در این میان اما تعداد کمی از آنها هم هستند که معروف به انجام کارهای عجیب و غریب بودند! در میان آنها نویسندههای پرمخاطب و محبوبی همچون آگاتا کریستی هم به چشم میخورد. کارهایی که گاه به شوخی و طنازی میتوان نسبت داد اما برخی از این عادتهای غریب به اندازه یک دردسر جدی میتواند برای آنها و جامعه میزبانشان تبدیل شود.
آگاتا کریستی
آگاتا کریستی بعضی از بهترین رمانهای رازآلود تاریخ ادبیات مثل «قتل راجر آکروید» را نوشت. یکی از شخصیتهای او - هرکول پوآرو - تنها شخصیت تخیلی است که به مناسبت درگذشتش مطلبی در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد. کریستی فردی جذاب بود که طرح قصههایش را هنگام خوردن سیب میریخت. او اولین بریتانیایی بود که یاد گرفت ایستاده موجسواری کند. اما عجیبترین کارش ناپدیدشدن به ظاهر تصادفیاش در سال ۱۹۲۶ بود. سوم دسامبر بعد از اینکه دخترش را بوسید و شببخیر گفت از خانه بیرون رفت و ناپدید شد. بیش از هزار افسر پلیس مدتها جستوجو کردند اما نتوانستند پیدایش کنند. به ناچار دستبهدامن سر آرتور کانن دویل و دوروتی ال سیرز شدند. ماجرا ۱۱ روز بعد با پیداشدن کریستی در هاروگیت ختمبهخیر شد. خانم نویسنده ادعا کرد چیزی به خاطر نمیآورد اما بازرسان باور نکردند: او با نام معشوقه همسرش در هتلی اتاق گرفت. هرگز درباره خیانت صحبت نکرد اما بلافاصله بعد از آن از شوهرش جدا شد.
ویرجینیا ولف
امروز که اطلاعات ما درباره بیماریهای اعصاب و روان بیشتر شده میدانیم که ویرجینیا ولف، یکی از برجستهترین نویسندگان جهان که رمان «موجها» را نوشته، همه عمر با این بیماری دستوپنجه نرم میکرده است. پزشکان بعضی از دندانهایش را به امید از بین بردن عفونت کشیدند. ولف از این کار پزشکان دلخور بود. درباره این موضوع در کتابچهاش نوشت که افسردهتر شد. زندگی او همیشه با توهمهای عجیب و غریب همراه بود. تصور میکرد پرندگان به زبان یونانی برایش آواز میخوانند. نویسنده برجسته همراه پنج رفیق خود به لندن رفتند، صورتشان را سیاه کردند، با ریش و سبیل مصنوعی در نقش شاهزادگان حبشی ظاهر و موفق شدند در توری ۴۵دقیقهای از امکانات نیروی دریایی بریتانیا بازدید کنند. کار ولف و همراهانش مثل این است که امروز کسانی ناسا را وادار کنند همراه مریخنورد در مریخ گشتوگذار کنند.
آرتور کانن دویل
سر آرتور کانن دویل که شرلوک هلمز، کارآگاه مشهور و خیالی را آفرید و قصههای رازآلود خواندنی مثل «درنده باسکرویل» را نوشت، نویسندهای باهوش بود که اعتقاد عجیبی به معنویتگرایی و عالم غیب داشت. کریستوفر سندفورد، نویسنده کتاب «مردی که شرلوک خواهد بود» معتقد است ایده معنویتگرایی را پدر کانندویل که علاقه زیادی به جن و پری داشت در ذهن پسرش کاشته. اما به نظر میرسد علاقه وسواسگونه سر آرتور کانندویل به معنویتگرایی ناشی از فقدان بود: او دستکم ۱۱ عضو خانوادهاش (از جمله پسر و برادرش) را به دلیل حضور در جبهههای جنگ جهانی اول از دست داد. خالق شرلوک هلمز برای ارتباط برقرارکردن با روح عزیزان از دسترفتهاش جلسات احضار روح برگزار میکرد که باعث شد دوستان نزدیکاش را از دست بدهد.
چارلز دیکنز
پیش از اختراع اینترنت، شبکههای اجتماعی و سایتهایی که فیلم و سریال پخش کنند، مردم مجبور بودند راهی برای سرگرمکردن خود پیدا کنند. چارلز دیکنز، نویسنده رمانهای «داستان دو شهر» و «الیور توئیست» و… به سردخانه گورستان پاریس میرفت تا وقت بگذراند و سرگرم شود. دکتر هری استون، استاد مدرسه ادبیات دانشگاه کالیفرنیا معتقد است: «شیفتگی دیکنز به سردخانه بیشتر از تحقیقات بود. او زمان زیادی به اجساد نگاه میکرد. شبها که درگیر توهم و کابوس مردگان میشد درباره آدمخواری مینوشت.» اما دیکنز نقش زیادی هم در تغییر رفتار غسالان با مردگان داشت. در سال ۱۸۵۶ وقتی مردم متوجه شدند با اجساد عزیزانشان بدرفتاری میشود به او مراجعه کردند. نویسنده برجسته سیستمی طراحی کرد که با اجساد به جای پرتشدن با احترام رفتار شود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد