انگلستان در طول سه دهه بارها به شکل جدی برای تصاحب مرزهای جنوبی ایران چنگ و دندان نشان داد. تقریبا هیچ روایتی از مقاومت مردمی سواحل سیستان در آثار سینمایی و تلویزیونی نشده است. امروز سنگرهای مبارزین که شهدا هنگام نبرد در همانجا دفن شدهاند روایت رشادت فرزندان این سرزمین ــ از کودک ۹ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله ــ را در دل خود جای داده است و نشانههایی از ملاهای رشید منطقه که برانگیزندگان مقاومت مردمی بودند در این آرامگاه پرحادثه دیده میشود.
سالها قبل از حماسه رئیسعلی دلواری نیز انگلستان دوبار توسط ناوگان دریایی خود به بوشهر لشکرکشی کرد. در هر دوبار شاهان قاجار برای دفاع از مرزهای کشور تعلل نشان دادند و این مردم محلی بودند که به رهبری علمای دینی با دست خالی در برابر هجوم قوای تا بندندان مسلح بیگانه سینه سپر کردند. پس از این دو حمله که کمترین پیامد آن از دست دادن هرات بود، انگلیسیها از حمله مجدد نظامی به سواحل جنوبی کشور خودداری کردند و تنها از طریق جاسوسان و افراد دستنشانده خود در ایران به اعمال نفوذ سیاسی و اخذ امتیازهای تجاری پرداختند. از این مقاطع نیز روایت سینمایی و تلویزیونی نشده است.
با شروع جنبش مشروطه و آشکار شدن خودکامگی محمدعلی شاه قاجار و بههم ریختن اوضاع ایران رهبری علما حتی در واقعه جنبش تنباکو و... به تصویر در نیامد. مقامات سیاسی انگلیسی و روس با یکدیگر توافق کردند که شمال و جنوب ایران را بین خود تقسیم کنند و مناطق مرکزی کشور را بهعنوان منطقه بیطرف باقی بگذارند. آغاز جنگ جهانی اول فرصت مناسبی را برای تحقق اهداف آنها فراهم آورد. گرچه ایران در ابتدای جنگ اعلام بیطرفی کرده بود اما استعمارگران ساز خود را میزدند و ابایی از اشغال خاک مناطق شمال و جنوب کشور نداشتند. از قتلعام رنجآور نیمی از جمعیت ایران با ایجاد قحطی مصنوعی چند فیلم و سریال دیدهاید؟ تنها یک فیلم «یتیمخانه ایران» همین!
سومین حمله بزرگ ناوگان انگلیس به بوشهر حدود یکسال پس از آغاز جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۲۹۴ خورشیدی صورت گرفت. بهدلیل آنکه پس از امضای پیمان پاریس دیگر ایران نمیتوانست هیچ ادعایی نسبت به هرات داشته باشد، انگلستان نیز نتوانست مانند دفعات قبل به بهانه هرات به ایران حملهور شود. به همین دلیل آنها حضور مستشاران آلمانی در ایران را بهانه قرار دادند و بار دیگر به بوشهر یورش آوردند. بهانهای که بعدها در جنگ جهانی دوم نیز از سوی آنها و همتایان روسشان برای اشغال ایران مورد استفاده قرار گرفت (در این مورد میتوانید به مطلب پیشین ایران تئاتر در ارتباط با اشغال ایران توسط متفقین مراجعه کنید). آنچه مسلم است انگلیسیها وجود هیچ رقیبی را در بوشهر برنمیتافتند و به هر ترفندی درصدد حذف آن برمیآمدند. معاون کنسول وقت آلمان در بوشهر که ویلهلم واسموس نام داشت از دید نماینده بریتانیا در این شهر یعنی هربرت چیک فردی خرابکار و دسیسهگر تلقی میشد؛ یک جاسوس آلمانی حیلهگر که مردم محلی را بر ضد انگلستان پاک و بیگناه تحریک میکرد و باید از صحنه بازی شطرنج حذف میشد!
افرادی مانند چیک و پرسی سایکس پس از سرکوب قیام مجاهدان جنوب تلاش خستگیناپذیری داشتند که مردم ایران را موجوداتی فاقد عقل و شعور و قوه درک جلوه دهند و تمام تقصیرها را به گردن واسموس بیندازند. در بهترین حالت قصد آنها معرفی واسموس بهعنوان یک توماس ادوارد لورنس آلمانی بود. طبل تبلیغاتی پرسروصدایی که انگلیسیها بر آن میکوبیدند افرادی مانند رئیسعلی دلواری را عدهای راهزن وحشی و یاغی چپاولگر معرفی میکرد که آلت دست آلمانیها شده بودند و به تحریک واسموس علیه انگلیسیها شورش کرده و قصد ایجاد مزاحمت برای آنها داشتند. ادعایی که با حقیقت قیام مجاهدان جنوب علیه تهاجم بریتانیا در تضاد کامل است. در واقع آنها پیش از حضور واسموس در بوشهر بر ضد استعمار شوریده بودند و دلیل انزجارشان از انگلیسیها ریشه در تاریخ پر التهاب سرزمینشان و قتلعام قهرمانان خوشنامی مانند احمد خان تنگستانی داشت.
گفته میشود واسموس در زمان حضور خود در ایران دیداری با رئیس ایل کشکولی داشت که ایلی از تیره قشقایی است. در این ملاقات او ضمن اهدای هدایایی نظیر پول و اسلحه به محمدعلی خان از او خواست مانع انجام عملیات علیه انگلیسیها نشود. خان قشقایی هم پاسخ داد آلمانیها و انگلیسیها نزد ایرانیان تفاوتی با یکدیگر ندارند و ما وطن خود را بیشتر از پول دوست داریم، چون در طول تاریخ از انگلیسیها صدمات فراوان خوردهایم و آلمان تاکنون لطمهای به ما وارد نکرده است. در هیچ جا مانع انجام عملیات شما به نفع وطن خود نخواهیم شد. هیچ عاملی بازدارنده ایرانیان از انجام وظیفه نخواهد بود و پول و تفنگتان هم برای خودتان باشد. همین دیدار و گفتوگوهای نقل شده از آن میتواند زمینه را برای ساخت آثار هنری پدرباره نقش حاشیهای واسموس در قیام مجاهدان جنوب علیه استعمار انگلستان و مستقل بودن آنها از خارجیها فراهم کند.
نسلهایی از پی یکدیگر آمدهاند و در حال گذرند و هرچه به روزتر میشوند، کمتر از این دوران اطلاع دارند. نسل جدید در میان افراد شاخص اگر حداکثر رئیسعلی دلواری و ستارخان و باقر خان را به نام بشناسند خیلی زیاد است و از وقایع بسیار اگر به توپ بستن مجلس را بدانند دیگر اهل تاریخ تلقی میشوند!
پیداست مخاطبان قدیمیتر که اهل پژوهش و تماشای فیلم مستند نبودند همین میزان اطلاع را هم بهواسطه مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» ساخته گرانبار مرحوم همایون شهنواز و فیلم «ستارخان» مرحوم علی حاتمی میشناسند. از کتابهای درسی و درس و کلاس و آموزش و پرورش که چیزی جز ترک فعل در نمیآید.
در طول این دوران پرماجرا بیشمار افراد شاخص خاصه از میان روحانیان نقشآفرینی کردهاند که تنها و فراموش شده در میان پژوهشهای حوزههای تخصصی آرمیدهاند. بهجرأت میتوان گفت از این منظر حتی به بازخوانی مبارزات امام خمینی(ره) به عنوان بزرگمردی تاریخساز هم با تولید محدود آثار هنری اجحاف شده است.
سرنوشت تراژیک عالم بزرگی چون شیخ فضلا... نوری با آن نقشآفرینی و نحوه بر دار شدن و جسارت فرزند ناخلفش و... که خوشبختانه اخیرا دستمایه چند فیلم مستند مؤثر همچون «مشروعه بر دار» شده در هر جغرافیای دیگری بود، منبع تولید نمایش، فیلم، سریال، انیمیشن، قصه، کتاب و ... میشد. اما حالا پس از گذشت چهار دهه از استقرار نظام فرهنگی جمهوری اسلامی دریغ از یک اشاره در آثار مخنث دوره قاجار و پهلوی! حال آنکه در تحریف این تاریخ سریالهای متعدد روایت انگلیسی و بابی و بهایی را روانه پلتفرمهای داخلی کردهاند!
بهانه چیست؟ شیخ فضل ا... نمونه روحانیون بیداری بود که گذشت زمان نشان داد نظراتشان سختگیرانه نبوده، از این گذشته اعدام این مبارز آزاده مشابه دیگر روحانیون اهل مقاومت در برابر استعمار در روند نوعی ترور شخصیتی، به ناحق و ظالمانه رخ داد، این موضوع پایه دهها سناریوی جذاب است .
اصلا چرا از مؤثرترین چهره علمای دینی عصر مشروطه یعنی عالم گرانقدر آخوند خراسانی غافلیم؟ اوکه در کنار شیخ عبدا... مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی، مراجع تقلید حامی مشروطیت بودند. مگر این علما با به یغما رفتن جنبش توسط عمال استعمار پیر مقابله نکردند؟ آخوند خراسانی آرایی مترقی داشت و از لحاظ لزوم پرداختن به اندیشههای نوین و افکار جدید، دانشمندی پیشرو به شمار میرود و معتقد بود باید علوم نوین و فنون جدید رواج یابد و نهادهای لازم تمدنی ایجاد شود. شیوههای فراگیری دانش توسط کودکان را در مکاتب و مدارس اصلاح کرد و اجازه داد انواع مورد نیاز زبان خارجه آموزش داده شود. وی در زمینه اقتصاد نیز به اقتصاد داخلی و تقویت آن اهمیت میداد و شرکت اسلامیه را به شدت تأیید کرد.
به علاوه از دید خراسانی، کشور نباید حالت بسته داشته باشد و افکار گوناگون مطرح شود. در حوزه دیپلماسی بینالمللی و به روزرسانی منابع دینی و ... هم تلاش بسیار داشت.
بد نیست بدانیم کتاب دکتر اکبر ثبوت (نوه دختری شیخ آقا بزرگ تهرانی شاگرد خاصه آخوند خراسانی) درتایید و توصیف و تجلیل ایشان و رد جعلیات آن دوران بعد از گذشت سال نوشته که در دسترس نیست، پاسخش را در کنار پاسخ همین سؤال خودمان پیدا کنید.
حالا وقتی درباره این بزرگان کمتوجهیم دیگر چه توقعی است درباره سیدمرتضی اهرمی شاگرد عالم گرانقدر آخوند خراسانی که رهبری قیام فارس و ساماندهی مبارزات دشتستان را برعهده داشت اثری دراماتیک ساخته شود.
اصلا مگر مهم است که سیدمرتضی اهرمی بوشهری، از سادات اصیل منطقه، تحصیلاتش را در ایران و عراق تا درجه اجتهاد طی کرده و جد او از سادات کاکی دشتی بوده است؟
اصلا مگر مهم است که با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه، او داعی استقبال آزادیخواهان بلوکات و نواحی ایالت فارس و بنادر جنوب شد و در دوره محمدعلی شاه که حکومت مرکزی با آزادیخواهی مردم به مبارزه پرداخت رهبری آزادیخواهان در بوشهر را برعهده گرفت؟
او به دنبال فتوای علما از جمله استاد خود، آخوند خراسانی و با توصیه و مشورت سید عبدالحسین لاری و ملاعلی تنگستانی و دیگر علما و تجار بوشهر و استمداد از حکام محلی از جمله زائر خضرخان اهرمی، رئیسعلی دلواری، شیخ حسینخان چاهکوتاهی، غضنفرالسلطنه برازجانی، خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی با همراهی قوای تنگستان دشتستان و دشتی اقدام به خارج کردن نیروهای طرفدار محمدعلی شاه از بندر بوشهر کرد و امورات آن را بهدست گرفت.
بسیاری از معممین از همان آغاز مقاومت مردم جنوب در برابر مهاجمان کنار آنها ایستادند و حضور فعالی در این جنبش داشتند. یکی از مهمترین چهرهها سیدعبدالحسین موسوی دزفولی نجفی لاری است که به اصرار تجار بوشهر از نجف به ایران آمد و آبادانی به پا کرد و پس از اشغال بوشهر توسط قشون انگلیس فتوای جهاد بر علیه آنها صادر کرد. از میان جمع روحانیون دیگری که با ایستادگی در برابر استعمار تاریخساز بودند میتوان نام سیدمرتضی مجتهد اهرمی را به میان آورد. فردی که رئیسعلی دلواری هم بسیار به او نزدیک بود و جزو حلقه دوستان او به شمار میرفت. حدود هشت سال پیش از لشکرکشی قوای بریتانیا به بوشهر و اشغال این شهر توسط آنها یعنی در همان زمان که محمدعلی شاه قاجار با استبداد خود کشور را به آشوب کشانده بود و روسیه و انگلستان طی توافقی دو جانبه ایران را بین خود تقسیم کرده بودند، تعدادی از نظامیان انگلیسی پس از حضور در سواحل بوشهر به سمت شیراز حرکت کردند تا این شهر را تصرف کنند. اما ناصر دیوان کازرونی مقابل آنها ایستاد و آنان را وادار به عقبنشینی کرد. پس از آن بریتانیا بر ادامه فعالیتهای نظامی پافشاری نکرد و در عوض به ایجاد آشوب در بوشهر و حمایت از مخالفان مشروطه و نزدیکان محمدعلی شاه قاجار پرداخت.
درهمان زمان آیتا... سیدعبدالحسین نجفی لاری از مجتهد اهرمی خواست به افراد مستبد، ضد مشروطه و هوادار محمدعلی شاه در بوشهر اجازه عرضاندام ندهد. او نیز این درخواست را به کدخدای دلوار منتقل کرد تا رئیسعلی دلواری همراه با تفنگچیان خود کنترل بوشهر را با کمک میرزا علی کازرونی در دست بگیرد. به این ترتیب بوشهر حدود نه ماه در اختیار طرفداران مشروطه قرار گرفت و پس از عزل محمدعلیشاه به مقامات دولتی جدید واگذار شد. حکمران بوشهر یعنی میرزا احمدخان دریابیگی که در چند نوبت کنترل این شهر را در دست داشت، یکی از مخالفان سرسخت مجتهد اهرمی بود و همواره سعی میکرد به مقابله با نفوذ او در شهر بپردازد.
روایت دیگری که میتوان در رابطه با نقش روحانیون در حمایت از جنبش ضداستعماری جنوب ذکر کرد به زمان پس از ترور رئیسعلی دلواری مربوط میشود. در مراسم ختمی که به یاد او در شیراز برگزار شده بود، یکی از روحانیون شناختهشده این شهر به نام آقا سید ابراهیم، ملقب به ضیاءالواعظین بر منبر وعظ شوری به پا کرد و مردم را به گرفتن انتقام خون رئیسعلی فراخواند. او همچنین حضار را تشویق کرد به سازمان نظام ملی بپیوندند. یکی از اهداف این سازمان که به همت ناصر دیوانکازرونی و جمعی از همفکران او تاسیس شده بود، حمایت از جنبش مردم جنوب بود. در همین مراسم یکی از معممین صاحبنام شیراز به نام حاجیمیرزا علیآقا ذوالریاستین از پیوستن خود و فرزندش به سازمان نظام ملی خبر داد و اعلام کرد در این شرایط به جای لباس روحانیت باید لباس رزم پوشید.
اظهارات روحانیون سرشناس شیراز در مجلس مذکور، پیوستن حدود ۷۰۰ نفر از مردم شهر به این سازمان را درپی داشت. این افراد به رهبری شیخجعفر مجتهدمحلاتی که خود از واعظان مذهبی پا به سن گذاشته شیراز بود، راهی برازجان شدند و در بین راه تعداد دیگری از مردم نیز به آنها پیوستند. با وجود شور و اشتیاق این جمع برای گرفتن انتقام خون رئیسعلی، عضو برجسته ژاندارمری فارس یعنی یاور قلیخان پسیان به فرمانده ژاندارمری بوشهر، احمد اخگر توصیه کرد آنها را به دلیل بیبهره بودن از تجربه نظامی راهی میدان نبرد نکند و تنها به عنوان نیروی ذخیره از وجودشان بهره بگیرد. یاور قلی پس از سروان انگمان سوئدی نفر دوم ژاندارمری فارس بهشمار میرفت. به هر حال توصیف شرححال این گروه پرشور مردمی که به شکل داوطلبانه وارد میدان نبرد شده بود نیز میتواند سوژه بسیار جالبی برای خلق آثار نمایشی باشد.
حمایت ضیاءالواعظین از جنبش مردم جنوب ایران در کنار درخواست سید مرتضی مجتهد اهرمی از یارانی نظیر زائر خضرخواناهرمی و شیخ حسینخان چاهکوتاهی برای گرفتن انتقام خون رئیسعلی در نهایت نبرد کوهکزی را رقم زد. در جریان این نبرد، تعداد قابلتوجهی از نیروهای سوارهنظام انگلیسی از پا درآمدند و دو افسر ردهبالای آنها به نامهای سرگرد پنینگتون و سرگرد تورنتون نیز کشته شدند. با اینحال به دلیل کمبود مهمات، آذوقه، ساز و برگ و عدم چیدن استراتژی هوشمندانه توسط مجاهدان، ضربات وارد آمده بر پیکر قشون بریتانیا بیش از آنچه ذکر شد، افزایش نیافت. پس از این نبرد، انگلیسیها رفته رفته چهره غالب میدان را به خود گرفتند و توانستند مجاهدان را وادار به عقبنشینی کنند.
شرح حال و فرجام کار هرکدام از آنها مانند غضنفرالسلطنه برازجانی، شیخحسین چاهکوتاهی (همراه با فرزندان دلیرش)، خالو حسین بردخونیدشتی (که در نبرد کوهکزی به اسارت بریتانیاییها درآمد)، زائر خضر خاناهرمی و سایر مبارزان جنوبی، خود میتواند سوژه ساخت دهها اثر باشد.
سهم دلیران تنگستان از قاب تلویزیون نیز همان سریال معروف است که برای نخستینبار در اواخر سال ۱۳۵۳ خورشیدی از تلویزیون پخش شد. این سریال جزو بهترین آثار پخش شده از تلویزیون ایران در طول تمام عمر آن به شمار میرود و هر دو حمله آخر انگلیس به بوشهر را به تصویر کشیده است. در سریال دلیران تنگستان به هر دو شخصیت احمد خان تنگستانی و رئیسعلی دلواری پرداخته شده و بسیاری از روایتهای مربوط به لشکرکشی قشون انگلیس در آن مشاهده میشود.
با وجود تولیداتی که به آنها اشاره شد، کمیت پرداختن به یورشهای انگلیس به بوشهر در آثار نمایشی ما نسبت به عملکرد دیگر کشورهای دنیا در مورد تخیلیترین داستانهای نوظهورشان کافی به نظر نمیرسد.
اگر روایتهای مربوط به رئیسعلی دلواری را برای یک فرد غیر ایرانی که آشنایی چندانی با این شخصیت مبارز ندارد، تعریف کنیم، بلافاصله به یاد شخصیت خیالی داستان «زورو» میافتد. ویژگیهایی نظیر انجام نبردهای چریکی و شبانه بر ضد استعمارگران، سازشناپذیری و تسلیم نشدن در برابر زور، تنها بودن در برابر سیل بیپایان دشمنان، شجاعت و تلاش خستگیناپذیر برای دفاع از مردم بیدفاع، رویارویی ناخواسته با خیانتهای پیدرپی برخی از هموطنان خودفروخته، برخورداری از هوش و ذکاوت فراوان جهت استفاده از استراتژیهای متفاوت برای نبرد با دشمن و بسیاری از موارد مشابه دیگر همگی جزو موارد مشترکی است که در این دو شخصیت واقعی و خیالی مشاهده میشود. حتی طبقه اجتماعی این دو شخص و نگاهی که به مردم رنجدیده و بیپناه پیرامونشان و استعمارگران ظالم روبهرویشان دارند نیز کم و بیش به هم شبیه است. جالب است بدانیم شخصیت خیالی زورو یا همان دون دیهگو دلاوگا که در داستانهای خود با استعمارگران اسپانیایی مبارزه میکند تنها پنج سال پس از در خاک و خون غلتیدن رئیسعلی دلواری توسط نویسنده عامهپسند آمریکایی،جانستون مککالی خلق شد. با این حال برخلاف کدخدای دلوار برای شمارش تعداد دفعات حضور او در آثار نمایشی به تعداد فراوانی انگشت نیاز است.
زورو تاکنون در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی حضور داشته و حداقل شش سریال تلویزیونی با پخش جهانی، هفت سریال انیمیشن، شش نمایش رادیویی معروف و بیش از ۶۵ تئاتر نیز بر مبنای شخصیت او تولید شده است. علاوه بر آن تاکنون شاهد ساختهشدن حداقل یک دو جین بازی رایانهای با حضور زورو به عنوان شخصیت اصلی بودهایم. بسیاری از این آثار محصولات بینالمللی به شمار میروند و تولیدات بومی محسوب نمیشوند.
حال با این مقایسه کوتاه شاید بتوان دریافت کمیت پرداختن ما به شخصیتهایی نظیر رئیسعلی دلواری در آثار نمایشی تا چه اندازه اندک است. افزون بر آن نیاز داریم شخصیتهایی نظیر کدخدای دلوار را از حالت صرفا بومی خارج کرده و آنها را به یک نماد جهانی تبدیل کنیم تا از نظر کیفیت نیز حرکتی رو به جلو داشته باشیم.
آزار مقامات دینی، تبعید و غارت بیوت آنها حکایتهای غمبار و خونینی دارد. رفتار مشابهی که با حاج علی تنگستانی، کدخدای شهرصورت گرفت. انگلیسیها پس از حمله به منزل کدخدا و دستگیری او منزلش را غارت کردند و اموالش را به یغما بردند. حتی لباسهای اهل منزل توسط آنها ربوده شد و در بازار شهر به فروش رسید.
انگلیسیها رفتار عجیب خود با روحانیون و بزرگان شهر را با حداقل ۱۴نفر از اهالی ناراضی بوشهر که همگی جزو افراد پر نفوذ شهر بودند، تکرار کردند و همگی آنها را به هندوستان فرستادند. در میان آنها نامهایی مانند عبدالرضا چوبک، حسنعلی اهرمی و عبدالکریم بهبهانی مشاهده میشود. ماجرای دستگیری و تبعید یکی از این افراد بهشدت خشم مردم بوشهر و حومه را برانگیخت و آنها را به واکنش واداشت. نماینده انگلیس در بوشهر که بین مردم با نام مستر چیک شناخته میشد هرچه میخواست انجام میداد و به احدی پاسخگو نبود. اقدامات مداخلهجویانه و انحصارطلبانه او نظیر احتکار اقلام مصرفی و کالاهای ضروری مانند آرد بهتدریج موجب پیدایش قحطی در بوشهر شد و بر نارضایتی مردم شهر افزود. جالب اینجاست که حاکم بوشهر در هر دو یورش آخر انگلیسیها به بوشهر میرزااحمدخان دریابیگی نام دارد. ماجرای این دو احمد نیز میتواند سوژه مناسبی برای ساخت نمایش باشد.
اشغالگران دیگر ابایی از اعلام اهداف خود نداشتند و حتی بر تمبرها مهر «بوشهر تحت اشغال انگلیس است» زدند. این موضوع خون مردم جنوب را به جوش آورد و موجب مقابله بهمثل آنها شد. رئیسعلی دلواری و ناصرخان چاهکوتاهی، فرزند شیخ حسین چاهکوتاهی، بر دامنه شبیخونهای خود افزودند و حملات چریکی متعددی را بر علیه نظامیان انگلیسی مستقر در بوشهر ترتیب دادند. آنها جاده بوشهر به شیراز را شبانه میبستند و پنهانی به صفوف اشغالگران حمله میکردند. از آنجایی که در طول تمام این سالها نام شیخحسین و فرزندانش همواره زیر سایه سنگین رئیسعلی دلواری بوده است، لازم نیست آثاری با حضور تمام آنها تولید شود و با اشاره به همکاری مشترکی که با یکدیگر داشتند روایات مغفول مانده از نقش پررنگ روحانیون در روزهای خونین و پرحماسه جنوب را برجسته سازد.
حالا که دوباره و چندباره سخن از بازیگردانی عمال انگلیس به میان آمد، باید سؤالمان را موکدا بپرسیم؛ واقعا چه میشود که درباره این فریبکاری بزرگ تاکنون اثر قابلاعتنایی خلق نشده؟ استعمارگرانی که تمام حیثیت خود را خرج کردند تا یوغ خفتبار استعمار انگلیس بر گردن مردمان آزاده این سرزمین بیفتد. حکایت دیگهای براجاق آن سفارت منحوسه و موال متعدد نوساخته شده در باغ به چه اندازه در روایت وقایع مشروطه خفتبار است؟ به یقین بیشمار حکایت تاریخی وجود دارد که ما و شما اصلا نشنیدهایم، حکایاتی شبیه و منطبق با مداخلات میدانیشان در اغتشاشات یک دهه اخیر ایران. همین اغتشاشات شهریور ۱۴۰۱ تکرار فتنهجنبانی انگلیسیها نیست؟ تنها روایت تاریخ برای عموم مردم در قالب سریال و فیلم و... میتواند از تکرار عین به عین تاریخ جلوگیری کند. با توجه به جنایاتی که اغتشاشگران مقابل دوربینهای موبایلی انجام دادند، شک نکنیم اگر هوشمندی علما و مبارزات آزادیخواهان از گذشته دور تا امروز نبود قطعا جریان ایرانستیز غرب فجایعی به بار میآورد که قحطی مصنوعی دستساخته انگلستان که امروز از آن بهعنوان غمبارترین کشتار تاریخ معاصر یاد میکنیم در مقابل جنایات احتمالیشان بیرنگ میشد .
همین روزها بهصراحت میبینیم قاتلان جلاد شهید آرمان علیوردی و شهید روحا... عجمیان در یک سناریوی رسانهای بهعنوان قربانی معرفی میشوند، تصور کنید. این جریان رسانهای تاکنون چه بلایی بر روایت مبارزان تاریخ معاصر آوردهاند تا جایی که انگلیسی در بیبیسی و کف خیابانهای تهران و دیگر شهرها ندای «زن، زندگی، آزادی» سر میدهد وغافلان و بیخبران همراه با خائنان با آنها همصدا میشوند. آنقدر نگوییم تا دیگران از رقبای خارجی گرفته تا خائنان داخلی جعل تاریخ کنند و جای شهید و جلاد عوض شود و انگلیسیها بشوند مدافع مشروطهخواهی و علما بشوند مخالف! شرم این رخوت و کوتاهی را با تولید مکرر و متعدد روایت تاریخ باید جبران کرد. اما مگر این همه سوژه اولویتدار روز از خیانت و عشقهای ممنوعه و سریالهای خارجی بیربط و سری فیلمهای اربابحلقهها، هابیتها، ترمیناتور و الخ جایی برای خطر کردن و نوشتن و تولید فیلم و سریال با این موضوعات سخت، لازمالتحقیق، پیچیده، پرحاشیه و بهغایت خطیر میگذارد؟
علاوه بر سریال دلیران تنگستان در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در طول سالهای اخیر تعدادی نمایش رادیویی با موضوع دلاوریهای مردم دشتستان و تنگستان و بوشهر ساخته شده است که بیشتر آنها به روایت ایستادگی رئیسعلی دلواری در برابر استعمارگران و حمله سوم بریتانیا به بوشهر اختصاص داشته است. از میان این آثار میتوان به دو نمایش «شب شهریور تنگستان» و «مرزداران دریای پارس» اشاره کرد. با اینحال وضعیت اشاره به قیامهای ضداستعماری مردم جنوب بر پرده سینما چندان دلچسب جلوه نمیکند. هنگامی که ذرهبین را برمیداریم و به دنبال یافتن فیلمهایی با چنین مضمونی در سالهای اخیر میگردیم، تنها به نام فیلم «پینوکیو، عامو سردار و رئیسعلی» برمیخوریم. محصول کمادعایی که به همت همولایتیهای مجاهدان جنوب ساخته شده است. فیلم مذکور اثر بیشیله پیله و بیجار و جنجالی با درونمایه شاعرانه است که بهدلیل محدودیت بودجه نتوانسته ایستادگی مردم دشتستان و تنگستان و بوشهر را در محوریت داستان قرار دهد. با این حال بهخوبی از پس ارائه روایتی روان و سرگرم کننده بر آمده است و با دوری جستن از سر دادن شعارهای مرسوم و کلیشهسازیهای رایج اشارههای خوب و مناسبی به رئیسعلی دلواری و برخی همقطارانش نظیر واسموس آلمانی دارد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد