این فیلمها بر مبنای طرحی حاصل از ذوقزدگی ساخته میشود و تمامی نگاهشان بهجایزههای رنگارنگ فستیوالها و جشنوارههای جهانی است. «تصور» که این روزها در اکران قرار دارد، برخلاف تصور عوامل تولیدش در کف جدول فروش قرار گرفته است. این فیلم که به مدد ارتباطات تهیهکنندهاش با جشنوارههای خارجی در جشنواره کن نمایش داده شد، حتی نظر منتقدان غربی را نیز جلب نکرده است.
سرگردان میان ژانرها و سبکها
فیلم «تصور» اولین ساخته کارگردانش(علی بهراد) دقیقا با همین تعریفهای فوق ساخته شدهاست. تصور، سعی میکند اثری خاص باشد اما این خاص بودن به دلیل نوع روایت و ساختاری که دارد به هیچ وجه متقاعدکننده نیست. کلیشهسازی مرسومی است که در هیچ ژانر یا حتی زیر ژانری قرار نمیگیرد. حتی بعد از پایان فیلم، اگر کلیت آن هنوز از ذهنمان پاک نشدهباشد، درمییابیم این اثر صرفا میتواند در قالب یک فیلم هنر و تجربهای آن هم با هزار ارفاق پذیرفتنی باشد. چراکه احساس میشود علی بهراد در اولین ساخته سینماییاش، سعی داشته فیلمی هنری بسازد و ایضا اثری جشنوارهای. این تعریف کوتاه از این اثر باعث شده با فیلمی مواجه شویم که اساسا سر و شکل آن سعی بر قصهگویی مدرنیته داشته اما این نوع قصهگویی که ربطی به مدرنیته هم ندارد به هیچوجه نمیتواند مخاطب را با خودش همراه کند؛ چرا که تصور، یک فیلم دیالوگمحورِ پرگو است و اگر تصویر را هم از آن بگیریم، دیالوگها میتوانند جای تصویر را بگیرند! فیلم در واقع تکرار یک موقعیت است.
قصه ندارد!
یک راننده تاکسی (با بازی مهرداد صدیقیان) که حتی تا انتهای فیلم نام او را هم نمیدانیم، هر شب در زمانهایی نامعلوم زنان مختلفی
(با بازی مشترک در نقشها، لیلا حاتمی) را سوار میکند که انعکاسی از چهره دختر دلخواهش است؛ دختری شیرینیپز که در فروشگاهی مشغول به کار است. راننده جوان که عاشق دختر شده، مدام به بهانه خریدن کیک و شکلات به آنجا میرود اما حتی زمانی که داخل فروشگاه ایستاده در تصوراتش تصویر دختری جوان را میبیند که کیک خامهای در دهانش میگذارد و با محبت به او نگاه میکند. با وجود این جرات ابراز عشق و علاقه به دختر را ندارد! راننده تاکسی اینترنتی هر بار که زنان مختلف را سوار میکند، درباره موضوعات مختلف دیالوگهایی را با هم رد و بدل میکنند و به هیچ نتیجهای هم نمیرسند!
تصور، موقعیت رویاگونهای دارد که البته این موقعیت آن قدر الکن و بیقاعده بیان میشود که ژانر مورد نظر فیلمساز پنهان میماند. اینکه فیلمساز از ساختن این فیلم چه قصدی داشته، سؤال مهمی محسوب میشود. واقعا کارکرد تکرار یک زن در موقعیتهای مختلف چه سودی برای فیلم دارد؟ آیا با اثری عاشقانه مواجه هستیم که مرد راننده، همه زنان مسافرش را شبیه دختر شرینیفروشی میبیند که عاشقش شده؟ این فیلم نه میتواند یک اثر فانتزی باشد، نه عاشقانه و نه هیچ چیز دیگری. چرا که در هیچ قالب سینمایی نمیگنجد، همچنین توان قصهگویی و زیرساخت لازم برای چگونه روایت کردن ندارد. گویا کارگردان فقط به مسأله اجرایی فکر میکرده و به همین دلیل طرح دو خطیاش خالی از مضمون است؛ مضمونی که مخاطب را میتواند به طور نسبی با فیلم همراه کند. آن نسبی بودنش هم صرفا به دلیل حضور بازیگر توانمندی چون لیلا حاتمی است که با تمام تجربهاش، توانسته به داد فیلمنامه برسد و مخاطب را تا پایان فیلم با خود همراه سازد. لیلا حاتمی اساسا وزن هر فیلمی که در آن بازی میکند را بالا میبرد. گوناگونی و تنوعهای رنگارنگ در کارنامه بازیگریاش جزو شاخصههای کارنامه بازیگری او است. عشقورزی، متانت و فروتنی برآمده از شخصیت خود او، در تمام نقشهایش به نوعی جاری است. در تصور هم کاریزماتیسم جاری در بازی و کاراکتر شخصیاش در تلفیق با گونهای ملاحظات اجتماعی، توانسته انرژی خوبی در فیلم ایجاد کند.
یک عشق مجهول
اما شکل عشق هم در فیلم تصور متفاوت از سایر عشقهای رمانتیک است که در آثار مختلفی از این دست روایت میشود. شکل عشق در این فیلم کاملا درونی است؛ آنقدر درونی که مرد میتواند با خیالپردازی تا پایان عمر به آن ادامه دهد. کارگردان اما، به قدری بلاتکلیف و الکن به روایت خود در این فیلم ادامه میدهد که حتی این عشق درونی را که کمتر در سینما به تصویر کشیده شده، از جذابیت میاندازد. شبی که قصد ندارد روز شود، چرا باید تا به این اندازه طولانی باشد؟ تاریکی شب چه تاثیری میتواند در روند دراماتیک بودن این فیلم داشتهباشد؟ دیالوگها نمیتوانند اتصال دراماتیک برقرار کنند و کارگردان سوالهای بیجواب زیادی را در ذهن مخاطب باقی میگذارد. انگار آن چیزی را که در ذهنش بوده نتوانستهاست آن طور که باید، روی پرده به تصویر بکشد. در صورتیکه فیلم خوب آن است که میان گفتن و نشان دادن تعادل برقرار کند.
یک راننده با خودروی خارجی میلیاردی چرا باید در تاکسی اینترنتی کار کند؟ چرا باید تکرار یک موقعیت را با یک بازیگر در چند موقعیت دیگر ببینیم؟ آیا کارگردان سعی داشته قدرت بازیگری لیلا حاتمی را به رخ مخاطب بکشد؟ جهان فیلم «تصور» نه میتواند ابزورد باشد نه آرتیستیک. نه جغرافیا دارد نه زمان. این فیلم تنها چیزی که دارد دیالوگهایی است که هیچ منطق روایی و دراماتیکی برای اثر ندارند. فقط میشود آنها را گوش داد و از کنارشان بیتفاوت گذشت. در حالیکه دیالوگهای فوقالعاده آنهایی هستند که مخاطب برای شنیدنشان ولع داشتهباشد، نه اینکه حوصله مخاطب را سر ببرد.
نقدهای دمدستی برای جلب مخاطب غربی
اینکه در سینما فیلمی با رویکرد شیدایی ساخته شود، بیایراد به نظر میرسد اما این شیدایی باید دلیل و منطق روایی داشته باشد. در حالی که در فیلم تصور، شاهد سیاهنمایی زندگی شهری در ایران هستیم. زنانی که هرکدام سوار تاکسی اینترنتی میشوند، درگیر ماجراهایی همچون؛ همسر دوم شدن، باردار نشدن، مهاجرت و... هستند که نمیتوانند نماینده جامعه زنان ایرانی باشند. استفاده ابزاری از خردهروایتهایی که ارتباطی با فرهنگ ایرانی دارد، خود نشانگر آن است که کارگردان چشم به دست جشنوارههای جهانی دوخته که حتی در این زمینه هم موفق نبوده است.
هدف از ساخت «تصور» چیست؟
کارگردان بیشتر از اینکه قصهپردازی کند با نام فیلمش جلو رفته و تصورپردازی کردهاست. این تصورپردازی هم به دلیل عدم روایت منطقی نه تنها کسالتآور است بلکه اساسا با سینما تفاوت بسیاری دارد. حتی جوان راننده که نام هم ندارد، آنقدر الکن و عقب افتادهاست که توانایی پیشنهاد دادن به دختری که عاشقش هست را هم ندارد! حالا تصورات این جوان حاصل کشیدن مواد مخدر است یا چیزی دیگر، نشان داده نمیشود. سینما به عنوان رسانه بصری باید مخاطب را درگیر تصویر روی پرده کند، اما در این فیلم تنها نکتهای که برای فیلمساز مهم نیست تصویر و خلق میزانسن است. در تصور، حتی در کارگردانی هم ویژگی خاصی نمیبینیم. چون معمولا وقتی در قصهگویی نکته وجود ندارد، روی اجرا متمرکز میشویم اما تصور در اجرا هم تصاویری به هم پیوسته دارد که فقط تدوین شدهاست. در این فیلم به نظر میرسد کارگردان از شیفت کردنهای پیاپی میان واقعیت و خیال لذت میبرد و میکوشد این تجربه را با مخاطبان به اشتراک بگذارد. ۹۵ درصد فیلم در خودرو میگذرد پس نمیتوانیم در اجرا هم چیزی از هنر کارگردان ببینیم. آیا کارگردان میخواسته به زعم خودش از کیارستمی تقلید کند؟ به هر حال آنچه احساس میشود این است که تمام خاطرات یا دیالوگگوییهایی که در فیلم وجود دارد، حاصل بداههگویی است. چرا که هیچ علت و معلولی در روند این دیالوگها مشخص نیست! واقعا هدف از ساخت تصور چه بودهاست؟ فیلمساز در فیلم اولش در چه شرایطی احساس کرده تصور میتواند یک اثر بلند سینمایی باشد؟ «تصور» در اندازه یک فیلم کوتاه هم عناصر متعدد سینمایی را کم دارد. نه فیلم جادهای است، نه ساختاری مدرن دارد و از همه مهمتر با هنر هم فاصله زیادی دارد. این اثر تحت تاثیر آثار جشنوارهای است و در خوشبینانهترین حالت ممکن میتواند برای کارگردانش یک تجربه دلی باشد که در خانهاش تماشا کند؛ چرا که اکران عمومی این فیلم در گروههای آزاد، توقع مخاطب را برآورده نمیکند و آزاردهندهاست.
واکنش منتقدان بینالمللی به «تصور»
فیلم سینمایی «تصور» به نویسندگی و کارگردانی علی بهراد و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی در بخش هفته منتقدان جشنواره کن به نمایش درآمد و با واکنشهای مختلفی از سمت رسانههای بینالمللی مواجه شد. به عنوان مثال تیم گریرسون منتقد شناختهشده مجله اسکرین دیلی این فیلم را «یک درام نرم با یک اتمسفر رویایی» توصیف کرده که در ادامه نیز نوشته «کارگردان این فیلم، علی بهراد به سوالهای زیادی در این فیلم پاسخ نداده و به تماشاگر اجازه میدهد پس از پایان فیلم درباره آنها فکر کند. فیلم یک تم رویاگونه دارد که انگار برخی چیزهایی که تماشا میکنیم در حقیقت اتفاق نمیافتد.» به باور تونی گریرسون؛ « در این فیلم فرصت آن را دارید که جاهای خالیاش را خودتان پر کنید.» یا رافائلا سیلز راس (منتقد) در پلیلیست به این فیلم نمره B- دادهاست. از نظر این نویسنده رابطه پویا و ظریف بین راننده (مهرداد صدیقیان) و مسافر( لیلا حاتمی) بزرگترین دستاورد علی بهراد در این فیلم است. جالب است بدانید که نام اولیه فیلم «تصور»، «هِرمان» بوده و فیلمبرداری آن از اسفند ۹۹ تا فروردین ۱۴۰۰ انجام شدهاست.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد