جام‌جم، بفرمایید!
گزارشی از پیامک‌های مردمی سامانه ۱۶۲ در گفت‌وگو با مخاطبان و سازندگان برنامه

جام‌جم، بفرمایید!

نگاهی به سریال «روزهای آبی»

مهاجرتی دلنشین به روستا

ساره قرار است با پسری به نام بردیا ازدواج و به کشور آلمان مهاجرت کند اما در اثر اتفاقاتی که برای پدرش رخ می‌دهد، به‌ناچار مجبور به سفر به شمال کشور و سکونت در زادگاه مادری‌اش می‌شود.
ساره قرار است با پسری به نام بردیا ازدواج و به کشور آلمان مهاجرت کند اما در اثر اتفاقاتی که برای پدرش رخ می‌دهد، به‌ناچار مجبور به سفر به شمال کشور و سکونت در زادگاه مادری‌اش می‌شود.
کد خبر: ۱۴۰۸۳۶۹
نویسنده ​​​​​​​مهدیه رضایی | گروه رسانه

این خلاصه‌ای از سریال تلویزیونی «روزهای آبی» بود که پخش آن از چندی پیش از شبکه آی‌فیلم شروع شده است. این سریال با وجود آن‌که کمدی نیست اما لحظه‌های شاد و مفرحی برای مخاطبان تلویزیون فراهم کرده که به کارگردانی محمدرضا حاجی‌غلامی و تهیه‌کنندگی پرویز امیری ساخته شده است.
سازندگان سریال روزهای آبی تلاش کردند در قالب قصه ورشکستگی یک خانواده و مهاجرت‌شان به یک روستای دوره افتاده، پارادوکس بین این دو سبک زندگی در شهر و روستا را نشان دهند. به همین دلیل استان گیلان را برای تصویربرداری این سریال انتخاب کردند. همچنین در کنار ماجرای مهاجرت این خانواده به روستا، مخاطبان شاهد داستان‌های عاشقانه میان چند شخصیت اصلی داستان هستند که مسیر دیگری برای قصه باز کرده است.
سازندگان این سریال سعی کردند در قالب قصه‌ای روان و دلنشین روایتگر موضوع مهاجرت باشند که یکی از موضوعات روز جامعه است و هر فردی نسبت به این موضوع دیدگاه خاص خودش را دارد اما نویسنده سریال سعی داشته با نگارش یک قصه لطیف سعی کند ابعاد تازه‌ای را از این موضوع برای مخاطبان روشن کند تا مورد توجه بینندگان قرار بگیرد. به همین دلیل او یک قصه پیچیده را برای این موضوع مشخص نکرده، بلکه به‌سادگی روایتگر قصه زندگی چند شخصیت است که بنا به موقعیت‌های متفاوتی که با آن رو‌به‌رو می‌شوند، تلاقی پیدا می‌کنند.
امروزه مردم مشکلات و گرفتاری‌های زیادی دارند و برخی سازندگان به‌دنبال این موضوع هستند که تا حال مردم را خوب کنند و این اتفاق در سریال روزهای آبی رخ داده است. به همین دلیل روند اتفاقات در قصه به مخاطبان به‌هیچ‌وجه استرس نمی‌دهد و علاوه بر روایت اصلی قصه، مخاطبان شاهد بخش‌های هم طنز هم در قصه هستند که در موقعیت‌ها رخ می‌دهد.
از سوی دیگر اگر بخواهد همه اتفاقات با منطق و عقلانی باشد که اصلا طنز شکل نمی‌گیرد. در واقعیت هم گاهی سر یک چیز کوچک، دعوای بزرگ درست می‌شود که وقتی از بیرون نگاه می‌کنیم به نظر مسخره می‌آید. ماجرای انتخاب بین مرده‌شورخانه و بهداری هم در قصه این سریال بر‌اساس تضاد منافع است. آدم‌هایی مثل خاله گلاب و اقبال منفعت مردم را در نظر می‌گیرند و آدم‌های آن‌طرف هم به فکر برنامه‌ها خود هستند و بازی درمی‌آورند. اگر کار دست خود مردم بود، حتما اول بهداری می‌ساختند، ولی در این مورد شورا باید تصمیم می‌گرفت و برخی شورایی‌ها منفعت‌طلب بودند.
در مجموع قصه و گرفتن بازی‌های روان از بازیگران باعث شده تا مخاطبان با علاقه پیگیر آن باشند و به تماشا بنشینند. از سوی دیگر کارگردان برای انتخاب بازیگران این سریال خیلی سراغ چهره‌های مشهور نرفته و تلاش کرده یک کار آبرومند را بسازد و تحویل آنتن بدهد. در مجموع این سریال نمره قبولی از مخاطبان می‌گیرد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها