ایشان در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام فرمودند: «در این قضیه پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطلاعاتی، یک شکست غیرقابلترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیرقابلترمیم بودن» است. من میگویم این زلزله ویرانگر توانستهاست بعضی از سازههای اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند که تجدیدبنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همه هایوهویی که میکند، با همه حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبه پانزدهم مهر، رژیمصهیونیستی دیگر رژیمصهیونیستی قبلی نیست و ضربهای که خوردهاست به این آسانی قابلجبران نیست.» هجده آبان ۱۴۰۲.
به همین مناسبت رسانه عربی KHAMENEI.IR در گفتوگویی با دکتر سلمان رضوی، کارشناس و تحلیلگر مسائل فلسطین و اسرائیل، به تبیین و تحلیل زوایای مختلف بیانات مهم رهبر انقلاب درباره شکست اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در عملیات طوفانالاقصی پرداخته که متن فارسی آن به شرح زیر منتشر میشود.
عملیات طوفان الاقصی یک غافلگیری بزرگ را برای رژیم صهیونیستی رقم زد. ناظران سیاسی این عملیات را یک غافلگیری استراتژیک برای تلآویو توصیف کردند. با توجه به اینکه صهیونیستها پیش از آغاز این عملیات نیز بهدلیل اعتراضهای داخلی، وضعیت سیاسی متزلزلی داشتند، ارزیابی شما از وضعیت آنها پس از عملیات طوفانالاقصی چیست؟
ببینید یک اصلی بهطور کلی است و آن اینکه همواره عامل خارجی یا دشمن خارجی موجب اتحاد و انسجام در داخل میشود و این یک اصل کلی در همه جوامع بوده و هست و حتی برخی جنگها توسط برخی کشورها را در طول تاریخ داشتیم که برای اتحاد و انسجام داخلی جنگ راه انداختند با یک کشور خارجی تا بتوانند به آن هدفشان برسند. طبیعتا در بحث کنونی در قضیه فلسطین و رژیمصهیونیستی هم میتوان تا حدی این مسأله را دید؛ یعنی جناحهای متعدد رژیمصهیونیستی که تا دیروز با هم در جنگ و دعوا بودند بهخاطر عملیات طوفانالاقصی تا حدی متحد شدند. بهعنوان مثال یائیر لاپید، رئیس یا رهبر حزب آینده که یک حزب اپوزیسیون محسوب میشود به نتانیاهو پیشنهاد داده که بیاییم دولت وحدت ملی تشکیل بدهیم. حتی بحثهایی هم بر سر این است که بنیگانتس هم وارد کابینه نتانیاهو بشود. اما با وجود این نمیتوان موضوع اختلافات در داخل رژیم را کنار گذاشت. سر خط اصلی این مسأله یا این موضوع هم اینکه نتانیاهو عامل اصلی این شکست است. به این علت که نتانیاهو با طرحهایی همچون طرح اصلاحات قضایی و با وارد کردن افراد افراطی مانند بن گویر و اسموتریچ به کابینهاش در حقیقت شرایط داخلی رژیم را متشنج کرده و فضا را برای دودستگی و اعتراضها و مشکلات ناشی از این دودستگی و اعتراضها فراهم کرده. پس مقصر اصلی این اتفاق یعنی عملیات طوفانالاقصی، نتانیاهو است و با آن مواردی که اشاره کردم باعث شد تا در حقیقت بخش عمدهای از حواس و انرژی ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی رژیمصهیونیستی معطوف به امنیت داخلی بشود و از مسأله جبهه مقاومت، ایران، حزبا...، حماس، جهاد و سایر گروههای مقاومت غافل شود و این غافل شدن باعث این غافلگیری و شکستی است که الان مشاهده میکنیم. طبیعتا این نگاه در آینده ادامهدار خواهد بود و تعمیق و پررنگتر خواهد شد؛ کما اینکه همین الان برخی از رسانههای اسرائیلی و تحلیلگرانشان دارند میگویند که مقصر اصلی نتانیاهو هست و نباید بگذاریم این نبرد تمام بشود و بعدش ببینیم وضعیت نتانیاهو چه میشود. بلکه همین الان نتانیاهو باید قدرت را کنار بگذارد و ول کند و بیشتر از این اسرائیل و اسرائیلیها را با دردسر و مشکلات دیگر و جدید مواجه نکند.
رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانش آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح فرمودند: «عملیات طوفانالاقصی برخی از سازههای اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کرد که تجدیدبنای آن سازهها به این سادگی امکانپذیر نیست.» با توجه به ضرباتی که صهیونیستها در جریان این عملیات در ابعاد مختلف متحمل شدند، تحلیل شما درباره این فراز از بیانات رهبر انقلاب چیست؟
به نظرم این یکی از آن جملات دقیقی هست که باید تبیین شود. چراکه گذشت زمان بیشتر این فروپاشی سازههای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل را نشان خواهد داد. به نظر من مهمترین غافلگیری، غافلگیری اطلاعاتی بود. رژیمصهیونیستی خودش را سردمدار سازمانهای اطلاعاتی میداند. سازمان اطلاعات ارتش یعنی آمان و سازمان بهاصطلاح مخوف موساد نتوانستند اطلاعات لازم از آنچه که در نوار غزه ۳۶۵ کیلومتر مربعی میگذرد را در اختیار سران رژیم بگذارند و در حقیقت مطلع شوند. اسرائیلیها علاوهبر اینکه تجهیزات جاسوسی هوایی اعم از پهپاد، تجهیزات جاسوسی سایبری پیشرفته بهویژه نفوذ در تلفنهای همراه، داشتن خبرچینهای فراوان در نوار غزه و سایر گروههای مقاومت را به لحاظ اطلاعاتی داشتند، اما نتوانستند از این واقعه باخبر شوند و یک غافلگیریای نصیب آنها شد که برخی از تحلیلگران اسرائیلی معتقدند در ۵۰ سال گذشته، یعنی از جنگ چهارم عربی اسرائیلی ۱۹۷۳ تا الان بیسابقه بوده؛ و چه بسا از آن هم بزرگتر. چراکه آن قضیه دو تا کشور مهم مثل مصر و سوریه طرف حساب بودند، ولی اینجا جنبشهای مبارز فلسطینی مثل حماس و جهاد اسلامی چنین اتفاق بیسابقهای را رقم زدند. خب یکی از این سازههای فروریختهشده سازه اطلاعاتی است.
دومین سازه، سازه نظامی است. به هر حال ارتش رژیمصهیونیستی همچنان خودش را به عنوان مسلطترین، مهمترین و قدرتمندترین ارتش غرب آسیا تلقی میکند. دنبال کسب پیشرفتهترین تجهیزات به ویژه از آمریکا است. به عنوان مثال در منطقه جنگندههای نسل پنجم آمریکا یعنی اف ۳۵ را فقط اسرائیلیها در اختیار دارند و تا الان دو اسکادران شامل ۵۰ جنگنده در اختیارشان است. سومین اسکادران را نیز سفارش دادهاند و تا چند سال آینده مجموع این جنگندهها به ۷۵ فروند میرسد. زیردریایی اتمی دلفین، صدها فروند هواپیمای دیگر از جمله اف ۱۶، اف ۱۸، اف ۱۵ و امثالهم را دارند. واقعا به لحاظ نظامی و تجهیزات نظامی هیچ کشوری به پایش نمیرسد. یک چنین ارتشی با این داعیه، نتوانسته از عِده و عُده لازم برای مقابله قدرتمندانه و بهموقع با حدود ۱۰۰۰ نفر از نیروهای مبارز فلسطینی از نوار غزه بپردازد. چیزی که خودشان اعلام کردند، گفتند حدود ۱۰۰۰ نفر از نیروهای مبارز فلسطینی از نوار غزه وارد اراضی ۴۸ شدند. حتی نیروهای فلسطینی با اطلاعات و آگاهی قبلی به یکسری پایگاهها و منازل صهیونیست نشین رفتند و یک تعداد از فرماندهان و سران نظامی را که دستگیر کردند با اطلاعات قبلی بود. یعنی نه تنها اسرائیلیها اطلاعات لازم را نداشتند بلکه این فلسطینیها بودند که از اطلاعات لازم برای پیشبرد هدف خودشان برخوردار بودند. خب به لحاظ نظامی هم حسابی آنها رکب خوردند و اصطلاحا آنها شکست خوردند. اینکه دوباره بخواهند خودشان را بازسازی کنند و این سازه نظامی، امنیتی و اطلاعاتی را از نو بسازند، طبیعتا سالها طول خواهد کشید. همانگونه که بعد از جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ تانکهای مرکاوا دیگر ارج و جایگاه خود را از دست داد، به نظر میرسد بعد از عملیات طوفانالاقصی آن هیبت و هیمنه نیروهای اطلاعاتی، سازمانهای امنیتی و ارتش اسرائیل کاملا زیر سؤال خواهد رفت و تا بازسازی کامل، سالها زمان خواهد برد.
تلفات گسترده در صفوف صهیونیستها که شمار آنها به صدها کشته و هزاران زخمی نیز میرسد، برای تلآویو غیرمنتظره بود. از سوی دیگر صهیونیستها در جریان عملیات طوفانالاقصی با یک عملیات وسیع و همهجانبه در آسمان و زمین مواجه شدند و در ممانعت از تداوم این حملات و محدود کردن دامنه آنها ناکام ماندند. چنین چیزی نشاندهنده شکست اطلاعاتی غیرقابل ترمیم صهیونیستهایی است که همواره به قدرت اطلاعاتیشان تفاخر میکردند. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
یکی از ویژگیها و شاخصهای اصلی نبرد کنونی تعداد تلفات و اسرای بالایی هست که صهیونیستها متحمل شدند. اگر جنگهای قبلی را به خاطر بیاوریم که بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیها در نوار غزه رخ داده، یعنی جنگهای ۲۲ روزه، هشت روزه، ۵۱ روزه و ۱۱ روزه، عمدتا بدین شکل بود که از اسرائیلیها ۱۰ نفر، ۲۰ نفر، ۳۰ نفر حداکثر چند ۱۰ نفر تلفات داشتند، اما از فلسطینیها چند ۱۰۰ نفر، ۲۰۰ نفر، ۳۰۰ نفر، ۴۰۰ نفر، ۱۰۰۰ نفر.
طوفانالاقصی اولین نبرد و جنگی است که شاهدیم در روزهای اولیه آن -حداقل تا الان- تعداد تلفات اسرائیلیها بیشتر از شهدای فلسطینی بودهاست. اولین نبردی است که فلسطینیها موفق میشوند نهتنها مستقیم اسیر بگیرند، بلکه بالای ۱۰۰ اسیر گرفتند که عمدتا نظامیان هستند. اولین نبردی هست که فلسطینیها به عمق اراضی ۱۹۴۸ وارد شدند و طرح و برنامهای که قرار بود جنبش حزبا... در جنگ آینده با اسرائیلیها پیاده بکند را فلسطینیهای نوار غزه پیاده کردند. این اختصاصات که مختص این نبرد هست در حقیقت یک شکست غیرقابل ترمیم را برای رژیمصهیونیستی رقم زده. مطمئنا اشغالگران دیگر نخواهد توانست همانند گذشته به سابقه خود، به جایگاه ویژه ارتش خود، به مهارت خلبانان و فرماندهان نظامی، امنیتی خود، به تجهیزات راداری و مخابراتی خود و به سیستمهای پدافندی همانند گنبد آهنین و فلاخان داوود و امثالهم بنازد. این چیزی نیست که بتواند آن را از یاد ببرد. در حقیقت همانگونه که اشاره شد نهفقط یک شکست، بلکه یک شکست غیرقابل ترمیمی هست که برای سالها در اذهان اسرائیلیها خواهد ماند. همانگونه که در ذهن آنها جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ کاملا متفاوت از سه جنگ دیگر عربی اسرائیلی یعنی سالهای ۱۹۴۸، ۵۶ و ۶۷ در ذهن آنها نقش بسته به همین شکل و حتی بهتر و بیشتر از عملیات طوفانالاقصی با یک جایگاهی متمایزتر در ذهن آنها در مقایسه با دیگر نبردهای اسرائیلی غزهای در ذهن اسرائیلیها حکاکی شده است.
بسیاری از رسانهها بهویژه رسانههای جهان عرب از عملیات طوفانالاقصی به منزله یک سیلی محکم به عادیسازان روابط با صهیونیسم یاد کردند. به نظر شما این عملیات چه تأثیری بر روند عادیسازی روابط میان دولتهای عربی با رژیمصهیونیستی خواهد شد؟
ببینید اگر ما ابتدا به این سؤال پاسخ بدهیم که چرا برخی دولتها به سمت عادیسازی با این رژیم رفتند و آیا آن عوامل و مسائل الان تحت تأثیر قرار گرفته است یا خیر؟ میتوان به این سؤال پاسخ داد که آیندهاش چه میشود.
به نظر من آنچه باعث شد امارات، بحرین و دیگران به سمت عادیسازی با رژیمصهیونیستی بروند به این دلیل بود که آنها احساس کردند، دیگر اسرائیل هم یک دولتی است مثل دولتهای دیگر که رفتاری عادی دارد، برای خودش دولت، حکومت، حاکمیت، سرزمین، جمعیت، شناسایی از سوی همه کشورهای جهان یک چنین چیزهایی دارد و باید آن را بهعنوان یک واقعیت پذیرفت. علاوه بر این، احساس کردند بههر حال یک دولت قدرتمند و مبتنی بر دموکراسی در منطقه است. ضمن اینکه احساس کردند رابطه با رژیمصهیونیستی فوائد و نتایج مثبت اقتصادی به همراه دارد. دولتی مستظهر به پشتیبانی عمده قدرتهای جهانی است.
طبیعتا یک چنین تعریفی از این دولت موجب میشود تا چشم را بر قضیه و مسأله فلسطین ببندند و به سمت عادیسازی بروند. در حالی که عملیات طوفانالاقصی نشان داد که این رژیم یک دولت عادی نیست، چرا؟ به این دلیل که مردمش واقعا بومی نیستند تا یک اتفاقی میافتد مردمش به دنبال مهاجرت معکوساند بهدنبال رفتن به سمت اروپا و آمریکا هستند. اگر دولت عادی باشند مثل فلسطین، مثل ایران، مثل کشورهای دیگر این کشورها مردمشان هیچوقت فرار نمیکنند. تا پای جان از سرزمینشان دفاع میکنند. به علاوه اینکه پس این رژیم یک دولت طبیعی عادی و معمولی و یک واقعیت منطقهای نیست. ضمن اینکه روابط اقتصادی هم هر چند ظاهرا بهویژه با امارات روابطش گسترش پیدا کرده، اما این را بدانید که رژیم صهیونیستی حاضر به توسعه، رشد و پیشرفت هیچ کشور اسلامی نیست. چرا؟ چون همه ۵۰ و چند کشور اسلامی را به صورت بالقوه یا بالفعل برای خودش دشمن تعریف کرده. یک موجودیت هیچوقت با دشمن خودش به شکل عادی رفتار نمیکند. با این حساب میتوان گفت که این جنگ تأثیر گذاشته. علاوه بر اینکه به هر حال نشان داده که ساکنانش طبیعی و بومی نیستند، نشان داده وحشیگری سران این رژیم را در حملات به غزه. نشان داده که این رژیم با مخالفت بسیاری از جوامع در منطقه و جهان روبهروست. نشان داده که به وقتش بسیاری از اصول انسانی و حقوق بشری را زیر پا میگذارد. میتوان گفت همه جهان اسلام با این موجودیت و با این رفتار این موجود مخالفند. طبیعتا چنین فضایی که ناشی از عملیات طوفانالاقصی است آنهایی که روابطشان را عادی کردند با مشکل مواجه کرده و مانع پیشرفت روند عادیسازی برای کسانی خواهد شد که به دنبال آن بودند. به عنوان مثال عربستان اگر الان بخواهد به سمت عادیسازی برود طبیعتا با مخالفت جوامع اسلامی، افکار عمومی کشورهای اسلامی و حتی افکار عمومی داخل عربستان مواجه خواهد شد و این اتفاق نتیجه عملیات طوفانالاقصی است. این عملیات در حقیقت یک مانعی برای موضوع تطبیع یا عادیسازی بهوجود آورده است.
با توجه به اینکه نبرد طوفان الاقصی نطقه عطفی در فعالیتهای مقاومت و نیز تاریخ نبرد فلسطین علیه صهیونیسم محسوب میشود، کما اینکه رهبر انقلاب از عملیات ۱۵مهر مقاومت بهعنوان یک زلزله ویرانگر در حوزه نظامی محدود و محصور نخواهد ماند و به دیگر عرصهها نیز تسری پیدا خواهد کرد به نظر شما این پیامدها چگونه در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه صهیونیستی نمود پیدا خواهدکرد؟
واقعا اگر کسی اطلاعات مناسبی از جامعه این رژیم داشتهباشد از ساختار این رژیم و مسائل اقتصادی، اصطلاح زلزله ویرانگر را بهتر متوجه خواهد شد. چرا؟ به این دلیل که پیامدهای این اتفاق در عرصه سیاسی بهنظرم گسترده خواهد بود. حداقل همسان با پیامدهای سیاسی جنگ ۳۳روزه. یادتان باشد جنگ ۳۳ روزه بین حزب ا... لبنان و رژیمصهیونیستی که فقط با اسارت دو یا سه سرباز که آن هم جسد سربازان بود شروع شد، سرانجام به مبادله اسرا با بیش از ۴۰۰ و اندی تعداد از اسرای حزبا... عربی و فلسطینی ختم شد. این طرف هم نتیجهاش چه شد؟ نتیجهاش تشکیل کمیته وینوگراد از سوی اسرائیلیها بود که مقصر شناختن سران سیاسی نظامی همانند ایهود اولمرت نخست وزیر وقت، دان حالوتس رئیس ستاد مشترک وقت و پرتز وزیر دفاع وقت نتیجهاش بود، سرانجام باعث استعفای آنها شد. به نظر میرسد پایان این عملیات موجب تشکیل کمیتهای خواهد شد همانند وینوگراد و نتیجه این کمیته هم اعلام شکست و مقصر قلمداد کردن نتانیاهو، گالانت و دیگرانی که تصمیم گیر در عرصه سیاسی نظامی هستند، خواهد بود. خب این حداقل نتیجه سیاسی است. طبیعتا در ساختار احزاب و جابهجایی اندازههای آنها، تعداد آرایشان در این عملیات تأثیرگذار خواهد بود. به عبارت دیگر با برگزاری انتخابات زودرس، شاهد جابهجایی در احزاب اسرائیلی خواهیم بود. همانگونه که پس از جنگ ۳۳روزه بهتدریج شاهد محو و از بین رفتن حزب بزرگ و اول اسرائیلی یعنی کادیما بودیم، باید یک چنین زلزلهای را هم در عرصه سیاسی حزبی اسرائیلیها هم شاهد باشیم.
در عرصه اجتماعی هم مطمئنا اتفاقاتی خواهد افتاد. به عنوان مثال، یکی از مسائلی که الان مطرح شده، این است که حضور احزاب مذهبی و افراطی در کابینه نتانیاهو و مطرح شدن مسائلی همانند طرح اصلاحات قضایی باعث شده اسرائیلیها حواسشان معطوف به این مسائل در داخل شود و از مسائل جانبی و از مسائل اطرافشان غافل شوند. یک چنین نتیجهای طبیعتا روی جایگاه و پایگاه سیاسی اجتماعی تصمیم گیرندگان و احزاب، تأثیرگذار خواهد بود و به نظر میرسد در عرصه اجتماعی هم شاهد این تغییر و تحولات خواهیم بود.
در عرصه اقتصادی هم مطمئنا از چند زاویه خسارات جدی خواهد بود. یکی خسارات مستقیم ناشی از تخریب حملات مقاومت در اطراف نوار غزه، عسقلان و تلآویو و دیگر شهرهایی است که مورد حملات موشکی قرار گرفتهاند؛ چراکه برخلاف دفعات قبلی درصد مقابله موفق گنبد آهنین با موشکهای فلسطینیها کمتر بوده و البته آمار و ارقامش بعدا منتشر خواهد شد. بخشی از این خسارات هم برمیگردد به هزینه فراخوان حدود ۱۰۰ هزار نیروی احتیاط بخش دیگری که به تجهیزات استفاده شده مربوط میشود.
طی همین چند روز اعلام کردند بمبهایی که علیه غزه استفاده شده، پنج برابر بمبهایی بوده که در جنگ ۳۳روزه به کار رفتهاست و ظاهرا با کمبود مهمات هم مواجه شدهاند. آمریکا نیز اجازه استفاده بخشی از ذخایر تسلیحاتی خود را در نقب ـــ در جنوب سرزمینهای اشغالی ـــ به رژیمصهیونیستی دادهاست. موشکهای تامیر که مورد استفاده گنبد آهنین هستند نیز هزینههای زیادی دارند. هر موشک تامیر حداقل۵۰ هزار دلار هزینه دارد.
اعلام شد در روز اول نبرد، حدود ۵۰۰۰ موشک از سمت نوار غزه به سوی شهرکهای اشغالی شلیک شدهاست. طبیعتا مقابله با این موشکها به معنای تخلیهشدن موشکهای تامیر و پدافندی صهیونیستهاست و چنین چیزی به این آسانی قابل جایگزینی نیست. خسارات را از این زاویه هم باید ببینیم.
در مجموع میتوان گفت این زلزله ویرانگر به تدریج آثار و پیامدهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی خودش را نشان میدهد.
وزیر دفاع آمریکا اخیرا اعلام کردهاست که این کشور به منظور حمایت از اسرائیل، ناوهای هواپیمابر و کشتیهای جنگی به شرق مدیترانه ارسال میکند. همچنین آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان و ایتالیا با صدور بیانیهای مشترک بر حمایت خود از رژیمصهیونیستی تأکید کردند. در چنین شرایطی و با توجه به تأکید رهبر انقلاب بر اتحاد و یکپارچگی اسلامی به عنوان یک قدرت بازدارنده در برابر قدرتهای زورگو، اتخاذ یک سیاست و استراتژی واحد توسط کشورهای اسلامی در حمایت از فلسطین چگونه میتواند به مقاومت در تحقق پیروزی کمک کند؟
اولا، اعلام حمایت اروپا و آمریکا همیشه بوده و چیز جدیدی نیست. ضمن اینکه اعزام ناو هواپیمابر هم بیشتر جنبه حفظ ظاهر دارد؛ چرا که این ناو هواپیمابر در حمایت از اسرائیلیها نمیتواند اقدام خاصی انجام بدهد.
به نظر من عکس قضیه از این زاویه قابل طرح است که بایدن از تضعیف نتانیاهو آنقدرها هم ناراحت نیست؛ چرا که در این ۱۰ ماه گذشته که نتانیاهو قدرت را در دست گرفت، روابطی تنشزا بین بایدن و نتانیاهو حاکم بود. بایدن بدش هم نمیآید با یک نتانیاهوی ضعیف و حرف گوشکن طرف باشد و نتانیاهوی قلدر و مستقل را نمیپسندند. یک پیشبینی درباره نتیجه این جنگ، تبدیل نتانیاهو به یک فرد شکست خورده و تضعیف شدهاست و بایدن نیز به این اتفاق تمایل دارد. پس نباید حمایت رژیم آمریکا از رژیمصهیونیستی را حمایت از شخص نتانیاهو بدانیم، بلکه بیشتر همان حمایت دائمی است که قبلا هم وجود داشت.
شرایط اروپا نیز به همین شکل است و حتی میتوان گفت آمریکا و رژیمصهیونیستی عمدتا از اروپاییها انتقاد میکردند. حال در شرایط کنونی طبیعی است که نتانیاهو اعلام کند همه ــ به اصطلاح جهان غرب ــ یا به قول خودش جامعه جهانی پشتیبان او هستند.
نقطه مقابل این موضوع کشورهای عربی و اسلامی هستند. البته به نظرم امروز جای خوشحالی است که فضا مانند جنگ ۳۳ روزه نیست که بسیاری از کشورهای عربی، حزبا... را محکوم کردند. زیرا واقعا میبینند فلسطینیها در نوار غزه در حقیقت به دفاع از خودشان به پا خاستهاند.
سالها ظلم و جنایت اسرائیلیها، کشتار فلسطینیها به صورت روزانه، تخریب منازل آنها، گسترش شهرکسازی، تجاوزات مکرر به مسجدالاقصی به ویژه محاصره دائمی ۱۶ سال اخیر نوار غزه باعث شده این فوران احساسات فلسطینیها در قالب عملیات طوفانالاقصی را شاهد باشیم.
پس این نکات را کشورهای اسلامی عربی هم میبینند و آنها هم مطلع هستند و برخلاف اروپا و آمریکا به حمایت حماس و جهاد اسلامی از جامعه و کلیت فلسطین توجه دارند. با چنین نگاهی طبیعتا از این مقاومت باید حمایت کنند. هر چند برخی از اینها مثل امارات، مصر، اردن و ترکیه به دلیل رابطهای که با رژیمصهیونیستی دارند، مجبور هستند دو طرفه نگاه بکنند و بعضیهایشان بگویند خویشتنداری کنید یا از هر دو طرف میخواهیم کوتاه بیایند. اما جوامع اسلامی و افکار عمومی کشورهای اسلامی به خاطر ذات تروریستی صهیونیستها و کشتاری که علیه فلسطینیها این سالها راه انداختند تماما حامی فلسطین و مخالف رژیمصهیونیستی هستند.
انشاءا... بتوانیم با تبیین درست آنچه اتفاق میافتد از قبله اول مسلمین، بیتالمقدس، فلسطین و از مهد و کانون پیغمبران دفاع کنیم. اگر این نگاه باشد طبیعتا نه تنها جوامع بلکه دولتهای اسلامی نیز کنار یکدیگر قرار میگیرند. انشاءا... ایرانیها و ما هم در رسانه، در سازمان کنفرانس اسلامی، در قالب حمایتها به ویژه در نمازهای جمعه و به هر شکل ممکن دیگر بتوانیم قدمی در این راه برداریم تا بتوانیم این شجاعت و رفتار ستودنی مبارزان فلسطینی را به واقعهای ماندگار در تاریخ فلسطین تبدیل کنیم. طبیعتا هر چه حمایتها از مقاومت فلسطین بیشتر باشد، خستگی ناپذیرتر و مقاومتر خودش را نشان خواهدداد و از آن طرف موجب عقبنشینی رژیمصهیونیستی و حتی حامیانش میشود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد