ۴۴سال تحکیم استقلال و توان ملی، در مدار چین و روسیه قرار گرفته و مقهور این دو کشور شده است. بلکه در شرایط پیچیده جهان کنونی، این روسیه و چین هستند که به خاطر منافع اقتصادی و استراتژیک خود، به ایران، قدرت برتر خلیج فارس تا دریای مدیترانه، بیشتر نیازمند شدهاند. البته طبعاً ایران هم مانند روابط با بقیه کشورها، نیاز متقابل متعارف داشته و دارد. اما جمهوریاسلامی هیچ وقت به خاطر «نیاز و احتیاج»، استقلال و اصول و مبانی و ارزشها و عزت خود را زیر پا نگذاشته است. ایران اگر میخواست از اصول و اقتدار خود صرف نظر کند، و رفع نیاز را بر اصالت و کرامت و شرافت خود ترجیح دهد، در برابر آمریکا و ناتو، عقب نشینی میکرد. در سیاست خارجی نه شرقی نه غربی، طی ۴ دهه گذشته، ایران همواره با شیوهها و تاکتیکهای پویا و روزآمد و هوشمند، مسیر مستقل خود را پیش برده و در این مسیر، بالطّبع و بالتّبع دوستان و دشمنانی دارد و مییابد؛ برخی از دشمنانش شکست میخورند و به مرور تبدیل به بیطرف و بعضاً دوست میشوند. بعضی از دوستانش هم گاهی تبدیل به بیطرف یا رقیب و بعضاً افتاده در دام دشمن شده، یا در دوستی خودشان پایدار میمانند. بنابراین در این رابطه مستمر و متغیر دوستی و دشمنی سیاسی در عرصه جهانی، نظام مستقل مردمی ایران همواره کوشیده بر مبنای ارزشها، منافع، اقتضائات، مقدورات و شرایط، رابطه خود را تنظیم کند. در حدود و ثغور دایره مشخص «هویت و منافع و امنیت ملّی ایران». البته که در کنار کامیابیها و موفقیتهای بزرگ سیاست خارجی، برخی دولتهای پیشین اشتباهات تاکتیکی و ناکامیهایی هم داشتهاند. اما مسیر خدشه به استقلال و اقتدار ملی همواره مسدود بوده و مآلاً زیادهخواهیها و فشارهای دشمنان، راه به جایی نبرده است. امروزه هم چون نظام اسلامی در مقابل ظلم و باجخواهی و سلطهگری غربیها، عقبنشینی نکرده، و در آستانه بیبازگشت قدرت فرامنطقهای و استحکام کامل درونی قرار گرفته، در آشوب بیحاصل پاییز۱۴۰۱، دشمنان با تمام قوا تلاش کردند که ملت ایران را از پا بیاندازند.
اما مدعیان اپوزیسیون داخل کشور که تلقی و تصور و ادعا میکنند جمهوری اسلامی به انحراف رفته، برای مقابله با این انحراف کذایی، مفتون سیاهبازی پاییز پدرسالاران اپوزیسیون خارج، عملاً دست به دامن آمریکا و متحدانش شدهاند. اینان برای داعیه و دعوی اصلاح، منحرف و متمایل به همان دشمنان تاریخی ایران شدهاند که اساس انقلاب ایرانیان برای مقابله با سلطه آنان شکل گرفت. یعنی، به این سیره و سیاق، راه حل مقابله با انحراف در نظام، رفتن به آغوش و غلتیدن در دام و دامن انگلیس و آمریکا و صهیونیسم است. مدعیان شکستخورده و فرتوت «اصلاحطلبی آمریکایی»، هم به لحاظ نظریههای کلان فکری و هم به لحاظ تاریخی و تجربه عملی، و در قبال توان و قدرت ملی نظام جمهوریاسلامی، سخن جدید و مفید و معقولی برای گفتن ندارند. اما قدرت رسانه و فضای مجازی، ادعاهای صغیر و حقیر و دعاوی گزاف تحولخواهی غربپسند و دشمنشادکن را، بر اساس ترفند تکرار، چنان بزرگنمایی کرده که بر ذهن برخی مخاطبان، بسا فرصت و مجال تسلط بیابند. امکان دارد مخاطب کم اطلاع یا ناآگاه هم، موقتاً تحت تأثیر قرار گیرد. اما چونان گذشته، در درازمدت، این توانمندی و اقتدار ملّی نظام جمهوریاسلامی است که در عمل بر همه این توهّمات غالب شده و میشود.
بخشی از پیام و سخنان نوروزی و رمضانی رهبر فرهیخته، حاوی این تبیین واقعبینانه بود که دشمنان ملت ایران در مقابل قدرت و اراده نظام ملتبنیاد جمهوری اسلامی، مستظهر به عنایات الهی، شکست خوردهاند، و مسیر رفع عیوب و ضعفها و حل مشکلات و اشکالات و اصلاح امور و برنامهها، و «تحول انقلابی» در کشور، تداوم و تعالی و تصاعد خواهد یافت. بمنّه و کرمه.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد