من خودم همیشه عاشق حافظ بودم و عاشق موسیقیهای قدیمی و سنتی که در خانههای قدیمی پدربزرگها و مادربزرگها روی همان گرامافونهای قدیمی پخش میشد. همان خانههای قدیمی و سنتی که در شهر یزد ما به وفور میشود دید.یلدا شبی است که اصلا متوجه گذشت آن نمیشوی. انگار آن شب زمان میایستد تا لحظاتی حال دلت خوب باشد. شب یلدا از آن شبهایی است که ما دوست داریم زمان بیشتری را کنار عزیزانمان باشیم. برای من که خیلی جذاب است. چون وقتی به چهره پدر و مادرم نگاه میکنم یا به خنده عزیزان مان توجه میکنم، خدا را شکر میکنم به خاطر لحظات زیبایی که کنار آنها هستم و به خاطر نعمتهایی که خلق کرده است. ما در این شب میتوانیم از محبت بگوییم و گریزی به گذشته بزنیم. گذشتهای که خیلی چیزها را در بر داشت. گذشتهای که خاطراتش را پدران و مادران ما تعریف میکنند، پر از زیبایی بود. پر از حال دل خوب بود. همه با یک لقمه نان و پنیر سرشان را روی بالش میگذاشتند، اما با خیال راحت میخوابیدند. چون مردم در قدیم قانع بودند. اصلا همه چیز گذشته مثل همین شب یلدا زیباست. شب یلدایی که همیشه لحظه شماری میکنم زودتر از راه برسد. همه چیز آن روزها قشنگ بود. رفت و آمدها، خوش و بشها و از همه مهمتر قلبهای انسانها. البته هنوز هم میتوان آدمهایی را دید که حس و حال گذشته را دارند. امیدوارم حال و هوا وحال دلمان هم مثل قدیمیها باشد. انگار در قدیم دل آدمها خیلی به هم نزدیکتر بود. انگار صداقتها و همدلیها خیلی بیشتر بود. به همین دلیل یلدا را دوست دارم. چون تمام خاطراتی که از بزرگترهایمان داریم ما را به همان یکدلی و یکرنگی و صفا و صمیمیت وصل میکند. یاد کوچههای آشتیکنانمان میافتم که در یزد ما به وفور میتوان دید. کوچهها شاید باریک بود، اما قلبهای انسانها بزرگ بود. یلدا خیلی قشنگ است. امیدوارم یلدای همه پر از عشق، صفا، صمیمیت و برکت باشد. به نظرم اگر یک جاهایی ازتفکر و رفتار قدیمیها استفاده کنیم، بد نیست، چون ما را به اصالتمان برمیگرداند و به کمال میرساند؛ پس به یک سری چیزها دل نبندیم، این دنیا زودگذر است و به جایش به مهر و محبت و به لبخند زدن دلببندیم.