آشنایی شما با آقای طباطبایی از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟
چند ماهی بعد از انتقال حضرت اماماز ترکیه به نجف اشرف، بنده هم به نجف مشرف شدم و ازهمان زمان به لحاظ اینکه هر دو محل تلاقیمان امامخمینی و خانه امامبود، با ایشان آشنا شدم. ولی خیلی نگذشت که آقایطباطبایی به لبنان مهاجرت کرد.
دلیل مهاجرتشان چه بود؟
لبنان یک جاذبه خاصی داشت، هم به لحاظ حضور شیعه و هم به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی. برخلاف عراق که از نظر ظرفیتهای مذهبی و مرقدهای ائمه از یک قداست بالایی برخوردار بود، متأسفانه شرایط خفقانی در عراق حاکم بود و هم از نظر شرایط زندگی وضعیت مناسبی نداشت اما لبنان شرایط خیلی بهتر بود، از نظر اقلیمی جذابیت بیشتری داشت و شیعیان مخلص در آنجا باعث میشد که جذابیت خاصی داشته باشد.
نوع ارتباط آقای طباطبایی در نجف با حضرت امام(ره)در چه سطحی بود؟
ایشان از جمله افرادی بود که از میان مراجع تمام دلبستگیاش به امامبود و در زمره یاران اماممحسوب میشد.
در مدت حضور آقای طباطبایی در لبنان تا پیروزی انقلاب اسلامی، ارتباطی با هم داشتید؟
آن روزها مانند امروز ارتباطها بهراحتی انجام نمیشد، آن هم در عراق، مگر یک وقتهایی کهایشان در اثنای سفر به عراق مجددا همدیگر را میدیدیم.اجمالا آقای طباطبایی در لبنان جزو فعالان نهضت حضرت امامو از طرفداران مخلص حضرت امامبود. البته در لبنان خیلی همسویی با ایشان وجود نداشت. معدود افرادی بودند که علاقهمندانه در ارتباط با نهضت امامکار میکردند. بعد از رحلت آیتا... سیدمحسن حکیم هم بعضی از شخصیتهای مطرح در لبنان، شیعیان را به مرحوم آیتا... خویی ارجاع دادند. طبعا آن طیف خیلی همراهی با نهضت حضرت امامنداشتند اما سیدعیسی حتی بهرغم شرایط نامساعد با جدیت پیگیر نهضت امامبود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوع ارتباطتان با آقای طباطبایی چگونه بود؟
با پیروزی انقلاب آقای سیدعیسی با سابقه روشن طرفداری امامو تقلید و پیروی از خط حضرت امام، در لبنان نقش مهمی را ایفا کرد. ایشان اولین شخصی است در لبنان که اجازه امور حسبیه از حضرت امامدریافت کرد و شیعیان لبنان از طریق ایشان وجوهاتشان را برای حضرت امامارسال میکردند. بعدها از طریق و با پیگیریهای ایشان برای عده دیگری در لبنان اجازه امور حسبیه و دریافت وجوهات شرعیه از امامگرفته شد مانند آقای سیدحسن نصرا...، شهید سیدعباس موسوی، آقای شیخ یزبک، آقای سیدابراهیم امین. با این حال مجموع وجوهات دریافتی از طریق آقای سیدعیسی برای دفتر امامارسال میشد. سیدعیسی اجازه نصف داشت. یعنی نصف سهمین را میفرستادند برای دفتر حضرت امامو نصف سهمینی که دریافت میشد، در جهت موارد مقرره شرعیه مصرف میکرد. آن زمان شیعیان لبنان در شرایط خاصی بودند. یک کار جالبی اینجا شد. آن نصفی که سیدعیسی همراه با فهرست اسامی برای ما ارسال میکرد، طبق آن اسامی، قبضها را مینوشتیم، مهرامامهم پای آن قبضها میخورد به نام تکتک پرداختکنندهها و ایشان هم قبوض را به دست پرداختکنندهها میرساند. آن نصف دومی که برای تحویل به امامبود ما هر دفعه آن وجه را به صندوق وجوهات نمیریختیم و عین آن را هر بار، بنده خدمت اماممیبردم و اماماین نصف را با توجه به شرایط خاص لبنان و بهخصوص بعد از شکلگیری حزبا...، اجازه میدادند که به لبنان برگردد. یعنی در طول این هفت، هشت سال آن نصف وجوهات را هم به لبنان برگشت داده شد.
اطلاع دارید با این وجوهات چه کاری در لبنان انجام شد؟
با هماهنگی انجام شده صندوقی به نام صندوق بیتالمال شکل گرفت که با گذشت زمان و با تجمیع ارقام مرجوع شده به علاوه مساعدتهای خیرین لبنانی، این صندوق قرضالحسنه به صورت پشتوانه مؤثر و بزرگی برای کمک به شیعیان از طریق قرضالحسنه جا افتاد، مصداق برجستهای از حسنهجاریه که هزاران هزار گره را از کار شیعیان لبنان و رزمندگان حزبا... را گشود. ظایشان از قبل از مسئولیت بنده در بنیاد شهید، پایهگذار و شکلدهنده بنیاد شهید و کمیته امداد در لبنان بود. بنده هم با توجه به شناختی که از ایشان داشتم، او را ابقا و تقویت کردم و ضمن سازماندهی جدید بنیاد شهید، بنیاد لبنان را هم در شاکله یک ادارهکل که دارای شعبههایی در چند شهر دیگر لبنان بود، سازماندهی کردیم. آقا سیدعیسی علاوهبر مدیریت مجموعه بنیاد شهید لبنان و کمیته امداد، نقش جهادسازندگی را هم در بعضی از روستاهای لبنان ایفا میکرد و مشکلات کشاورزها را برطرف و همزمان مراکز فرهنگی امامخمینی را در شهرهای مختلف لبنان احداث میکرد. آقا سیدعیسی در پوست خودش نمیگنجید، دائم در تلاش بود تا در هر عرصهای که بتواند کاری انجام بدهد. به هر حال بعد از سالهای طولانی خدمت مجاهدانه و عاشقانه در بنیاد شهید با نظر خود ایشان، شخص دیگری را از خود لبنانیها، مسئول بنیاد شهید لبنان گذاشتیم و آقای سیدعیسی همچنان تا آخر با ما همکاری داشت. ایشان در ارتباط با خانواده شهدا بهترین شیوه تربیتی و اخلاقی و حفظ عزت نفس را اعمال کرده بود؛ به گونهای که خانوادهها را در اوج وارستگی و عزتنفس شاهد بودیم. در طول ۲۵ سالی که بنده در بنیاد شهید بودم و خانواده شهدا از لبنان به ایران میآمدند، دو مورد من نامه از خانواده شهدای لبنانی داشتم. موضوع یک نامه این بود که آقا دعا کنید که پسرم نیز راه شهید را طی کند. نامه دوم هم این بود که ما یک مریضی داریم، برای شفای او دعا کنید.
به نظر شما دلیل این همه موفقیت و برکتی که آقای طباطبایی در کارهایش دارد، چیست؟
در وجود آقای طباطبایی هوای نفس، خودخواهی و خودپرستی نیست. تمام وجود او وقف برای اسلام، اهل بیت و قرآن است. لذا در هرکجا، با هر ظرفیتی، هر نیازی، هر امکانی، هر توانی در خودش بود، پای کاری میایستاد و آن کار را انجام میداد. این ویژگی یک آدم جهادی به معنای واقعی است. چون او نه دنبال عنوان، نه دنبال شرح وظیفه و نه محصور در ساختارهای اداری است. یک آدمی است که همه وجودش را وقف دین، قرآن، اهل بیت و وقف امامخمینی(ره) و نهضت امامکرده بود. آقایطباطبایی، امامخمینی(ره) را تجلی مکتب قرآن و مکتب اهل بیت میدانست بنابراین در هر عرصهای، که احساس تکلیف میکرد، لله قیام میکرد.اخلاص، تعبد و تقوای سیدعیسی در جمع دوستان و همکاران کمنظیر بود به عنوان نمونه، طی ساعتها سفری که هربار به شعب بنیاد شهید در شهرهای لبنان یا دیدار با خانواده شهدا در روستاها یا دیدار رزمندگان در مناطق جنوب لبنان داشتیم، به محض اینکه سوار ماشین میشدیم ایشان بلااستثناء جز در حد ضرورت، زبانش به ذکر خدا و دعا مشغول بود یا زیارت جامعه کبیره میخواند یا دعاهای بسیاری را که حفظ بود، میخواند. آقای سیدعیسی از اواسط دهه ۴۰ و در طول جنگهای داخلی لبنان در شرایطی دائما در حال تحرک و آمد و شد بود که باید بارها به شهادت میرسید، اما خدا حفظش کرد. به خاطر همین خدماتش بود که باید زنده میماند تا این همه کارهای خیر را انجام بدهد. این اخلاص و معنویت ایجاب میکرد اصلا دنبال اسم خودش نباشد. شما هر نوع کاری که بگویید سیدعیسی انجام داده است. از حفر چاه برای روستاییها تا ساخت حرم برای حضرت خوله. اولین بار که ما به لبنان رفتیم، سید ما را به مزار منسوب به خوله (یکی از دخترهای امامحسین(ع)) برد؛ اتاقکی بود که با دیواره سنگی کنار یک درخت کهن. الان که شما به لبنان بروید حرم خوله منظری کمتر از حرم حضرت رقیه در شام ندارد. با همت جانانه سیدعیسی حرم حضرت خوله ساخته شد، کاری ماندگار و معنوی با چه شکوهی، عمدتا با معماری و کاشیکاریهای ایرانی. زیارتگاهی را احیا کرد و فضای جدیدی را در لبنان برای توجه بیشتر به اهلبیت(ع) و مخصوصا امامحسین(ع) باز کرد.
بیمارستان رسول اعظم را چگونه راهاندازی کردند؟
وقتی بیمارستان رسول اعظم به بنیاد شهید واگذار شد، بسیار محدود بود. اما در طول سالهای دهه ۸۰و اوایل دهه ۹۰ تقریبا هر بار که به لبنان میرفتیم، بخش جدیدی را افتتاح میکردیم و تا جایی با همت بلند سیدعیسی از جهت کمیت و کیفیت ارتقا یافت که بر اساس ارزیابی یک سازمان جهانی ذیربط، بیمارستان رسول اعظم بعد از بیمارستان آمریکایی در کل لبنان حائز رتبه اول اعلام شد اما سید بزرگوار به این هم قانع نبود. میگفت فاصله بین بیروت تا مرزهای لبنان و مناطق درگیری با اسرائیل زیاد است، کاری باید بکنیم که هم برای حفظ جان رزمندگان و هم برای شیعیان و مردم خوب جنوب امکانات درمانی لازم را فراهم کنیم. سیدعیسی زمینی را در حومه نبطیه در جنوب لبنان تهیه کرد و با توجه به اینکه در آن زمان برنامه سرمایهگذاری عمرانی جدید نداشتیم، به شوخی گفتم اگر قبول کنید کار سخت به عهده بنده بقیه به عهده خودت، اشکال ندارد. من کلنگ بیمارستان را میزنم، ساخت آن به عهده شما! به هر حال مراسم کلنگزنی برگزار شد و در اثنا صدای توپخانه ارتش اسرائیل ــ که تا آن زمان از جنوب لبنان رانده نشده بود ــ باعث شد خیلی زود مراسم تمام شود و جناب سید با عزم راسخ کار احداث بیمارستان را با نام شهید شیخ راغب حرب، شروع کرد. به جز لوازم بهداشتی که از محصولات ساخت داخل از ایران با چند تریلی از طریق ترکیه ارسال کردیم، با کمک خیرین ساختمان بیمارستان را تکمیل کرد. تجهیز آن توسط هلال احمر صورت گرفت و طی فرآیندی این گام ارزشمند سید به پایگاهی در خدمت مقاومت و مردم مقاوم جنوب تبدیل شد.
دلیل اصلی اینکه آقای طباطبایی با آن همه برکاتی و ثمرهای که در طول حیاتشان دارند، هنوز در ایران زیاد شناخته شده نیستند، چیست؟
این سید بزرگوار برخلاف بعضیها که اول اسم خودشان را مطرح میکنند و بعد اسم کارشان را، سیدعیسی همه کارها را به نام امامخمینی، جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی انجام داد. هیچ جا ردی از اسم خودش را تابلو نکرد.این نکته را هم در پایان اشاره کنم که جناب سیدعیسی در تامین بودجه خیلی از این پروژهها هم متکی به جمهوری اسلامی نبود و در بسیاری از موارد با کمک خیرین اعم از شیعیان منطقه یا شیعیان خود لبنان به خصوص لبنانیهای ساکن در کشورهای دیگر، کارها را پیش میبرد. طرح تکفل برای ایتام شهدا که در بنیاد شهید لبنان راهاندازی شد، طرحی بسیار زیبا بود. در دهها کشور دنیا افراد متدین و توانمند شیعه در طرح تکفل فرزندان شهدا مشارکت داشتند و سالانه رقمی فراتر از آنچه از بنیاد شهید مرکز پرداخت میکردیم، توسط خیرین شیعه لبنانی در کشورهای مختلف پرداخت میشد.
در اواخر حیات حضرت امام، یک روز که برای چند نفر از سران حزبا... لبنان وقت دیدار با امامرا گرفته بودم، بعد از دیدار در دفتر با آنها صحبت میکردیم. مطرح شد که در لبنان چند شبکه تلویزیونی وجود دارد؟ آنها گفتند: دهها شبکه. گفتیم چند شبکه برای شیعیان است؟ گفتند: هیچ. این سؤال جرقهای شد تا بعد از اینکه اماماز دنیا رفتند و بنده به بنیاد شهید آمدم، بعد از چندی این سؤال را مجددا در سفر لبنان مطرح و پیگیری کردیم. سرانجام مبلغی را از اینجا و آنجا جمع و جور کردیم و برای ایجاد یک شبکه تلویزیونی به آقای سیدعیسی دادیم. با پیگیری و تلاش ایشان، تلویزیون المنار تأسیس شد. به خاطر شرایط امنیتی، مرکز آن در زیرزمین یک ساختمان چند طبقه بود. چون هنوز جنگهای داخلی لبنان ادامه داشت و آنتن پخش آن بالای منار مسجد رسول اعظم(ص) -که در دل بیمارستان رسول اعظم متعلق به بنیاد شهید قرار دارد- نصب شد. به همین مناسبت، این شبکه تلویزیونی «المنار» نامیده شد و یک طلبه روحانی به نام شیخ حسن حمادی به عنوان مدیر این شبکه منصوب شد. در سفر دیگری که به لبنان داشتیم، طی جلسهای با شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل وقت حزبا...) توافق کردیم که با رقمی به اندازه رقمی که هزینه شده بود، حزبا... مشارکت کند. تا آن زمان پوشش آنتن المنار محدود بود اما با مشارکت حزبا...، دایره پخش برنامههای المنار گسترش پیدا کرد. طی سفر دیگری به لبنان، کل مدیریت المنار به حزبا... واگذار شد و با اهتمام حزبا... تا آنجا تجهیز و گسترش یافت که نقش مهمی در جنگ ۳۳روزه ایفا کرد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد