به گزارش
جامجم آنلاین، از روزگار صفویه بود که پای نفوذ انگلیس به ایران باز شد. این روند در طول دوره قاجاریه بسط و گسترش یافت. انگلیسیها با انعقاد قرارداد ۱۹۰۷، جنوب ایران را سهم خود میدانستند و حتی در رقابت با روسیه که سودای بسط نفوذش در مناطق شمالی کشورمان را داشت، تلاش داشتند از ضعف رقیب استفاده کنند و بر دایره نفوذ خود بیفزایند. در دوران حضور و تکاپوی نظامی و سیاسی انگلیس در بخش جنوبی ایران بویژه مناطق بوشهر، مردم مسلمان و غیرتمند ایران و عشایر تنگستانی و دشتستانی که سلطه بیگانه را برنمیتافتنند به رهبری رئیسعلی دلواری علیه متجاوزین قیام و ضربات متعددی را بر انگلیسیها وارد کردند. شهادت این رزمنده دلواری به دست عوامل داخلی که در پی تطمیع انگلیسها رخ داد، ضایعه جبران ناپذیری برای قیام مردم جنوب علیه استعمار بود.
وقوع جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران از سوی برخی قدرتهای خارجی از جمله انگلیس، گرفتن امتیازات متعدد از بعضی عوامل درباری قاجار و برخی از کابینه، زمینه سازی برای کودتای سوم اسفند، حمایت همه جانبه از رضا خان برای براندازی سلسله قاجار و جایگزینی حکومت پهلوی، اشغال ایران از سوی متفقین و استعفای رضا شاه و برتخت نشستن محمدرضا پهلوی و... تنها بخشی از کارنامه سیاه نفوذ و بسلط سلطه استعماری انگلیسیها در ایران بود.
قیام مردم جنوب علیه استعمار
در آن زمان بوشهر در تصرف انگلیسیها قرار داشت و عشایر جنوب بویژه مرد تنگستان و دشتستان که تاب این خفت را نداشتند پی در پی به مواضع نیروهای بریتانیایی و سربازان هندی حمله میکردند.
رئیسعلی فرزند زائر محمد بود. اطلاعات مربوط به نحوه گذران زندگی در مراحل اولیه عمر رئیسعلی چندان دقیق نیست، اما همه درباره زمان شهادتش اتفاق نظر دارند. همان اطلاعات ناقص نشان میدهد که او از همان دوران نوجوانی در تیراندازی و سوارکاری مهارت داشت و از سویی دیگر هم از عرق دینی و مذهبی هم برخوردار بود. در زمان استبداد صغیر، جمعی از اهالی بوشهر در اعتراض به اقدامات محمدعلی شاه از پرداخت مالیات به ماموران دولتی استنکاف کردند. رئیسعلی هم در حمایت از این اقدام با بسیج گروهی صد نفری از تفنگچیان به بوشهر آمد و ادارت دولتی از جمله گمرک را به تصرف درآورد. شاهدان نقل میکنند که به رغم اینکه پول فراوانی را از تصرف اداره گمرگ به دست آورده بود، اما ذرهای در امانت خیانت نکرد.
انگلیس بعد از انعقاد قرارد ۱۹۰۷ جنوب را سهم خود میدانست و این عرصه را محل تاخت و تاز خود قرار داد. از این رو برای جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی و سرکوب کردن عشایر جنوب و دسترسی به خلیج فارس در این منطقه اقدام به عملیات نظامی کرد. در پی این اقدام موجی ضد انگلیسی در منطقه بخصوص منطقه بوشهر و دشتستان براه افتاد. علما دینی و همچنی مبارزان محلی مثل رئیسعلی دلواری و معین التجار بوشهری در صف اول این میدان بودند.
شیخ محمدحسین برازجانی مجتهد برجسته جنوب در آن زمان تلگرافی را برای مسترکاکس جنزال قونسول انگلیس که در بوشهر مستقر بود فرستاد و از او خواست که مراعات قواعد بیطرفی را بکند و هشدار داد که اگر دولت انگلیس خلاف بیطرفی ایران اقدامی بکند مردم جنوب علیه نیروهای انگلیسی عملیات جنگجویانه خواهند داشت. از سویی دیگر برخی از روحانیون بوشهری مثل آیت الله عبدالله مجتهد بلادی هم علیه انگلیسیها اعلام جهاد دادند و حمایت خود را از رئیسعلی دلواری اعلام کردند. این فتوا صرفا محدود به موضوع جهاد علیه انگلیسیها نبود بلکه علمای دینی خرید و فروش کالاهای انگلیسی را هم تحریم کردند. شیخ علی آل عبدالجبار و شیخ جعفر محلاتی از دیگر علمای بزرگی بودند که هم حمایت خود را از رئیسعلی دلواری اعلام کردند و هم مردم را به حمایت از رزمندگان تنگستان و دشتستان فرا خواندند.
در چنین شرایطى، انگلیسىها در سال ۱۳۳۳ قمری پس از تصرف اهواز، به یک شبکه خرابکارى آلمانىها در بوشهر پى بردند و در یک هجوم ناگهانى به عمارت جرمنى، واقع در منطقه بهمنى بوشهر، یک نفر از کارمندان آلمانى را دستگیر نمودند. در این زمان رئیس على دلوارى آمادگى خود را جهت تصرف بوشهر و اخراج انگلیسىها اعلام کرد.
در پاسخ به اقدام نیروهای انگلیسی، در ۱۲ ژوئیه ۱۹۱۵ رئیسعلی در یک حمله در نزدیکی تنگک زنگنه، نایب کنسول انگلیس در بوشهر و تعدادی از سربازان هندی را کشت. انگلیسیها به بهانه وقوع این حادثه و حوادث دیگر در ۸ اوت ۱۹۱۵ بوشهر را اشغال کردند. مسلم بود که انگلیسی ها، رئیسعلی را یکی از دشمنان اصلی خود در جنوب میدانستند و به هر نحوی سعی در ساکت کردن او کردند. نخست از طریق نمایندگان حیدرخان حیات داودی سعی در تطمیع داشتند و حتی پیشنهاد چهلهزار پوند در قبال خودداری از قیام علیه قوای بریتانیا را ارائه کردند. اما رئیسعلی اظهار کرد: «چگونه بیطرفی اختیار کنم در حالیکه استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است».
تصرف بندر به دست نیروهای انگلیس مقارن جنگ جهانی اول و در هشتم آگوست ۱۹۱۵ میلادی برابر با ۱۷ مردادماه ۱۲۹۳ خورشیدی بود. آن موقع این شهر با توجه به اینکه رونق و آبادانی چشمگیری داشت سرآمد بنادر و جزایر خلیجفارس بود.بعد از اشغال بوشهر، بریتانیاییها عملیات نظامی خود را به حومه بوشهر گسترش داده و طی یک سلسله عملیات نظامی روستای بندری دلوار را مورد هجوم قرار داده دست به تخریب نخلستانهای آن زدند. در حین حمله نیروی نظامی انگلیس به دلوار، روستاییان تحت فرمان رئیسعلی دلواری به مقابله پرداختند و جنگ ساعاتی به طول انجامید. مدافعان دلواری در این درگیری توانستند ۱۷ نفر از نظامیان انگلیسی را از پای درآورند.
با توجه به شدت گرفتن درگیری در حوالی دلوار، ژنرال کاکس، کنسول انگلیس در بوشهر با نگارش نامهای برای برخی از روحانیون بلند پایه جنوب درصدد محق جلوه دادن انگلیسیها و تجاوز به حقوق آنان از سوی دلواریها بود که البته در این راه توفیقی کسب نکرد. این رفتار با توجه به خشونت نیروی متجاوز و به توپ بستن خانههای برخی از خانوادههای سرشناس تنگستانی و مصاده اموال آنها نتیجهای معکوس داد. با توجه به شدت عمل انگلیسیها، علما و در راس آنها شیخ محمد حسین برازجانی و سید مرتضی اهرمی اعلام جهاد دادند. در پی اعلام این حکم، شور و هیجانی سراسر بوشهر را فرا گرفت و برخی از بزرگان عشایر مثل رئیس علی دالواری، زائر خضرخان اهرمی و شیخ حسین خان چاکوتاهی متحد شده و برای دفاع از منطقه آماده شدند.
بعد از اشغال بندر دلوار، مجاهدان با یک عملیات نظامی، پانصد نفر از نیروهای انگلیسی را از پا درآوردند و مهمات زیادی را به غنمیت گرفتند. دشمن ناچار به عقب نشینی شد، اما اما در کمین نیروهای مجاهد قرار گرفت و صدها نفر از نیروهای خود را از دست داد.
سرانجام رئیسعلی در شب ۱۲ شهریور ۱۲۹۴/ ۲۳ شوال ۱۳۳۳/ ۳ سپتامبر ۱۹۱۵ در شبیخون به نیروهای انگلیسی در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. در ابتدا جنازه رئیسعلی در محلی به نام کله بند به رسم امانت دفن شد. شش ماه بعد تابوت وی را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان وادیاسلام به خاک سپردند.
از خداوند جلی توفیق میخواهد علی
اسلامیت و وطن دوستی دو ویژگی شخصیتی این قهرمان ملی بودند. دقت در متن نامهای که او برای آیت الله محمدحسین مجتهد برازجانی از علمای مبارزه جنوب ایران که سالهای علیه استعمار انگلیس ایستادگی کرد ما را با طرز تفکر رئیسعلی دلواری بیشتر آشنا میکند.
وی در این نامه که در ۱۱ جمادی الاول ۱۳۳۳ قمری نوشته آورده است:
قربان حضور باهرالنورت گردم.ای بفدای همت و غیرت و شجاعتت گردم. میدانم مردم در این کار چندان مساعدت و همراهی نمیکنند و بنده هم پابست کردهام که نظرم بسوی ایشان است. هر آینه پای حضرت مستطاب عالی و امید از آن وجود مبارک که در حقیقت مجسمه شرف و وطن و اسلامخواهی است نداشتم هر آینه تا حال پروانهوار خود را فدای ملت و وطن و اسلامیت کرده بودم. همین قدر اطمینان از حضرت مستطاب عالی دارم که روز مصائب از خط بیرون نمیروید و جان را ناقابل میدانید نه مانند اشخاص راحتطلب تنبل، راحت این دنیای فانی را بهیچ نمیشمارید. قربانت گردم درجه بهشت پیدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن باید همتی عالی و عزمی راسخ داشت و بهای درجه عالی و نعیم اخروی و نام نیک ابدی بغیر از جان شیرین نیست. نه آن که مرعوبانه هر وقت طرف مقابل مثل گربه خود را ساخت و مومو کرد مثل موش بدوند. اینگونه احساسات قابل همدردی با اسلام و وطن نیست و در تاریخ دنیا چنین اشخاص را ننگ عالم انسانیت دانستهاند. امروز روزی است که هر کس ادعای شرف و اسلامیت و وطنپرستی دارد باید امتحان داده از بوته امتحان بیغل و غش بدر آید. چنان چه عقلاء فرمودهاند: خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
انگلیسیها انتشار میدهند که «فلانی حمایت به قنسول جرمن دارد» بحول و قوه خداوندی از هیچکس اندیشه و باک ندارم. میخواهند به تشر بنده را بترسانند کما اینکه تلگراف تهدیدآمیز بحضرت مستطاب عالی کرده بودند. در حقیقت جوابی که از طرف ذیشرف در جواب تلگراف ایشان صادر شده بود بقدری مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را میداند. همین جواب بود که فرمودهاید. آفرین آفرین آفرین خدای بر شما باد. شایسته است که عموم اهالی فارس و خلیج بداشتن وجود مبارکی مثل حضرتعالی که در این موقع اینگونه جواب قانونی دندانشکن به اجانب دادهاید فخر و مباهات نماید. خدایت در همه حال از بلا نگهدارد. استدعا دارم یک ذره فروگذاری نفرمائید. اگر از مردم مأیوس شدهاید که همراهی ندارند اجازه بفرمائید تا خودم هنگامه بلند کنم و دست بکار شوم. قربانت شوم. هر آینه خودمان درست بکار شده بودیم الان بصره خالی شده و در شمار مجاهدین محسوب بودیم. به بوشهر هم نمیتوانند اردو پیاده کنند، در صورتی که خودمان نزدیک و مواظب آنها باشیم، چرا که بنده به خوبی اینها را میشناسم. هر آینه فیالجمله حملهای به عساکر ایشان در قلعه بهمنی شده بود الان بصره خالی بود. قوه و مخارج از بوشهر جهت آنها حمل میشود. اگر خودمان به همین حالت باقی بمانیم مسلم است که هیچکاری نمیکنیم و هیچ حمایتی به علمای عراق هم نکردهایم و در آینده نام خودمان را به بیحسی و بیدیانتی ثبت تاریخ دنیا خواهیم دید. کسی که حکم سخت از علماء دیده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند بهانه آن چیست؟ الان در کربلا و نجف در جنگ تمام علماء و پیشوایان دین ما در جهاد آب چشمان خود میخورند و امیدهای کلی از ماها داشتند که خیال میکردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست بکار میشوند الحمدالله از این طرف هم مأیوس شدند چنانچه تا بحال خدمت آقای حاج سید غلامحسین عریضه عرض کردهام جانب خدا بکلی جواب نکردهاند. همین قدر با خود خیال کردم که بنیهاشم در مدینه بسیار باقی ماند، جز حضرت سیدالشهداء که به تنها در صحرای کربلا با لب تشنه شهیدش کردند و در کوفه حبیب بن مظاهر به تنهائی به یاری آن امام مظلوم حرکت کرد. قربانتم آخر کار همینطور میبینم. هفتصد نفر تفنگچی سوای دستگاه سرکار زائر خضرخان حاضر و آماده است که اینها از بنده دور نیستند هر وقت بخواهیم تمام حاضر و مستعد میباشد. خوب ملاحظه فرمائید روزی بهتر از امروز برای اهالی ایران فراهم نمیآید. یکطرف دولت آلمان یک طرف دولت اطریش عثمانی چه کارها بر سر انگلیس و روس و فرانس آوردهاند. دیگر انگلیس چه عضوی دارد که ماها باید از آنها بترسیم؛ و از اینطرف هم حکم محکم علمای اعلام بر وجوب جهاد. البته خدا با ماست و فتح و نصرنصیب جیش اسلام خواهد بود. در خانه نشستن خودمان و راحتطلبیدن تمام وسوسه شیطان میباشد. مستحق آن نیستیم که خدا و رسول را از خود خشنود سازیم. روس و انگلیس حق دارند اگر خودمان هیچ کاری نکنیم و آسوده بنشینیم چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و احترام به منبر سیدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار کارهای خوب کردند. تف بما. تف بما. قربانت بروم هوش ندارم که شرح حالات به درستی عرض نمایم و مصدعت زیاده از این نمیشوم. خیلی میل به دستبوسی و زیارتت دارم. نمیدانم به چه قسم به این آرزو نائل شوم. از خداوند جلی توفیق میخواهد علی