البته این نگاه چندان هم افراطی نیست و از دستدادن کار تأثیر زیادی روی زندگی اقتصادی، اجتماعی و روانی افراد میگذارد. در میان تمام آثاری که در این سالها در سینما تولید شده است، در هر دههای به تناسب فضای اجتماعی که هریک از ما در آن زندگی کرده و روزگار گذراندهایم؛ اثری بوده که توانسته نبض مخاطب را به دست بگیرد. شاخصترین یا گزندهترین فیلم تاریخ سینمای جهان در این زمینه فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین است؛ فیلمسازی که به اشکال مختلف دغدغههای عصر صنعتی را در فیلمهایش یادآوری میکند. به عنوان مثال در «عصر جدید» کارگری را میبینیم که میان چرخدندههای صنعتیشدن تمام لوازم کار گیر میکند و شخصیتش از لحاظ روحی در آستانه فروپاشیاست. در سینمای ایران نیز آثاری از این دست که توانستهاند تا حدودی ذهن مخاطبان را با دغدغههای زندگی یک کارگر آشنا کنند، کم نبودند.
کارگران در جنگ و تبعاتش
در دهه ۶۰ مردم که هنوز در فضای سالهای اول انقلاب بودند و هنوز اقتصاد کشور شکل نگرفته، با جنگ تحمیلی و تبعات آن درگیر شدند و ایثار و از خودگذشتگی و مقاومت کارگران جزو ارزشهایی است که در این دهه بیشتر مورد توجه قرار گرفت. شاخصترین فیلم در این زمان فیلم «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد است. داستان این فیلم درباره علی پسر نوجوانی است که پدرش را از دست داده و برای پیدا کردن شغل، تحصیلش را رها میکند و در یک چاپخانه کارش را شروع میکند، اما او با یک مشکل مواجه است؛ این که صاحبکارش میان او و پسری دیگر به نام رضا مجبور است یکی را برای کار انتخاب کند و از آن زمان نوعی رقابت و درگیری برای تصاحب کار بین این دو به وجود میآید.علی و رضا بین اخلاق و تعهد کاری گیر میکنند و در نهایت وقتی علی به خانه رضا میرود و وضع نابسامان زندگی آنها و پدر مریضش را میبیند، این رقابت برای او تمام میشود.
بازنمایی شکاف طبقاتی
دهه ۷۰، دورهای است که کمی رنگ به سفرهها آمد و رونق اقتصادی ایجاد شد؛ اما جامعه همچنان با تبعات تورم دست و پنجه نرم میکرد. مهمترین فیلم در این دهه «روسری آبی» است که ماجرای عشق مردی مسن و پولدار(عزتا... انتظامی) به دختری کمبضاعت (فاطمه معتمدآریا) را روایت میکند و نشاندهنده دغدغههای فکری و اقتصادی زندگی کارگران و شکاف طبقاتی موجود در جامعه در این دهه است.
کارگران خسته و آغاز سیاهنمایی
در دهه۸۰، تعداد و کمیت فیلمهایی که کارگران در آن حضور داشتند بیشتر است، اما جایگاه کارگر چندان در این آثار تغییری نکرده و میبینیم کارگران معمولا خسته هستند و به شرایط موجود تن دادهاند. «به آهستگی»، «ریسمان باز»، «بیست»، و... جزو فیلمهایی است که در این دهه ساخته شد و اکثرشان پیرامون دغدغههای اقتصادی، معیشتی و فاصله طبقاتی شکل گرفتهاند. کارگران فیلمهای این دهه یا مانند محمود فیلم «به آهستگی» درگیر سنتهای اجتماعی هستند، یا مانند شخصیتهای فیلم «بیست» با ترس پسزدهشدن و به حاشیه راندهشدن روبهرو هستند و میکائیل و عسگر در «ریسمان باز» شخصیتشان را در گفتوگو و کار برای طبقات بالاتر برای تماشاگر تعریف میکنند.
رونق بازار سیاهنماها
در دهه ۹۰، فیلمها راه دهههای قبل را از لحاظ رویکردی که نسبت به کارگران داشتند، ادامه دادند و ما شاهد تحول زیادی در این رابطه نبودیم. «خداحافظی طولانی» به کارگردانی فرزاد مؤتمن و «انارهای نارس» به کارگردانی مجیدرضا مصطفوی نمونهای از این فیلمها هستند که بیش از گذشته شمایل زندگی طبقات متوسط را در آن نشان دادهاند که از لحاظ بازنمایی حقایق موفق بودهاند، اما پیامد آن شکلگیری سینمایی است که به آن چرک یا سیاه میگویند. از طرف دیگر کارگران این فیلمها چندان مطالبهگر نیستند و نمیدانند آینده چگونه برایشان رقم میخورد. نمونه این دست فیلمها میتواند فیلم «آستیگمات» باشد که شاید در جهت تکرار موفقیت فضای فیلمهایی مانند «ابد و یک روز» ساخته شد. این فیلم ماجرای مردی (با بازی محسن کیایی) را روایت میکند که برای پولدارشدن به فکر پرورش زالو میافتد و در ادامه با ناکامیهایش، نقشههای خوشبختیاش نقش برآب میشود.
دغدغههای کودکان کار با روشنگری مجیدی
در دهه ۱۴۰۰ نیز به دلیل این که سینما با بحران شیوع کرونا مواجه بود، آثار زیادی ساخته نشد که بخواهیم برآیند آن را در سینمای اجتماعی و کارگری ببینیم و بیشتر فیلمهای اکرانشده، در سالهای گذشته ساخته شده است. یکی از شاخصترین فیلمهایی که در این بازه زمانی اکران شد، فیلم «خورشید» مجید مجیدی است که به موضوع کودکان کاری میپردازد که با وجود چالشها و مشکلات سر راهشان بعدازظهرها در یک مدرسه مشغول کار هستند و شخصیت اصلی داستان؛ یعنی علی به دنبال گنجی است که یک نفر آدرسش را در مدرسه به او میدهد و علی هم تصمیم میگیرد به مدرسه برود و این آغاز ماجراست. یکی از ویژگیهای مثبت خورشید که منتقدان نیز روی آن تأکید داشتند این بود که خلاف فیلمهای دیگری که سال۹۷ در جشنواره فیلم فجر اکران شدند، در پی این نبود که از بدبختی پلی بسازد برای نمایش سیاهی، این فیلم در عین صحبت از درد بچههای کار روی سیاهی مانور نداد و به جز این بازی تمام بچههای فیلم که بچههای کار بودند، خیلی خوب از آب درآمده بود. صحبت از کارگران در سینمای ایران همیشه با اوضاع اقتصاد و جامعه پیوند میخورد، اما در سینمای ایران معمولا کارگران بهانهای برای روایت قصه اصلی هستند و هیچ وقت به مشاغل به شکل تخصصی نگاه نشده یا کمتر نشان داده شده است که تعطیلی یک کارخانه و تعدیل نیرو تا چه اندازه میتواند زندگی یک کارگر را با مشکلات و مسائلی روبهرو کند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد