نگاهی به اولین فیلم بلند آرمان خوانساریان

آدم‌های باورپذیر در جنگل پرتقال

درام‌های روانکاوانه به‌دلیل اهمیت شخصیت‌پردازی در آنها و ضرورت قابل باورشدن کاراکترها برای مخاطبان که در نمونه‌های برگزیده، غالبا به همذات‌پنداری و ایجاد ارتباط عمیق و تاثیرگذار بین شخصیت‌ها و مخاطب منجر می‌شود، همواره در زمره دشوارترین گونه‌های فیلمنامه قرار داشته‌اند و فیلمنامه‌نویسان موفق در این عرصه آنهایی بوده‌اند که با درک درست ویژگی‌های رفتاری و کنش‌های آدم‌ها در موقعیت‌های گوناگون و در برخورد با اتفاقات و آدم‌های مختلف پیرامونی، به‌گونه‌ای عمل کرده‌اند که هم شخصیت‌ها درست معرفی شده‌اند و هم به سؤالات مهم مخاطب در مورد آنها پاسخ‌های منطقی داده شده است.
کد خبر: ۱۴۳۰۲۳۹
نویسنده سیدمحمد سلیمانی - گروه فرهنگ و هنر
 
در نمونه‌های ضعیف این نوع پرداخت، اولین اتفاق مهم و جبران‌ناپذیری که رخ می‌دهد، قطع ارتباط مخاطب و شخصیت‌ها در همان نیمه آغازین اثر است. مخاطب دیگر انگیزه‌ای برای پیگیری سرنوشت شخصیتی که ارتباطش با او قطع شده است، ندارد. به همین دلیل فیلم از نیمه راه، یک اثر شکست‌خورده خواهد بود .

روایت سنجیده عشقی نافرجام
«جنگل پرتقال »به‌عنوان درامی که قرار است رگه‌هایی از عشقی نافرجام در آن به تصویر کشیده شود، به‌عنوان تجربه اول فیلمساز، درگیر همان دشواری‌هایی است که به آن اشاره شد ولی فیلمنامه‌نویس و کارگردان با همان درک درستی که پیش از این به آن اشاره شد و با علم به اهمیت شخصیت‌پردازی دقیق و سنجیده سهراب به‌عنوان شخصیت مرکزی به‌سراغ معرفی و پرداخت ظریف و پر از نکته رفتارهای او رفته است که به‌طور طبیعی محصول کار، اثری موفق و تاثیرگذار از کار درآمده است که می‌توان با انگیزه درباره آن نوشت و توضیح داد که چرا جنگل پرتقال یکی از ضعف‌های عمده فیلمنامه‌های آثار چند سال اخیر سینمای ایران یعنی شخصیت‌پردازی را ندارد یا اگر ضعف‌هایی هم در آن دیده می‌شود، می‌توان با اغماض از کنار آنها گذشت .

نگاهی متناسب به ۲ دنیا
جنگل پرتقال از دو منظر می‌تواند فیلم مهم و درخور اعتنایی باشد؛ یکی نگاه و رویکرد کلی فیلمنامه که قرار است نقبی بزند به اوضاع آموزشی در آموزش‌و‌پرورش و رشته‌های هنری و نمایشی دانشگاه‌ها و ارائه چشم‌اندازی از هر دو به بهانه معرفی و پرداخت شخصیت علی (سهراب) بهاریان به‌عنوان فارغ‌التحصیل رشته ادبیات نمایشی دانشگاه که حالا مجبور است برای امرارمعاش در آموزش‌و‌پرورش، ادبیات درس بدهد. اما این نگاه در طول فیلم عمده نمی‌شود و با تمرکز فیلمنامه‌نویس و کارگردان روی اوضاع و احوال شخصیتی سهراب به‌ویژه در مواجهه دوباره با همکلاسی سابقش مریم کمرنگ می‌شود و وجه دیگر اثر که تمرکز روی شخصیت‌پردازی است، عمده می‌شود. اما حضور سهراب در مدرسه و دانشگاه به بهانه گرفتن اصل مدرک تحصیلی خواه‌ناخواه فضایی را ایجاد می‌کند که اتفاقا به‌طور مستقیم در خدمت معرفی درست و تاثیرگذار سهراب و شخصیت‌های اصلی و فرعی دیگر به مخاطب قرار می‌گیرد. جنگل پرتقال اتفاقا از کلاس درس مدرسه آغاز می‌شود، جایی که بالطبع خود سهراب از پشت نیمکت‌های آن وارد دانشگاه شده و بخش مهمی از شخصیت او در همان‌جا شکل گرفته است و حالا او معلم دانش‌آموزانی است که ممکن است از میان آنها کسانی مثل خود او در دانشگاه ادبیات نمایشی بخوانند و باز هم مثل خودش به شخصیتی تبدیل شوند که در توهم خود‌برتربینی و روشنفکرنمایی و رفتار متفرعنانه و تلخ با دیگران، دیواری پیرامون خود بکشند که تنهایی و تلاش برای بیرون آمدن از پیله خودخواسته، عاقبت قابل پیش‌بینی آن باشد.

پرتاب به گذشته خودساخته
معلمی که در فاصله سه روز از شروع تدریس، پنج دانش‌آموز را از کلاس بیرون انداخته و آداب کنترل کلاس را نمی‌داند و با رفتاری تحقیرآمیز در مذمت آدم‌فروشی سخن می‌گوید، خیلی زود و با بهانه‌ای منطقی - آوردن اصل مدرک تحصیلی برای ارائه به مدیر مدرسه - به گذشته خودساخته‌اش پرتاب می‌شود. او در جایی به مدیر مدرسه می‌گوید که تمایلی به برگشتن به شهری که در آن تحصیل کرده است، ندارد که در واقع زمینه را برای مواجهه تماشاگر با شرایطی دشوار که قرار است سهراب در آنجا با آن مواجه شود، آماده می‌کند. برخورد سرد و باز هم تحقیرآمیز او با متصدی واحد آموزشی دانشگاه آزاد تنکابن برای دریافت مدرک تحصیلی باز هم نشانه‌ای برای معرفی بهتر اوست که در ادامه، ملاقات ناخواسته با استاد سابق که معرف و یادآور رفتارهای جاه‌طلبانه او در کلاس درس دانشگاه است، آن را تکمیل می‌کند.

موقعیت دراماتیک سرنوشت‌ساز
از این پس، ملاقات سهراب با دو نفر از همکلاسی‌های سابقش که مثل خود او به سراغ حرفه‌ای بی‌ربط با رشته تحصیلی‌شان رفته‌اند - اشاره گذرا ولی موثر به همان شرایط تحصیلی در رشته‌های هنری که قبلا به آن اشاره شد – زمینه‌ساز آشنایی دوباره او با مریم است که خاطرات تلخی از دوران تحصیل را برای او زنده می‌کند و باز هم شخصیت خاکستری سهراب که تاکید و تمرکز اصلی فیلمنامه‌نویس و کارگردان اثر روی همین ویژگی اوست، او را دچار توهمی می‌کند که با همه تلخکامی‌هایی که برایش به همراه دارد، زمینه‌ساز آغاز تحولی عمیق در شخصیت او می‌شود؛ تحولی که به‌واسطه پرداخت موثر و سنجیده شخصیت او، برای مخاطبانش قابل باور و باز به همین دلیل به‌یادماندنی می‌شود. او زمانی بر تردیدهایش برای مواجهه دوباره با مریم پس از اتفاقات تلخ و ناگوار گذشته غلبه می‌کند که درمی‌یابد او دچار ضعف حافظه شده و اتفاقات گذشته را به‌درستی به‌خاطر نمی‌آورد و تصمیم می‌گیرد برای جلب توجه او که دیگر چیزی از شخصیت واقعی‌اش را به یاد نخواهد آورد و ایجاد دوباره ارتباطی عاشقانه که در گذشته فرجام تلخی داشته است، به‌سراغش برود. از دیگر سو مریم که پس از حادثه تصادف از این فرصت برای رها شدن از خاطرات تلخ گذشته ارتباطش با سهراب و رهایی از پاسخ دادن به سؤالات بی‌پایان دیگران استفاده می‌کند.او به بهانه آسیب مغزی به همه اعلام می‌کند که چیزی از گذشته به یاد نمی‌آورد. این ترفند که به خودی خود بسیار جذاب و برانگیزاننده است وقتی با سوء‌استفاده دوباره از سوی سهراب ادامه می‌یابد به موقعیت دراماتیک بسیار مهم و سرنوشت‌سازی برای مریم و سهراب تبدیل می‌شود که در عین جذابیت برای مخاطب، پرداخت عمیق لایه‌های پنهان و آشکار شخصیت سهراب و بعد مریم را در پی دارد .

عبور از احساسات‌گرایی
این نوع پرداخت که هم به ساختار اثر عمق می‌بخشد و هم برای تماشاگران بسیار جذاب و پر کشش است از آن اتفاقات نادر در سینمای ایران است که غالبا به این نوع تنش‌های دراماتیک رنگ و لعابی از احساسات‌گرایی صرف می‌زند و به همین دلیل هم مخاطب خیلی زود فراموشش می‌کند و چیزی از آن در گوشه ذهنش باقی نمی‌ماند. اما در جنگل پرتقال سکانس مواجهه مستقیم مریم با سهراب و برملاشدن واقعیت به موقعیتی بسیار تاثیرگذار و فراموش‌نشدنی برای تماشاگر تبدیل می‌شود که دیگر جایی برای تعبیر و تفسیرهای گوناگون یا برداشت‌های ویژه و چند وجهی از اتفاقات رخ داده باقی نمی‌گذارد‌. ظاهرا این ارتباط از این لحظه به بعد باید برای همیشه قطع شود ولی اصرار درست فیلمساز برای ایجاد شخصیت‌ها و موقعیت‌های خاکستری باعث می‌شود هم در دنیای مریم و هم در شخصیت سهراب اتفاقاتی رخ دهد که زمینه‌ساز تحول به ویژه در شخصیت سهراب شود. واکنش سهراب به شوک وارد شده به او در خانه مریم بازگشت به چیزی است که مدت‌ها برای دوری از آن تلاش کرده است .

تصویر درست خود ویرانگری
حضور او در محفل دانشجویان جوان و پناه بردن دوباره به مسکرات، زمینه‌ساز نوعی خود ویرانگری شخصیتی و شکستن اعتماد به نفس دروغین در اوست، گرچه او هنوز هم معتقد است هژیر امینی دانشجوی بی‌استعداد سابق و تئاتری پرکار امروز در جایگاهی قرار دارد که مستحقش نیست و نمایشنامه نوشته خودش باید خوانده و تشویق شود. تغییر در سهراب از صبح فردای حضور در محفل دانشجویان به آرامی آغاز می‌شود و عشق در وجود سهراب همچون یک ناجی، غرور و تفرعن کذایی او را کمرنگ می‌کند. گرچه ماجرای رفتن مریم همچون شوکی دیگر- و شاید سهمگین‌تر از قبل - درگیرش می‌کند، اما او صفحه موسیقی یادگار پدر را برای مریم آورده و موهایش را که به نوعی نمادی از تلاش او برای ظاهرسازی بوده‌، تراشیده است. در اینجا گرچه تغییر رفتار مریم به واسطه نوع دیالوگ‌نویسی و کارگردانی سکانس کمی اغراق شده به نظر می‌رسد، اما زمانی که موضوع مهاجرت او به میان می‌آید منطق پشت این تغییر برخورد، قابل قبول می‌شود .

نشانه‌های سوررئال
فیلمساز برای نشان دادن ذهن متوهم سهراب سراغ شیوه‌هایی نمی‌رود که مخاطب احساس کند نیازی به دنبال کردن سرنوشت او ندارد. این معرفی علاوه بر نوع رفتار سهراب با اطرافیانش در تصاویر سوررئال ذهنی سهراب هم معنای ویژه خودش را پیدا می‌کند. جایی که سهراب در ذهنش به جای ساختمان جلوی پنجره اتاقی که قصد اجاره‌اش را دارد، تصویری از دریا می‌بیند یا در جای دیگر داخل عکس روی دیوار عبور خیالی با پاترول از جاده جنگلی را مشاهده می‌کند، گونه‌ای پرداخت سوررئال در شخصیت‌پردازی سهراب دیده می‌شود که به نوعی با ساختار تلخ اما سرخوشانه شخصیت او هماهنگی دارد.کارگردانی جنگل پرتقال به رغم فیلمنامه‌اش، پیچیدگی و جزئیات زیادی ندارد و دوربین فیلمساز در اغلب نماهایی دو نفره‌ای که شخصیت‌ها در حال حرکت هستند با آنها همراه است و فضای بارانی و ابری تنکابن هم که با نوعی تونالیته رنگی سرد آگاهانه از سوی کارگردان و فیلم‌بردار درآمیخته است، در مجموع ساختاری را ایجاد کرده که تمرکز فیلم روی شخصیت سهراب در عین حال که پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد تماشاگر را از رویکرد کلی اثر به فضاهای پیرامونی شخصیت‌ها دور نمی‌کند.‌

وسواس در شخصیت‌پردازی
جنگل پرتقال‌ به عنوان تجربه اول فیلمساز، یکی از معدود فیلم‌های جشنواره چهل و یکم فجر بود که با فیلمنامه‌ای پرداخت شده و منسجم، درام دشواری را به سرانجام رسانده بود. فیلم به عشقی نافرجام در فضایی سرشار از تنهایی آدم‌ها و تلاش‌شان برای جبران اشتباهات گذشته می‌پردازد؛ شخصیت‌هایی که با وسواس بسیار به جزئیات رفتارشان در برخورد با اتفاقات و آدم‌های پیرامون‌شان پرداخته شده است و همین هم باعث شده باورکردنی و تاثیرگذار باشند .‌درام شخصیت محور جنگل پرتقال بدون آن‌که وارد پیچیدگی‌های معمول و رایج در شخصیت‌پردازی شود، سهیل دانشجوی سابق ادبیات نمایشی را که در دوران تحصیل با عشقی شکست خورده روبه‌رو می‌شود و هنوز هم اثراتی از روحیه خود برتربین و متفرعنش را از گذشته با خود به همراه دارد، با تاکید بر جزئیات رفتاری‌اش به‌گونه‌ای معرفی می‌کند که فیلم بدون افتادن به وادی سانتی‌مانتالیسم رایج و دیدگاه‌های فمینیستی، صرفا با نشان دادن آشناترین خصلت‌های انسانی شخصیت‌ها و به ویژه شخصیت مرکزی، قضاوت را به عهده مخاطبانش بگذارد.‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها