مصائب دموکراسی وارداتی

حکمرانی خوب، حکمرانی بد

دبیر شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در گفت‌و گویی خواستار شد

معماری نوینِ حکمرانی فرهنگی

عبدالحسین خسروپناه، استاد تمام فلسفه اسلامی و پژوهشگر فلسفه دین، دی‌ماه سال۱۴۰۱ از سوی رئیس‌جمهور به‌عنوان دبیر شورای‌عالی انقلاب فرهنگی منصوب شد.ریاست مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه از فعالیت‌های اجرایی پیشین او محسوب می‌شود. عبدالحسین خسروپناه، ارائه‌دهنده نظریه «فلسفه فلسفه اسلامی» تا‌کنون بیش از ۳۰کتاب و ۱۷۰مقاله در حوزه اندیشه از او منتشر شده‌است.
کد خبر: ۱۴۳۵۶۴۶
نویسنده مریم فلاح -  گروه فرهنگ و هنر
 
سند «موسیقی ملی»، سند «هوش مصنوعی» و سند «امنیت غذا» از‌جمله مصوبات شورای انقلاب فرهنگی در دوره ریاست خسروپناه در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است. تهیه سند طرح مهدویت و آیین‌نامه ارتقای دانشگاه فرهنگیان ازجمله طرح‌هایی است که هم‌اکنون در شرح وظایف این شورا تعریف کرده است. وی درگفت‌و‌گو با جمعی از مدیران ارشد صداو‌سیما با محور قرار دادن سرفصل‌های زیر به گفت‌وگو نشست.توجه به مسأله تحکیم خانواده وترویج هویت ایرانی- اسلامی درفیلم و سریال‌ها بهره‌گیری ازظرفیت‌های فرهنگ‌ساز مردمی درحوزه عفاف وحجاب دراستان‌ها وشهرهای مختلف همت گماردن به حکمرانی فرهنگی به جای حکومت‌داری فرهنگی توجه به بحث معماری نوین حکمرانی فرهنگی و...
   
شناخت اولویت‌ها
دبیرخانه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و مجموعه شورا کاملا در خدمت صداوسیماست. یکی از نیازهایی که اعضای عالی شورای انقلاب فرهنگی دارند، اطلاع‌رسانی از کارهایی است که توسط صدا وسیما انجام می‌شود. مثلا مدتی پیش که صداوسیما گزارشی بسیار کوتاه از برنامه‌های‌شان در حوزه حجاب ارائه دادند، خیلی از اعضا به وجد آمدند. عرض اولم این است که این تعامل و تعاقل باید مرتبا وجود داشته باشد. نکته دیگر این‌که وقتی یک موضوعی مثل عفاف و حجاب مسأله روز ما می‌شود، احساس می‌کنم گاهی اوقات آن‌قدر روی این مسأله متمرکز می‌شویم که از سنگرهای دیگر غفلت می‌کنیم. مثلا برای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، یکی از بحث‌های خیلی مهمی که به جد دنبالش هستم بحث «امنیت غذایی» است. سند امنیت غذایی تشکیل شده از مباحث مرتبط با علم، فناوری،فرهنگ و سلامت؛ حدود ۱۷درصد آن مرتبط با سلامت است و بقیه‌اش روی سه عرصه دیگر متمرکز است. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی که همه ابعاد را می‌تواند بررسی کند، با کمک شورای‌عالی سلامت و امنیت غذایی که دغدغه‌اش فقط بحث سلامت است، این سند را تکمیل کردند. مسأله امنیت غذایی، مسأله بحرانی است. اگر آدم تصور کند چقدر ما با این مسأله چالش داریم، موضوعات دیگر اولویتش برای‌مان کم‌رنگ می‌شود.بعد از مسأله امنیت غذایی در استان‌ها، از بحث صنعت کشاورزی‌ که این را تأمین می‌کند، نباید غافل شویم. همین‌طور مسائل مربوط به دام و طیور، سالانه ۹درصد مرگ‌و‌میر دام داریم و ۷درصد زادوولد، این آمار چند سال دیگر فاجعه درست می‌کند.یا بحث تعلیم و تربیت در مهدهای کودک‌ها خیلی مهم است. هشت میلیون کودک تا قبل از مدرسه داریم و از این تعداد یک میلیون‌و‌نیم کودک به مهدکودک‌ می‌روند. حالا این‌که کم و کیف مهدهای کودک‌ چگونه است، بماند.میلیون‌ها کودک داریم که اصلا مهدکودک نمی‌روند.نمی‌خواهم بگویم مسأله حجاب و عفاف اولویت نیست و نباید به آن بپردازیم، می‌خواهم بگویم یک وقت غافل‌مان نکند از بعضی اولویت‌های مهم دیگر. 
   
شناخت علت‌ها
ما طلبه‌های فلسفه یک اصطلاحی داریم که اصطلاح قرآنی است به نام «حکمت». فلاسفه از زمان «ابویوسف کندی» معادل فلسفه را حکمت گرفتند ولی حکمت قرآنی الزاما معنایش این نیست. حکمت در قرآن یعنی آن علم نافع مبتنی بر خرد ناب؛ یعنی اولا علم نافع است، ثانیا علم نافع به عمل منتهی می‌شود. لذا حکمت فقط جنبه بینشی یا فقط جنبه‌ دانشی ندارد. جنبه منشی یا کنشی هم دارد. اگر من علم نافعی داشته باشم ولی به آن عمل نکنم به من حکیم نمی‌گویند. این حکمت مبتنی به خرد ناب نیست. در قرآن از «خرد ناب» تعبیر شده به «لُب». «اولو الالباب» یعنی صاحبان خرد ناب، که غیر از عقل است. عقل ممکن است عقل نظری باشد که درک هست و نیست‌ها می‌کند، ممکن است عقل عملی باشد که باید و نباید را درک می‌کند، ممکن است عقل معاش باشد که تدبیرگر و برنامه‌ریز است؛ ممکن است عقل معاد باشد که آخرت‌اندیش است. اگر این چهار عقل با هم جمع شد، می‌شود «خرد ناب». یعنی خرد ناب، جمع عقل نظری و عملی و معاش و معاد است. قرآن از این تعبیر به لُّب می‌کند، معادل انگلیسی این می‌شود «ویزدم»‌. این ویزدم را  که به حکمت ترجمه می‌کنند، ترجمه دقیقی نیست. ویزدم یعنی لُب، یعنی خرد ناب، لذا حکمت معادل انگلیسی ندارد. برای انگلیسی باید بگوییم«الحکمه»، یعنی معادل عربی‌اش را بگوییم. سوره‌های اسراء و لقمان به تفصیل مصادیق حکمت را بحث کرده است. در سوره بقره هم که می‌فرماید: «و من یعطی الحکمه فقد اُوتی خیرا کثیرا» این خیر کثیر مال حکمت به این معناست. یک معنای حکمت که معمولا فلاسفه یا گاهی اوقات فقها از آن استفاده می‌کنند، یعنی کشف علت‌های تام. مثلا می‌گویند یک پدیده علتش این است، می‌گویند حکمتش این است؛ کشف حکمت یعنی کشف علت. مثلا وقتی می‌گوییم حکمت احکام یا فلسفه احکام چیست، منظور کشف علت‌های احکام است. حکمت را به هر یک از این دو معنا بگیریم، در مسأله عفاف و حجاب باید به آن توجه کنیم. یعنی وقتی راجع به مسأله بی‌حجابی صحبت می‌کنیم، اولین سؤال باید این باشد علتش چیست‌؛ علت‌هایش را بشناسیم، علت‌هایش را بیابیم. چرا مادری که چادری است،دخترش مکشفه است. کم نداریم خانواده‌های متدین مذهبی چادری‌ که فرزندشان هم مذهبی است، نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد ولی مکشفه یا بدحجاب بیرون می‌آید. علتش چیست؟ 
   
توجه به حوزه‌های شناختی و کنشی فرهنگ
به‌نظرم یکی از مهم‌ترین علت‌های بی‌حجابی، علت شناختی است. شناخت هم اینجا منظورم «معرفت» تنها نیست. منظورم از شناخت، یعنی دانش و بینش و منش. بعضی‌ها ممکن است واقعا ندانند این تکلیف شرعی‌شان است. بعضی‌ها ممکن است بدانند باور ندارند، بعضی‌ها یک باور دینی دارند، گرایش ندارند، یعنی منش‌شان ایراد دارد. با این توضیح بعضی برنامه‌هایی که می‌خواهیم بسازیم باید متمرکز بر بینش باشد. بعضی برنامه‌ها باید دانشی و برنامه‌هایی هم باید گرایشی باشد. حالا ممکن است یک برنامه‌ای داشته باشیم هر سه جهت را هدف قرار بدهد. این می‌شود برنامه حکمت بنیان درباره بی‌حجابی. حالا باید ببینیم برنامه صداوسیما یا مصوبه‌ای که مثلا شورای‌عالی می‌خواهد درباره بی‌حجابی صادر کند، این برنامه یا مصوبه ناظر به کدام علت از علت‌های بی‌حجابی است؟ برخی از مصوبه‌های شورا را که مطالعه کردم، دیده‌ام حکمت‌بنیان نیستند. فکر می‌کنم باید این مصوبه‌ها را اولا یکی‌اش کنیم، ثانیا اگر مثلا ۷۰درصد عامل شناختی دارد، به همین نسبت ما برنامه‌ها و مصوبه‌های‌مان باید شناختی باشد. بعضی از این دوستان می‌گویند چرا این حرف را می‌زنی. الان دشمن دارد برنامه‌ریزی می‌کند و... می‌گویم اصلا دشمن صد درصد دارد کار امنیتی می‌کند ولی ما که الان برنامه‌ریزان میدان هستیم، آیا باید ۷۰درصد، ۹۰درصد کار امنیتی درباره حجاب انجام دهیم؟ آقایان گرفتار مغالطه «جمع‌المسائل فی مسأله واحده» می‌شوند. در برابر دشمنی که کار امنیتی می‌کند، مجموعه‌های امنیتی ما صد درصد باید کار امنیتی کنند اما آیا معنایش این است که صدا وسیمای ما هم در برابر دختری که مکشفه است، باید کار امنیتی کند؟
   
رویکرد حکمت بنیان نسبت به حجاب
باید توجه داشته باشیم چه بخش این کارهای فرهنگی ما باید شناختی باشد و چه بخشی حوزه کنشی داشته باشد. چون فرهنگ حوزه کنش را هم شامل می‌شود، ولی شناخت حوزه کنش را شامل نمی‌شود. ما باید در عین ناظر بودن به علت‌‌ها، برنامه‌ریزی کنیم. یعنی دوستانی که در صداوسیما، ارشاد، حوزه‌های علمیه و... می‌خواهند درباره حجاب و عفاف کار کنند، باید مشخص شود سهم کارهای ناظر به بحث‌های شناختی و کنشی چقدر است. بعد هم اثرسنجی‌اش را بسنجیم. الان بازار رمان‌های مروج کشف حجاب چقدر فراوان است. سریال‌های خانگی ما تقریبا با زبان هنر، بدحجابی را ترویج می‌کنند. در این سریال‌ها کمتر المان‌های دینی و مذهبی داریم؟ به عشق‌های مثلثی و وضعیت پوشش‌هایی که در این سریال‌ها نشان داده می‌شود، توجه دارید؟! مسئولان «وی او دی‌»ها که آمده بودند پیش من به آنها گفتم تا شاخص را برای فیلم‌های‌تان درنظر بگیرید؛ اول این‌که سریال یا فیلمی که پخش می‌کنید آیا به تحکیم خانواده می‌انجامد یا نمی‌انجامد. دوم، آیا هویت بخش است، آیاهویت ایرانی ـــ اسلامی را هویت‌سازی می‌کند؟ اصلا هیچ المان دینی هم نشان ندهید و فقط این دو تا شاخص را رعایت کنید. غرض این‌که فکر می‌کنم ما در مسأله عفاف و حجاب باید یک مقداری به حکمت بنیان بیندیشیم.در این مدت سعی کردم از ظرفیت‌های فرهنگ ساز مردمی در حوزه عفاف و حجاب در استان‌ها و شهرهای مختلف مطلع شوم. طی جلساتی که با فعالان فرهنگی بانوان داشتم به مرور در جریان کارهای ایجابی،‌ فرهنگ‌ساز، اثربخش و تاثیرگذار در شهرهای مختلف قرار گرفته‌ام. خواهشم این است مسئولان صداوسیما در استان‌ها اگر این افراد را شناسایی کردند به ما معرفی کنند تا بتوانیم مجموعه را به یک شبکه تبدیل کنیم. به هرحال وقتی یک خانم یا یک جمعی یک کار ایجابی اثربخش انجام می‌دهد، اگر از سوی صداوسیما معرفی، عرضه و رسانه‌ای شود، بردش چند برابر شده و خیلی می‌تواند مفید باشد. درباره حوزه‌ عفاف و حجاب، بحث پژوهشی قضیه نکته دقیقی است. اگر بپذیریم که سهم شناختی حجاب در حکمت بی‌حجابی، سهم بالایی است پس لوازمی دارد. یکی از لوازمش این است که پژوهشکده‌هایی داشته باشیم تا در حوزه پوشاک و مدلینگ کار کنند. حوزه جامعه شناختی، معرفت شناختی، دین شناختی، انسان شناختی، هویت شناختی این موضوع خیلی مهم است. همچنین توجه به گروه سنی مخاطب‌مان نیز مهم است. دقت داشته باشیم که هر گروه سنی با توجه به جنسیت و مجرد یا متاهل بودن با یک تفکر و گرایشی به سمت حجاب یا بی‌حجابی می‌رود. باید با توجه به عقبه معرفتی و علمی تصمیم‌هایی بگیریم که مبتنی بر پشتوانه خرد ناب باشد. 
   
نگاهی به درون شورای‌عالی انقلاب فرهنگی
از اعضای شورای‌عالی، یک عده حقیقی هستند وعده‌ای هم حقوقی. حقوقی‌ها سرشان شلوغ است و گرفتار سازمانی هستند که در آن فعالیت می‌کنند. جالب این که مسئولیت‌ها واقعا  سنگین است. بعضی‌های‌شان، کارشان از اعضای حقوقی به‌مراتب سنگین‌تر است. حقیقی‌ها هم گرفتاری‌شان کمتر از حقوقی‌ها نیست. یعنی الان ما ۲۴ساعته در مجموعه هستیم و نسبت به بحث‌های معرفتی خیلی توجه داریم. دبیرخانه شورا، مرکز رصد و مرکز نظارت نداشت. یعنی مجموعه‌ها فقط سند می‌نوشتند و ابلاغ می‌کردند اما نظارت، اثرسنجی و بازرسی فرهنگی نداشتند. ما مرکزی راه‌اندازی کردیم باعنوان مرکز رصد، برنامه‌ریزی و ارزیابی. نمی‌خواهیم کار رصد کنیم، هدف‌مان کار ستاد رصدی است. این همه اسناد علمی و فرهنگی نوشتیم، نقشه جامع علمی کشور و... اما اگر از ما به عنوان اعضای شورای‌عالی سؤال کنند، نظریه علم و فناوری‌تان یا نظریه تکنولوژی‌تان چیست؟ ما نظریه نداریم. برای رفع این مسأله شروع کردیم به جمع‌آوری پشتوانه‌های نظری و تئوریک. مثلا از مجموعه فرمایشات آقا، نظریه فرهنگی منتج می‌شود و از فرمایشات شهید صدر نظریه عدالت درمی‌آید. از آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری،پشتوانه تئوریک‌مان را تأمین می‌کنیم. 
   
معماری حکمرانی فرهنگی
امر مهم دیگری که خیلی در آن خلأ داریم، معماری حکمرانی است. اولا ما تا حالا حکمرانی فرهنگی نداشته‌ایم در عین این‌که حکومت‌داری فرهنگی داشته‌ایم. معتقدم حکومت‌داری فرهنگی جواب نمی‌دهد، ما حکمرانی فرهنگی نیاز داریم. «گاورننس فرهنگی» نیاز داریم نه «گاورمنت فرهنگی». اگر هم به صورت ضعیف حکمرانی فرهنگی را داشتیم، الان قطعا نیازمند معماری نوین حکمرانی فرهنگی هستیم، برای این‌که امروزه حکمرانی‌ها رفته به سمت پلتفرم‌ها. اگر کتاب انقلاب پلتفرم‌ها را خوانده باشید، اهمیت این نکته کاملا برای‌تان روشن می‌شود. کتابی است که به‌تازگی ترجمه شده و خیلی مهم است. در بحث معماری نوین حکمرانی فرهنگی، سعی داریم از طریق فرمایشات رهبری وحتی مرکز نشر آقا، هرمطلب خاصی که وجود دارد را جمع‌آوری کنیم. 
   
توجه به هارمونی هنر
در بحث موسیقی یک مبنایی دارم، شبیه مبنای آقا. آقا حرمت موسیقی را به دستگاه‌ها نمی‌داند، نمی‌گوید چون این دستگاه سه‌گاه یا چهارگاه یا راسته پنج‌گاه است، پس حرام یا حلال است. چون پاپ است حلال یا حرام است. دستگاه را ملاک حرمت و حلیت نمی‌دانند. نه، ساز را ملاک حرمت می‌دانند و نه حتی به نظر من خواننده را. آقا مجموعه ترکیب این موسیقی، آواز، آهنگ و ملودی و حتی مجلسی که این موسیقی در آن اجرا شده، را در نظر می‌گیرند. این ترکیب، اگر غنای لهوی شد، می‌شود حرام. یعنی غنای لهوی به این مجموعه است. البته آقا، بارها فرموده که در دانشگاه ترویج موسیقی نکنید، آقا نظرش این است فقط موسیقی نباشد، کنارش یک کارهای دیگر هم بشود. لذا بچه‌های اوج هم موسیقی و نمایش را با هم ترکیب می‌کنند، مثلا کنسرت موسیقی اجرا می‌کنند، همراه با نمایش. به نظرم ‌اصولا رکن هنر هارمونی‌اش است. در تمام عرصه‌های هنر باید آن ترکیب و هارمونی را دید، بعضی عناصر هنر فی حد نفسه حرمت دارد. مثلا این نقاشی میکل‌آنژ که روی سقف کلیساست و می‌بینیم که آدم ابوالبشر را برهنه کامل کشیده، از نظر پیام، صرف‌نظر از این بخش‌هایی که محل بحث است، می‌بینیم که دقیقا بیانگر هیومنیسم است. یعنی دارد اومانیسم را نشان می‌دهد. بهترین بیان برای هیومنیزم، سابجکتیویزم و سکولاریزم است. اصلا این سه تا رکن مدرن را به‌عینه نشان می‌دهد و هارمونی‌اش در همین است. در این ۴۰۰سال گذشته درتبین تفکر مدرن، هنوز دقیق‌تر از این نقاشی ندیده‌ام. در عین این‌که هیچ کتاب و هیچ فیلسوفی از دکارت تا به الان نداریم که درباره عقلانیت و نشنالیتی بحث نکرده باشد و مدرن را معرفی نکند.میکل‌آنژ برای کشیدن این نقاشی دو سال فکر کرده، چهار سال هم نقاشی را کشیده است. چهره این آدم ابوالبشر شبیه یک‌سری مجسمه‌هایی از قرن اول و دوم میلادی است. زمانی که هنوز مسیحیت مستقر نشده است،(مسیحیت رم از قرن پنجم توسط کنستانتین مستقر شد)درکشیدن بازوها از مجسمه‌ای دیگر الهام گرفته و... الگوی نقاشی دقیقا از دوره اومانیزم قرن اول و دوم میلادی آمده است. یعنی این بازگشت به دوره گذشته را نشان می‌دهد. حالا اگر بخواهیم با نگاهی کلی مجموعه نقاشی را ببینیم کاملا مشخص است که خیلی بیشتر از آن‌که برهنگی و بی‌حجابی را بخواهد رواج دهد، ما را به حجاب و توجه به زندگی عفیفانه سوق می‌دهد. 
   
مصوبات پراکنده حجاب و عفاف
می‌گویند در بحث عفاف و حجاب، قوانین یا سیاست‌های خوبی داریم، منتهی مسئولان اجرا نمی‌کنند. به‌هر‌حال این ضعفی که در بعضی مسئولان دیده می‌شود. البته الان خیلی از مسئولان آمادگی دارند که به این مسأله ورود کنند اما بنده معتقدم این مصوبات عفاف و حجاب خیلی پراکنده است، مضافا این‌که در بحث قوانین هم خلأ داریم. الان خانمی که مکشفه است، حتی خانم بدحجاب از نظر قانون جمهوری اسلامی، عملش جرم است. یعنی باید نیروی انتظامی دستگیرش کند، ببرد دادگاه و قاضی حکم صادر کند و... به نظر شما این قانون مال زمانه ما است؟ اصلا این قانون جواب می‌دهد؟ اصلا شدنی است؟ البته که بی‌حجابی و به تعبیری بی‌عفتی باید جرم محسوب شود و قانون با آن برخورد کند اما بحث پرونده تشکیل دادن هم بخش شناختی دارد. به نظر من یک بخشی از این زیست غیرعفیفانه باید به تخلف تبدیل می‌شد و نه جرم. شبیه قوانین راهنمایی و رانندگی، در دنیا هم این تجربه نشان داده شده است.
   
گفتمان با نسلی کم‌حوصله
مطلب دیگری که باید به آن پرداخت این است که دوستان می‌گویند که ما در بحث عفاف و حجاب فقط خانواده محجبه را می‌بینیم، حرف‌های مکشفه‌ها را نمی‌شنویم، این هم حرف درستی است. ما در این اغتشاشات پای صحبت بعضی از این پسرها و دخترها نشستیم و حرف‌های‌شان را شنیدیم. حرف‌های‌شان هم ۲۰ دقیقه بیشتر نبود و خیلی زود تمام می‌شد. دوستی می‌گفت متفکران قبل انقلاب با مارکس و کانت و اینها درگیر بودند، مثلا با امثال حجاریان، کدیور، شبستری و...ساعت‌ها درباره مسائل مختلف فکری و معرفتی در دانشگاه مناظره داشتیم، اما الان با افراد دهه های ۷۰ و ۸۰ تا حدودی دهه۹۰ روبه‌رو هستیم.الان دیگر باید بنشینیم با این دختر و پسرها درباره سبک زندگی‌شان مباحثه کنیم. آن موقع جوان‌ها کتاب‌های مختلف فکری و معرفتی را مطالعه می‌کردند اما الان سوژه بیشتر بحث‌ها سبک زندگی است. واقعا با نسلی روبه‌رو هستیم که خیلی نیاز به شنیده‌شدن حرف‌هایش دارند هرچند حرف زیادی ندارند؛ یک دلیل کم‌حرف‌زدن‌شان این است که اصلا حوصله شنیدن ندارند. باید به شیوه‌ها و شگردهای خاصی برای گفت‌وگو با آنها ورود کنیم و بتوانیم گفت‌وگو و دیالوگ بانتیجه‌ای داشته باشیم. من این ملاحظه را نسبت به خود دبیرخانه داشتم. یعنی وقتی آمدم متوجه شدم که دبیرخانه یک روابط عمومی دارد که فقط خبرها را می‌گوید اما گفتمان‌سازی نمی‌کند.
   
گفتمان‌سازی، از مراحل مهم حکمرانی
حکمرانی هشت مرحله دارد. اول سیاست‌گذاری است، دوم تنظیم‌گری و سوم هم تصدیگری. تنظیم‌گری خودش شش مرحله است: مقررات‌گذاری، ساختارسازی، گفتمان‌سازی، تحقق مقررات، نظارت و ارزیابی و اصلاح مقررات. همان‌طور که اشاره شد یکی از ارکان تنظیم‌‌گری، «گفتمان‌سازی» است و متاسفانه ما گفتمان‌سازی را با روابط‌عمومی یکی می‌گیریم. می‌گوییم کار روابط‌عمومی، گفتمان‌سازی است. این‌که می‌گویید سند دانشگاه اسلامی نوشته شده، قریب‌به اتفاق رؤسای دانشگاه‌ها در دولت‌های مختلف خبر از این سند ندارند. اطلاع‌رسانی روابط‌عمومی شده ولی گفتمان‌سازی نشده است. من طی جلساتی که گاه با اعضای هیات‌ علمی، دانشجوها، جریان مردمی روحانیت و فعالان فرهنگی داشته‌ام وقتی مباحث مرتبط با سندهای نقشه جامع علمی کشور و سند جامعه اسلامی را مطرح می‌کنم، می‌بینم احدی از این سند خبر ندارد. چون درست اطلاع‌رسانی و گفتمان‌سازی انجام نشده، این همه زحمت و هزینه وقتی به میدان اجرا می‌رسد، معطل می‌ماند. البته بعضی‌ها می‌گویند، اصلا دانشگاهی‌ها به این اسناد ما اعتقادی ندارند. به فرض که اینها همه ضدانقلاب هستند. آیا ما در امر گفتمان‌سازی درست عمل کرده‌ایم؟ ایراد از ما است،از آنها نیست. یعنی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی رسانه‌اش در حد روابط عمومی بود. تاکنون برای این بخش چند نیرو عوض کرده‌ام؛ گفته‌ام من از شما گفتمان‌سازی می‌خواهم. ما واقعا نیازمند نیروهایی هستیم که بتوانند یک مصوبه را گفتمان‌سازی کنند. صرفا نشر ندهند، بلکه تفاهم ایجاد کنند.
   
شورای عالی نیازمند همراهی رسانه
ناگفته نماند که ما برای این‌که بتوانیم مصوبات خودمان را به مرحله گفتمان‌سازی برسانیم به کمک رسانه‌ها نیاز احتیاج داریم. در پایان پیشنهاد می‌کنم افراد فکور، به قول معروف رسانه‌چی‌هایی که تخصص دارند، یک سند پیوست رسانه‌ای بنویسند، نه از این سندهای ۵۰ ــ ۴۰ صفحه‌ای که از اثبات رسانه شروع می‌کند تا معاد و اصول دین و فروع دین و... یک سند گویا و جامع در قالب دو سه صفحه؛ یک سند پیوست رسانه‌ای از دستاوردهای انقلاب یا فعالیت‌های‌مختلف نظام.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها