گرچه این روش در ابتدا خیلی جواب داده بود و مورد توجه بچهها قرار گرفت اما بهمرور این روش به تکرار رسیدهاست و گاهی تهیهکنندگان همچنان درگیر چنین کلیشههایی میشوند و باز هم روند ساخت برنامههایشان به این صورت است اما با تاسیس شبکههایی ویژه خردسال، کودک و نوجوان، تولید برنامههای این گروه سنی سر و شکل درستی به خودش گرفت و مدیران این شبکهها در طول سالهای اخیر تلاش کردهاند با جذب نیروهای خلاق و بهره بردن از ایدههای خلاقانه، نفس تازهای به برنامههای خردسالان و کودکان بدمند تا با حالوهوای بچههای امروز هم همخوانی داشته باشد؛ به همین دلیل صرفا به سرگرم کردن بچهها توجه نکردند و سعی داشتهاند در قالب بستههای محتوایی صحیح که خیلی خوب هم کادوپیچ شدهاست، آیتمهای آموزشی هم جا بدهند تا بچهها هم تماشا کنند، لذت ببرند و هم یاد بگیرند.
یکی از این برنامهها، مهدپویا است که به تهیهکنندگی و کارگردانی سارا روستاپور توانسته جای زیادی را در قلب بچهها باز کند. کافی است سراغ بچهها بروید و به آنها بگویید مهدپویا را میبینند یا نه؟ بدون شک اکثر آنها جواب مثبت میدهند و خواهند گفت که با این برنامه کاردستی یاد میگیرند یا اینکه یاد میگیرند چطور غذا بخورند و... .
همه این موارد ما را بر آن داشت تا در یکی از روزهای بهاری میزبان عوامل برنامه مهدپویا سارا روستاپور تهیهکننده و کارگردان، اسماعیل جعفری کارگردان، سپیده و ساناز شاهحسینی نویسندگان، پریا فتحی سردبیر، محمد حداد روانشناس، زینب پرسم ناظر کیفی، ساناز عباداللهینظری و تارا حیدری عروسکگردان و محبوبه ساداتموسوی تدوینگر باشیم. نکته قابلتامل این است صداپیشههای این برنامه بچهها هستند.
برنامه مهدپویا یک بسته مفرح و آموزشی برای بچههاست که در آن تلاش کردهاید در قالب آیتمهای متنوع همچون کاردستی، آزمایش، آموزش مهارتهای اجتماعی، آموزش تغذیه درست و... به بچهها هر آنچه لازم است آموزش بدهید.
قبل از شکلگیری طراحی این بسته محتوایی تا چه میزان برنامههای خارجی در حوزه خردسالان و کودکان را دنبال کردید و آیا برای مبنای برنامه از آن آثار یا کتاب خاصی الگو گرفتهاید؟
سارا روستاپور، تهیهکننده و کارگردان: اولین مسأله این است که مهدپویا زمانی تولید شد که بچهها نیاز به آموزش داشتند؛ یعنی دیدیم که در رسانه جای آموزش برای بچههای پیشدبستانی خالی است و خیلی نیاز دارد. گروه هدف برای بچههای پیش دبستانی مشخص بود و نیازهایشان شناخته شده بود و میدانستیم برای چه گروهی برنامهسازی میکنیم و برنامه جای خود را پیدا کرد. از سوی دیگر بستهای که درنظر گرفتیم صرفا آموزشی نبود و سرگرمی صرف هم نبود، بلکه ترکیبی از این دو بود. نوع ساختارش جدید بود و قرار شد ساختارشکنی کنیم. در ابتدا نگرانیهایی وجود داشت و میگفتند شاید این نوع ساختار جواب ندهد و ممکن است مخاطب چندان با آن ارتباط برقرار نکند. در صورتیکه سال اول پخش برنامه طبق نظرسنجی خود سازمان 64 درصد مخاطب داشت. در اکثر کارها یک خاله هست با عروسک اما ما ساختارشکنی کردیم. از آنجایی که شبکهپویا یک شبکه پرمخاطب است، گروه هدف مشخص دارد و استاندارد برای کودکان است، به همین دلیل برنامه با اقبال روبهرو شد؛ ضمن اینکه کارهای خارجی زیادی را نگاه میکنم و به بچههای گروه هم گفته بودم، نگاه کنند. مسألهای که وجود دارد این است که ما را به ورکشاپهای خارجی نمیفرستند و تلویزیونمان هم روابط خاصی با تلویزیونهای کشورهای دیگر ندارد، پس عملا تبادل اطلاعات نداریم. تنها راهی که برایمان میماند این است که مرتبا کارهای خارجی را ببینیم؛ چون آنها تجربههای بهتر و موفقتری در زمینه برنامهسازی دارند که میتواند بسیار کمک کند تا بتوانیم برنامه بهتری بسازیم. البته بخشهای زیادی از مهدپویا کار خودمان است و خودمان آن را طراحی کردیم ولی از چند برنامه خارجی خوب و استاندارد ایده گرفتم که یکی از این برنامهها بیبی اینشتین و دیگری کودک کنجکاو بود. کتابها را خانم پریا فتحی، سردبیر برنامه به ما معرفی کردند و دو کتاب هم آقای دکتر پورحسین در سری اول برنامه به من داد که از ژاپن و آلمان بودند و ترجمه شدند که در رابطه با مفاهیم آموزشی قبل از ورود به دبستان بودند و ایده خیلی زیادی از آنها گرفتم.
دنیای بچهها با وجود سادگی اما مرتب روزبهروز تغییر میکند. برای نگارش و سردبیری برنامه مهدپویا تا چه حد با بچهها در ارتباط بودید که محتوای برنامه متناسب با نیازهای بچهها شکل بگیرد تا بتواند پاسخگوی مناسبی برای بچهها باشد؟
سپیده شاه حسینی، نویسنده: وقتی برای کودک کار میکنید خودتان باید دو مرحله جلوتر از کودک باشید؛ یعنی اگر فیلمی هست، باید ببینید یا اگر کتابی میآید، باید بخوانید و گروه نویسندههای ما این ویژگی را داشت. کتابهایی که میآمد را با هم میخواندیم و با هم به نتیجه میرسیدیم. مهدپویا مفاهیم را آموزش میدهد و آموزش چیزی نیست که بگوییم تمام شد. فقط میشود با شیوه جدیدتر و بهروزتری گفت. در این فصل در متنها مشاهده را خیلی دخیل کردیم. شاید تا یکی دو سال پیش خانوادهها دلشان میخواست بچهشان به مهد کودک برود و پشت میز نشستن و قانون را یاد بگیرد؛ اما الان خانوادههایی را داریم که تمام دغدغهشان این است که میتوانم بچهام را کدام مدرسه ببرم که مشاهده محور باشد و بچهام راحت باشد، ولی یاد بگیرد و دیگر پشت میز ننشیند، بنویسد. اینها چیزهایی بود که سعی کردیم در مهدپویا لحاظ کنیم؛ این که برای خود بچه سؤال پیش میآید، خودش تلاش کند دنبال پیدا کردن جواب برود. سعی کردیم راه حلهامان طوری باشد که خطری برای کودک نداشته باشد و داشتن روانشناس کودک در گروه کمک زیادی به ما کرد که کارمان از این خط بیرون نزند. انیمیشنهایی که خانم روستاپور معرفی میکنند را میبینیم، خیلی جذاب است. به نظرم او همیشه از بچههای چهار پنج ساله دو قدم جلوتر است.
ساناز شاهحسینی، نویسنده: یکی از دلایلی که برنامه مهدپویا به این مرحله رسیده این است که اجباری در کار نیست؛ یعنی از اول موضوعات مشخص است و نویسندهها میتوانند هر موضوعی که دربارهاش اطلاعات بیشتری دارند را انتخاب و رویش کار کنند. کار، گروهی است و این نیست که متن را صرفا یک نفر بنویسد. ایده را میدهیم و با هم همفکری میکنیم. اینها از جمله دلایلی است که کار تا الان توانسته موفق باشد و همگروه بودن خیلی مهم است. در مجموع به شکل حرفهای برنامههای کودک را نگاه میکنیم و سعی داریم خودمان کودک باشیم و ببینیم. باید یادمان بیاید زمانی که آموزش دیدیم چه چیزهایی اذیتمان میکرد و این بار خودمان آنها را برای بچهها استفاده نکنیم. بنابراین با اشراف به این موارد کار را مینویسیم.
با توجه به ویژگیهایی که برنامه مهد پویا دارد و شامل بخشهای متنوع در آیتمهای کوتاه است، آیا میتوان گفت که این برنامه یک مهدکودک تلویزیونی برای بچههاست که با این برنامه مهارتهای مختلف را یاد میگیرند؟
پریا فتحی، سردبیر: با توجه به تغییراتی که در حوزههای جدید با آنها مواجهیم، خوشبختانه والدینی داریم که خود را با این سبک زندگی همگام کردهاند؛ اما هنوز مهارت لازم را ندارند که بتوانند در رویارویی با مسائل، مشکلات، تغییرات و مقتضیات این زندگی جدید و تغییرات، بچههاشان را رشد دهند و توانمند سازند. مهدپویا در این زمینه خیلی تاثیرگذار بود و ما با این شیوه کار را پیش بردیم که بتوانیم بچهها را در مواجهه با چالشهای زندگی روزمره سازگارتر کنیم و موفق هم بودیم. از کتابهای مختلف و روشهای آموزشی کشورهای موفقی مثل ژاپن، فنلاند و کوبا که در این زمینه حرف برای گفتن دارند الگوبرداری شده و تلاش کردیم از روشهایی که با فرهنگ ما سازگارتر است استفاده کنیم. در رابطه با موضوعاتی که مورد بحث قرار گرفته و به عنوان هدف برای قسمتهای گوناگون طراحی شده، فکر شده؛ ضمن این که سعی کردیم با قسمتهای قبلی خیلی مشابهت نداشته باشد و در عین حال یک ارتباط معنایی بینشان برقرار شده و با رویکردهای خلاقانهتر و با یک نگاه جدیدتر به موضوعات مختلف تلاش کردیم برنامه را به شکل جدیدتری ارائه دهیم.
در این مدت چه بازتابهایی از بچهها دریافت کردید که از طرف شبکه تصمیم گرفته شد این مجموعه به سه فصل برسد و طراوتش را حفظ کند. غیر از این که سازندگان برنامه خوشفکر هستند و سعی میکنند خود را با نیازهای روز بچهها هماهنگ کنند، شما از طرف شبکه چه اقداماتی انجام دادید؟
زینب پرسم، ناظر کیفی: مهدپویا ویژگی مثبتی که دارد. در قسمت پیش تولید که بخش بزرگ نوشتن متنها و آمادهسازی سرفصلهای برنامه است، بسیار زمان گذاشته میشود تا آماده شود. ضمن اینکه مرتب مورد بررسی قرار میگیرد تا در نهایت به اتفاق خوبی که نیاز داریم برسد. این که کار به کلیشه نمیرسد به این دلیل است که هر فصلی که قرار است شروع شود با فصل قبلی مقایسه میشود که روی چه موضوعاتی کار شده، چه نکات مثبتی داشته؟ و کجاها میشود بهتر از این شود؟ این اقدامات باعث میشود هر فصل تازهتر شود. این که شبکه خیلی از این برنامه استقبال میکند به این علت است که برنامه دقیقا آن چیزی است که بچهها دوستش دارند؛ چون در حین اینکه پر از مفاهیم است، ولی با تنوعی که در آیتمها چیده شده موجب شده بچهها بدون این که احساس کنند دارند آموزش را یاد میگیرند، فکر میکنند یک برنامه سرگرمی است؛ اما در لایههای زیرین کار محتوای زیادی میتوانند یاد بگیرند. یکی دیگر از امتیازات برنامه، انتخاب صداپیشههای بچه شاید برای گروه تولید خیلی کار سختی باشد، ولی این کار یک حال خوب و پر از نشاط به برنامه مهدپویا دادهاست. با این که پخش کار از 22 بهمن سال گذشته شروع شد، به تعطیلات عید خورد و وقفهای بین پخش مجدد کار اتفاق افتاد، توانست بالای 50درصد مخاطب به خود جذب کند و این در آن شرایط پخش آمار کمی نیست. مهدپویا همیشه توانسته آماری که شبکه انتظار دارد را بهدست بیاورد و این بهدلیل تلاشی است که در گروه تولید در قسمت پیشتولید برای بحث محتوا، انتخاب موضوعات و نگارش متنها صورت میگیرد. نویسندگان با صبوری کامل اصلاحات را انجام میدهند. کار بهشدت گروهی است و همه همراه و همفکرند که به یک درجه استاندارد بخورد. برای انتخاب موضوعات خیلی به این فکر شد که ببینیم الان نیاز بچهها چیست. در زمان کرونا که بچهها درگیر اینترنت و کلاسهای آنلاین شدند، بچهها را با بحث اینترنت و فضای مجازی البته متناسب با استانداردهای سن خودشان آشنا کردیم.
صحبت از فضای مجازی و اینترنت شد، معمولا بچههای امروزی حتی با وجود سن کم و گاهی از دو سالگی اما مهارت زیادی برای استفاده از گوشی دارند، حتی در جاهایی جلوتر از بزرگترها زدند. شما بهعنوان روانشناس چطور به گروه کمک میکنید که روی موضوعات و مهارتها کار کنند و چطور به موضوعات بپردازند؟
محمد حداد روانشناس: دو موضوع اصلی در برنامه مهدپویا خیلی به چشم میآید؛یکی این که بچهها در رده سنی قبل از دبستان علاقهمند به تخیل کردن، چیزی را بزرگ نشان دادن و اغراقآمیز دربارهاش حرف زدن، هستند. دوم وارد سنی میشوند که میخواهند بگویند من بلدم. این دو موضوع در مهدپویا بهره برده میشود؛ یعنی استفاده از عروسکهایی که حیوان هستند، حرف میزنند، ماجرا و داستان دارند، بازی میکنند و مشخص است که سنشان کم است و در رده سنی است که هدف ماست و هر دو اینها را داریم میبینیم؛ بچههایی که بچه انسان نیستند و میخواهند با تخیل زندگی کنند. خیلی وحشتناک است که بچه در دو سالگی گوشی دستش بگیرد، ولی متاسفانه این کار را میکنند و گوشی دستشان است و بازی میکنند. سؤالی که پیش میآید و ذهنم را درگیر کرده و به ما میگویند این است که 30 تا 40 سال پیش که به مدرسه میرفتیم، درسمان را میخواندیم و چند صفحه به ما مشق میدادند؛ آموزش غیرمستقیم و نمایش چیست، بگویید بچه درس بخواند. دلیل دارد؛ این اتفاقات در طول زمان چیزی میشود که سلیقه بچهها تغییر میکند. آن موقع بچهای در خانه خودش با هفت تا هشت خواهر و برادر بود و وارد کوچه که میشد، کوچه خودش یک مهدکودک بود و فضای زیادی برای بازی کردن، ارتباط اجتماعی برقرار کردن، حرف زدن و تبادل اطلاعات داشتند و زندگی اجتماعی به صورت کوچکتر در کوچه و حتی در حیاط خانه اتفاق میافتاد و مدرسه رفتن، پشت میز نشستن و مشق نوشتن در آنجا جذاب میشد؛ یعنی فضایی بود که اگر من دارم مشق مینویسم، یعنی دارم کار خاصی میکنم؛ ولی الان خاص نیست، چون فضایی است که آن ارتباط و تعامل نیست، بچهها برای انجام دادن کارهای دیگر خیلی وقت ندارند. بچهها معمولا بچههای کمتری میبینند و فضای مجازی، اینترنت و بازیهای رایانهای به آن اضافه شده و اینجاست که میشود گفت بچه در این سن و سال خسته میشود که نیم ساعت یا 45 دقیقه بتواند بنشیند و خیلی خشک یک محتوای آموزشی مثل مفهوم ریاضی، فارسی یا علوم را به او آموزش دهیم. لذا لازم است آموزش غیرمستقیم باشد تا بچه بتواند لذت ببرد و این در مهدپویا هست و بازی میشود و با شعر، قصه و نمایش این اتفاقات میافتد.
فتحی: من گفته آقای حداد را تایید میکنم. ضمن این که واژهای را از قلم انداختید که نیاز روز است. ما موظفیم بچههایمان را با توجه به نیاز روز پرورش دهیم و با توجه به آنچه که در بزرگسالی با آن مواجه میشوند و اگر الان بسترسازی نکنیم، بچهها فیالبداهه وارد دنیایی میشوند که ممکن است دچار پرشها و جهشهای روانی شوند. یک بسترسازی ایمن میتواند پناهگاه امنی برای آینده بچههای ما باشد.
سردبیر برنامه اشاره به نیازهای روز بچهها کرد اما برنامه مهدپویا ضرباهنگ ملایمی دارد. آیا برای انتخاب چنین ضرباهنگ تعمدی داشتید که این ریتم را برای بچهها انتخاب کردید و آیا این ریتم با نیازهای روز بچهها هماهنگی دارد؟
اسماعیل جعفری، کارگردان: بچهها به اندازه کافی در بیرون جنب و جوش دارند و آموزش گوناگون را خیلی سریع با اپلیکیشنها و اتفاقات مختلف یاد میگیرند اما صرفا به عنوان یک کپی پیست است؛ یعنی طوری نیست که بگوییم آن اپلیکیشن یا نرمافزار را از روی علم یاد میگیرند و در عادت و تکرار به چیزی میرسند.
برای اینکه یکسری آموزشها روی بچهها خیلی بنیادی و نهادینه شود که در بزرگسالی هم مورد استفاده قرار بگیرد به آرامش خاصی نیاز دارد که با آرامشی خوب یاد بگیرند؛ یعنی علت و معلول را پیدا کنند. وقتی برنامهای ساخته میشود زمانی موفق و موفقتر است که اولا جامعه هدف خود را در بر بگیرد؛ طوری است که الان همه بچهها میبینند. دوم فراتر از آن جامعه غیرهدف خود را نیز در بر بگیرد؛ مثل پدرها و مادرها. در چند فصلی که بوده، افزون بر این که بچهها دنبال میکنند، کسانی هم هستند که فرزند هم ندارند و خواهرزاده یا برادرزادهای کنارشان بوده و با این برنامه آشنا شدند و دارند میبینند. این آرامش و این قصه طوری است که کمک میکند بیننده ما بیشتر شود و زحمتی که دوستان کشیدند بهتر به بار بنشیند. مهدپویا چیزی است که هر آنچه در بیرون به عنوان مهد وجود دارد نیازها و خواستههای بچههای ما را تقریبا به روز تامین میکند و هم قصه میبینند، هم بازی کرده و هم سؤال مطرح میکنند و همه اتفاقات دارد میافتد. ما حتی در انتخاب نوع دوربین و نوع عمق و میدان کارهایی کردیم که بچهها خیلی دچار پیچیدگیهای آنچنانی نشوند. اتفاق دیگری که خیلی به جلب رضایت بیننده کمک کرده این است که بچهها یا خانوادهها صداهایی میشنوند که خیلی واقعی است و کسی ادای کسی را درنمیآورد و صداپیشه نیاوردیم که بخواهد این اتفاق بیفتد. یکی از جذابیتهای مهدپویا که ممکن است به فصلهای بعدی هم برسد این است که صداپیشهها بچهها هستند و باورشان میکنند که الان یکی شبیه من صحبت میکند.
فکر میکنم با همه این صحبتهایی که شده کار تدوینگر سخت است، چرا که وقتی پای کودک به میان میآید سازندگان کار علاقهمند هستند شیرینیهای کارهای بچهها در کار باقی بماند اما تدوینگر به ناچار باید بخشهای اضافه را حذف کند. درباره تدوین این کار توضیح بدهید.
محبوبه سادات موسوی، تدوینگر: من هم کار کودک کردم و هم کار بزرگسال و اکثرا کار یک خطی است، ولی در این کار چون صداپیشهها بچهها هستند نحوه گرفتنش هم نحوه خاصی است، چون صداپیشه را بر سر صحنه نبردیم که در آنجا بگیریم، لب بزنند. خود سینککردن این تصاویر با صدای بچهها، روندی طولانی است و تدوین کار مشکل و بسیار زمانبر است، چون بایستی سینک انجام شود. علاوه بر این که آن آرامش را دارد، افکتگذاریهایی میکنیم تا این افکتها باعث شود جذب مخاطب کند. به ویژه آیتم سلام را که شروع میکنیم پر از افکت است تا بچهها بتوانند جذبش شوند و پس از آن ریتم آرام میشود تا بچهها مفهوم را بگیرند. تقریبا میشود گفت چیز دورریختنی خاصی نداریم؛ فقط قدری سختی کار بابت این است که سینک را دربیاوریم، چون صداپیشه سر صحنه نداشتیم باید حس دربیاید. بیشترین زحمتی که انجام میشود آیتم سلامش است که باید فوقالعاده فعال باشد تا بچهها همان لحظه که میبینند، توجهشان جلب شود و ببینند و بعد از آن وارد آموزش میشویم و آرامش میگیرند. بچههای خودمان هم صداپیشه کار هستند و به این کار علاقه دارند. در مجموع کار بسیار لذتبخشی است.
چطور شد به این نتیجه رسیدید که کارتان را سختتر و از کودکان برای صداپیشگی استفاده کنید، چون این اتفاق برای نخستین بار در برنامههای تلویزیون ویژه کودکان رخ دادهاست؟
روستاپور: وقتی به طراحی برنامه مهدپویا فکر میکردم، احساسم این بود که اگر از بزرگسال استفاده کنم برای صداپیشگی، حتی با وجود اینکه صدایشان را مثل بچهها ظریف میکنند، اما ناخودآگاه دایره لغاتشان با بچهها تفاوت دارد. البته وقتی بچهها صحبت میکنند، با اینکه برخی کلمات را درست ادا نمیکنند یا خیلی مفهوم نیست اما برای خودشان قابل فهم است. به همین دلیل بچهها را بهعنوان صداپیشه انتخاب کردم و برای هر یک از عروسکها تکهکلامهایی گذاشتیم که باید بچهها میگفتند. با توجه به تجربهای که از مهدپویای 1و2 داشتم، خیلی به بچهها دسترسی نداشتیم تا هر زمان که بخواهم صدا را بگیرم. در مهدپویای3 بچههای خودمان به این سن رسیده بودند و صدایشان متفاوت بود و از آنها استفاده کردیم. البته صداگرفتن از بچهها کار سختی است. به عنوان مثال از رایان صدا گرفتن کار خیلی سختی بود، چون سه سالش است ولی چون دایره کلماتش کامل بود میشد. بارانا خیلی بهتر همکاری کرد چون پنج سالش بود و دختر خودم یک صدای بم بامزه داشت که روی عروسک خرس خیلی مینشست و برای صدای گربه از صدای یکی دیگر از بچهها که به آن میخورد استفاده کردیم. برای ضبط صدای بچهها در خانه از موبایل استفاده میکنیم. مثلا من چند کلمه میگویم و دخترم نهال تکرار میکند، صدا ضبط میشود و بعد ادیت میشود. پروسه صدا گرفتن از بچهها خیلی طولانی است. از من میپرسند که چرا این برنامه این قدر طول میکشد؟ چون با این گروه سنی کارکردن و آنها را در یکجا نشاندن و صدایشان را گرفتن و بعد ادیتکردن و بردنش سر کار خیلی سخت است.
شما با اینکه مجری هستید و تهیهکنندگی و کارگردانی برنامه مهدپویا را بهعهده دارید، جالب است مجری را حذف و مریم نشیبا و عذرا وکیلی را برای راوی برنامه انتخاب کردید؟
روستاپور: میخواستم از صدای نوستالژی خانوادهها استفاده کنم. بنابراین از خانم مریم نشیبا و خانم عذرا وکیلی دعوت کردیم که بیایند. مادرانی که الان کودکانشان مهدپویا را میبینند، دهه 60 و 70 هستند. متولدین این دو دهه با خانم وکیلی و خانم نشیبا خیلی خاطره دارند و شنیدن صدای این دو بزرگوار باعث میشود مادران هم جذب شوند. این دو بزرگوار چون با کودکان کار کردهاند، کلمهها را خیلی درست بیان میکنند، لحن درست و دقیقی دارند و آرامشی که در صدایشان است، موجب میشود بچهها خیلی جذب شوند و دوست داشته باشند، گرمای صدای این دو عزیز خیلی به ما کمک کرد.
حداد: ما در دورانی هستیم که همه به سرعت خیلی بالا در فرزندپروری تمایل دارند؛ خانوادهها تحصیلکردهتر از گذشته هستند و بچههایشان را کلاسهای مختلف میبرند تا آموزشهای گوناگون ببینند؛ برای اینکه از سرعت و پیشرفت تکنولوژی عقب نمانند. ریتم آرام برنامه مهدپویا نشان میدهد که دوره سنی چهار تا ششسالگی، سنی نیست که اینقدر عجله کنند. ما میخواهیم با یک ریتم آرام بچهها چیزهایی در قالب بازی، قصه و نمایش بگیرند. ضمن اینکه آیتمها کوتاه است تا بچهها خسته نشوند.
عروسکگردانی برنامه مهدپویا با دیگر برنامههای کودک متفاوت و سخت بود، زیرا صداپیشه آن کودکان بودند و شما به عنوان عروسکگردان باید دهان عروسکها را به اندازه این تکان میدادید که با حرف زدن بچهها تطابق داشتهباشد. درباره این تجربهتان برایمان بگویید؟
ساناز عبادالهینظری، عروسکگردان: اینکه صداپیشه کنارمان نباشد، خیلی مشکل است. وقتی باشد، یکسری بداههها هست که خیلی راحتتر میشود کار کرد و میشود حس را بهتر گرفت. اینکه صداپیشهها بچهها هستند، حس بانمکی میدهد؛ یکسری کلمهها را بچهها اشتباه تلفظ میکنند و نمیتوانند یکسری از حروف را درست بگویند، این حس برای خودم خیلی قشنگ است. قبل از اینکه بخواهیم کار را شروع کنیم و هر قسمت یا آیتم را بگیریم، صدای بچهها را گوش میدادیم، متن را میخواندیم و یک آمادگی داشتیم. از سوی دیگر هرکدام با صداپیشه ارتباطی از لحاظ شنیداری برقرار کرده بودیم که اگر واژهای را اشتباه میگوید، منظورش چیست و آن حس را بگیریم. از این لحاظ عروسکگردانی این پروژه سخت و بسیار متفاوت است. مخصوصا آیتم قصههای فصل جدید؛ یعنی تصور خودم این بود که آیتم قصه چقدر راحت است و خیلی برایم هیجانانگیز بود اما وقتی اولین آیتم را خواستیم ضبط کنیم، دیدم واقعا مشکل است؛ چون عروسکهای این بخش کوچک بودند، با همان سایز کوچکشان هم فک میزدند. به همین دلیل صاف نگه داشتن این عروسکها و رفت و آمدشان مشکل اما در مجموع لذتبخش بود و کار را دوست داشتم، ضمن اینکه از قبل این تجربه کار با عروسکهای کوچک را داشتم.
روستاپور: عروسک جدید بود و سعی کردیم خیلی بهتر و متفاوتتر از فصلهای قبل عمل کنیم، حتی دکور این فصل را متفاوت طراحی کردیم تا بتوانیم فضاسازی بیشتری کنیم. در مجموع این فصل بسیار پردردسر بود.
تارا حیدری، عروسکگردان: (با خنده) طبیعی این است که آدم فوقش یک ماه سر ضبط برای عروسکگردانی میرود و تمام میشود اما ما در هر فصل از برنامه مهدپویا یک سبک عروسک جدید داشتیم؛ یعنی تا میآمدیم به آن عروسک عادت کنیم، عروسکهای جدید جایگزین میشد. این فصل عروسکهای جدید و کوچک داشتیم که واقعا کار عروسکگردانی را بسیار دشوار میکرد. در واقع در این فصل عروسکهای جدیدی داشتیم که نمونهاش را در برنامههای دیگر ندیدیم و همین کار را ساخت میکرد. از سوی دیگر به خاطر بیان صداپیشه که بچه است ممکن است پنج بار گوش دهیم، باز هم متوجه نشویم چه میگوید و منظورش چیست. اگر یک صداپیشه بزرگسال سر صحنه باشد، میگوید من اینطور میگویم و تو اینطوری عروسک را در صحنه هدایت کن.
مشکلی که عروسکگردانها با آن درگیر هستند، این است که کلا دکورها استاندارد لازم را ندارد و عروسکگردانها بعد از چند سال با آسیبهای جسمی روبهرو میشوند؛ در این باره توضیحی بدهید که چطور خود را با این موضوع هم هماهنگ میکنید؟
حیدری: با تمام احترامی که برای عروسکسازها قائل هستم اما باید به این نکته اشاره کنم در ایران عروسکهایمان هم استاندارد نیست و هیچ عروسکی که استاندارد باشد نداریم و امکان ندارد مثلا یک پلاتوی پنج دقیقهای ضبط کنید و بعد دوباره بتوانید کار کنید، چون مچ، انگشت، مفصل و کتف ندارید. یکی از مشکلات اصلیش این است کسانی که عروسکسازند عروسکگردان نیستند. عروسکهای کوچک را نمیشود صاف نگهداشت و سختگیریهای کار یکطرف و عروسکهایی که تا حالا با آنها کار نکردیم یکطرف. از سوی دیگر دکور ایستاده هم داستان مجزایی است چون در ایران نداریم که کسی ایستاده کار کند.
نظری: مشکل این است که قد عروسکگردانها متفاوت است و باید ارتفاع در دکور طوری باشد که آن کسی که قدش بلندتر است سرش دیده نشود و کسی که قدش کوتاه است باید روی پنجه بایستد. درمجموع سختیهایش کم نیست.
سپیده شاهحسینی: مهدپویا تمام تلاشش بر این بود که تمام جامعه کودک را ببیند. در فصل گذشته فیلی را داشتیم که صحبت نمیکرد و فقط شیپور میزد و برای بچههای یک تا دوساله که سمعی و بصری میبینند و خیلی حرف نمیزنند این بار عروسک بوربوری به آن اضافه شد؛ عروسک کوچکی که در حد بچهای است که تازه به حرف افتاده و بله، نه و میخوام میگوید. سعی کردیم کسی جا نیفتد. نوشتن برای بچههای معلول در کاری که شخصیتها حیوان هستند باید طوری باشد که به هیچ بچه یا خانوادهای توهین نشود و نشان دهیم عضوی از این جامعه همه چیز برایش عادی و طبیعی باشد و درعینحال بقیه همدلی کنند و دلسوزی نباشد، خیلی کار سختی است.
بچههایی که در مناطق محروم یا مرزی هستند مسائلشان با بچههای کلان شهر فرق میکند. بهعنوانمثال کاردستی که میخواهید درست کنید و از دید ما خیلی ساده است ممکن است در مناطق مرزی و محروم نباشد. در برنامه چقدر به این موارد توجه کردید؟
فتحی: این نکته دقیقا نکتهای بود که خانم روستاپور در همه قسمتها بر آن تاکید ویژه داشتند؛ اینکه بتوانیم این برنامه را طوری پوشش دهیم و از ابزاری استفاده کنیم که یک همهگیری در سراسر کشور داشته باشد و همه شرایط آسودهای برای دسترسی به این موارد پیدا کنند. یکی از اهداف غنی این برنامه این بود که آرامش برای سبکزندگی همراه با لذت پوشش داده شود و در همه آیتمها مثل قصه و کاردستی به این توجه ویژه شده که دسترسی به این موارد آسان باشد.
برای کار درباره بچههای معلول چقدر با آنها در ارتباط بودید که ببینید نیاز و دغدغهشان چیست؟
سپیده شاهحسینی: آقای حداد خیلی در این موضوع به ما کمک کرد تا اینکه کاملا با این بچهها در ارتباط باشیم و برخلاف فصل قبل که یک یا دو قسمت در نظر گرفتیم، این بار پرندهای گذاشتیم که در حرکت، پریدن و کلام خیلی محدود است ولی در کنارش سه آیتم چیدیم و یک دوست خوب دارد که میتواند کمکش کند. نگارش این بخشها کار سختی بود اما با کمک دوستان فکر کنم اینبار در این قصهها از پسش برآمدیم.
ساناز شاهحسینی: در یکی از قسمتها قرار بود یکی از بچهها لکنت داشته باشد و این صداگرفتن با بچهها کار خیلی سختی بود، چون باید منظور رسانده میشد. آیتمهای متعددی داریم و در هر قسمت توانستیم به نوعی برخورد کنیم که هیچ قشری ناراحت نشود و به کسی بر نخورد و اگر کسی لکنت دارد یا معلول است یک ایراد نیست.
بچههای اتیسم را در این کار در نظر گرفتید؟
فتحی: قطعا با تخصصی که آقای دکتر حداد دارد این موضوع پوشش داده و دیده شدهاست. بازهم تاکید میکنم ریتم آرام خیلی کمککننده است بهویژه برای بچههای اتیسم که توانایی درک تصاویر سریع را ندارند.
حداد: آگاهیبخشی بسیار اهمیت دارد، یعنی بتوانیم یک آگاهی به خانوادهها بدهیم که باید با کودک این رده سنی چطور برخورد کنیم و کدام درست است یا با کودک در این رده سنی با یکسری مشکلات مثل اختلالات یادگیری، رفتاری، حرکتی، ذهنی و اتیسم چطور رفتار کنیم. برای رفتار کردن با بچهها استانداردی هست که روانشناس نحوه صحیح را میداند و والدین هم باید اصولی با این موضوع برخورد کنند. تلاش این است که با در نظر گرفتن ملاک و الگوی درست کار انجام شود.
آیا قرار هست فصل چهارم ساخته شود؟
پرسم: معمولا بعد از اینکه ضبط یک برنامه تمام شد و پخش تمام شود، شبکه نسبت به فصل بعد تصمیمگیری میکند.
روستاپور: مهدپویا در نظرسنجیها پرمخاطب شناخته شدهاست. در بخش گزارش سعی کردیم از همه قشر کودک استفاده کنیم و از کودکانی که معلولیتهای حرکتی داشتند و بچههایی که سندرم داون بودند در بخش گزارشها خیلی استفاده کردیم و با بچههای بسیار بااستعدادی روبهرو شدیم که خیلی خوب آموزش دیده بودند. تلاش کردیم در بخش گزارش ارتباط این بچهها را با جامعه بیشتر کنیم و در کنار بچههای عادی بگذاریم و سعی کردیم دوستی میان آنها را به بهترین شکل نشان بدهیم و کار به سمت ترحم پیش نرود، بلکه ساختار صحیح را انتخاب کردیم.
برای این برنامه سراغ کتابهای قدیمی مثل قصه هزار و یک شب رفتید تا بتوانید بچهها را با ادبیات ایران مأنوس کنید.
روستاپور: چون همه ما این کتابها را خواندهایم، ناخودآگاه این داستانها در ذهنمان هست و از بسیاری از قصههای کهن ایرانی یا داستانهایی که در کتاب اول یا در یکسری موارد پیشدبستانی بود در بخش قصهمان خیلی استفاده کردیم. رویکرد ما صرفا این نبود که بخواهیم روی ادبیات تکیه کنیم و میخواستیم آموزشهای رسمی پیشدبستانی را داشته باشیم. پیشدبستانی تا دو سال پیش زیر نظر بهزیستی بود و بعد زیر نظر آموزش و پرورش آمد؛ یعنی در بسیاری از موارد هیچ کتاب رسمی و استانداردی نداریم؛ به همین دلیل با گروه خوبی که داریم و حمایتهای خوب شبکه و گروهی که به عنوان گروه تولید محتوا برایمان گذاشته بودند، سرفصلها را برداشتیم و در آموزشها سعی کردیم از کسانی که در این زمینه فعالیت داشتند و به روز بودند استفاده کنیم و کمک بگیریم تا بتوانیم یک کار خوب بسازیم. در این فصل حدود 10 دکور رسمی داشتیم و بخشهای سلام و خداحافظیمان بود که نصب و نورپردازیشان زمان برد. به جرأت میگویم هیچ برنامه کودکی در حوزه عروسکی، فرآیند تولیدش این قدر طول نمیکشد به خاطر حساسیتهای ویژهای که در شبکه بوده و گروه برنامهساز دارد و این طور نیست که بزن در رو کار کنیم. بخشهای ویژوال هم زمانبر بود. مهدپویا هم پر از آیتمهای متنوع است و دائم تغییر میکند و کار گروه دشوار میشود. ما به دنبال انجام یک کار خوب و ماندگار برای بچهها هستیم.
جعفری: در حال حاضر کسی سراغ کار کودک نمیآید یا اگر کسی میخواهد به نوعی وارد عرصه هنر شود، برخیها به او میگویند یک کار کودک بسازید که سابقهای داشته باشید اما نمیدانند کار کودک تخصص زیادی لازم دارد و باید آموزش بنیادی که در دوران کودکی داریم تخصصی باشد و اگر از روی تجربه یا بیسوادی اتفاقی بیفتد قطعا در نسلهای بعدی تاثیر خود را میگذارد.
روستاپور: مخاطبان، مخاطبان باهوشی هستند و نمیشود یک برنامه بد بسازید و پرمخاطب باشد. تمام کسانی که مهدپویا را میدیدند یا قبلا برنامه «پاشو پاشو کوچولو» را میدیدند مخاطبان پر و پا قرص بودند و طوری آیتمها را حفظ و پیگیر برنامه بودند که تعجب میکردم چقدر با دقت دیدند و نکاتی که برایمان مهم بوده را دیدند.
فتحی: خواستیم بچهها یاد بگیرند و در آنها آرامش در سبک زندگی، لذت بردن از شیوههای مختلف زندگی، نحوه پاسخگویی به انتظارات دیگران و حتی انتظار از خود فرد، انتظارات دوستان، همکاران، همسر، جامعه و برعکس و اعتماد به نفس را تقویت کنیم و روش نگهداشت بهداشت جسمی و بهداشت روانی را به بچهها آموزش دهیم و در نهایت میخواستیم به یک بالندگی، خودشکوفایی و احساس خوشبختی و شادمانی برسیم.
روستاپور: مهدپویا جزو معدود برنامههایی است که به زور موسیقی، مخاطب را نگه نداشتهاست. برنامه ما به واسطه موسیقی، موزیک زیاد و آهنگهای شادی آور اصلا باعث نشده مخاطب را جذب کند و پای برنامه بنشیند. در همه جای دنیا در کار خردسال این اهمیت وجود دارد؛ یعنی حتی اگر موزیک هم وجود دارد خیلی ساده است و فقط شامل ریتم میشود. در خیلی از برنامههای خردسال میبینم که به واسطه آهنگ، ضرب و این موارد میخواهند بچهها را پای برنامه بنشانند. برای ما خیلی مهم بود بچهها به صورت گسترده و رایگان از شبکهپویا و تلویزیون ایران استفاده کنند. یک نکته انتخاب سرفصلهایی بود که برای موسیقی و کلیپهای برنامه انجام شد؛ این که بچهها بدانند تواناییهایی دارند که شاید خیلی به آنها توجه نشود مثل توانایی کارهایی که با دستها و پاهایشان میتوانند انجام دهند و یکسری تواناییها که حتی در شعر هم به عنوان «من میتوانم» عنوان شده بود. نکته دیگری که در گزارشها خیلی به آن توجه شده بحث اهمیت خانواده بود و این که بچهها اعضای خانواده و خواهر و برادرشان را دوست داشته باشند.
دکوری متفاوتی برای مهدپویا
هلن محمدرضایی، طراح دکور این برنامه درباره این بخش از کار میگوید: از آنجا که من و تهیهکننده برنامه، هر دو علاقه خاصی به خردسالان و کودکان داریم، طراحی و اجرای دکور مهدپویا برای من پر از هیجان بوده و هست. برنامه مهدپویا مجموعه پندها و نکات آموزشی است که غیرمستقیم مخاطب خردسال خود را سرگرم میکند. با همین هدف مدتی طراحی دکور به طول انجامید و برای ساخت دکور پیش اجراهایی بررسی و تست شد. چند فضا تعریف شد و به لحاظ روانشناسی، تصاویر و مکانها، آنالیز و به اشکال ساده و فرمهای لطیف تبدیل شد. رنگها در دکور شاد هستند و هارمونی تصویری دارند. برای انتخاب متریال هم سراغ پارچه نمدی رفتیم که دکور صمیمی باشد و البته به لحاظ فنی و پخش تلویزیونی هم تصویر خوبی بدهد. در نهایت با چند پیش اجرا و صرف وقت، دکور مهدپویا برای بازی عروسکها ساختهشد. مجموعهای شاد، هماهنگ و متناسب برای جلب توجه مخاطب خردسال.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد