خودت را معرفی میکنی؟
مرتضی ۲۷ساله هستم.
سابقهداری؟
خیر. اولین بار است دستگیر میشوم. حتی یکبار هم کارم به کلانتری نیفتاده بود و سرم در کار خودم بود.
پس الان اینجا چکار میکنی، آنهم به عنوان مجرم؟
یک حماقت و وسوسه باعث شد دستبند پلیس به دستانم بخورد.
توضیح بده.
من شغل آزاد دارم و اندک پساندازم را در حوزه ارزدیجیتال سرمایهگذاری کردم و از این حوزه سر درمیآورم. دوستم هم میخواست در این حوزه سرمایهگذاری کند که من حماقت کردم.
چه کردی؟
دوستم از من خواست برایش کیف پول دیجیتال درست کنم که من اینکار را کردم و رمزهایش را تحویلش دادم. چند روز بعد از روی کنجکاوی وارد کیف پولش شدم و متوجه شدم شش میلیارد تومان تتر خریده است. از وقتی فهمیدم چند برابر من رمز ارز دارد، وسوسه به جانم افتاد. با خودم کلنجار رفتم اما شیطان موفق شد و من مرتکب سرقت شدم.
چگونه سرقت را انجام دادی؟
وارد کیف پولش شدم و تمام رمزارزها را به حساب خودم منتقل کردم. بعد ترسیدم لو بروم چندبار رمز ارز را به چند حساب منتقل کردم.
نترسیدی دستگیر شوی؟
حوزه پول دیجیتال پیچیده است و خیالم راحت بود پلیس نمیتواند رد پول را بگیرد. یک ماه بعد از سرقت اما ماموران به سراغم آمدند و دستگیر شدم. در شوک بودم که چگونه ممکن است رد من را پیدا کرده باشند.
خب، تو فقط رمز کیف پول را داشتی؟
بله. اولش فکر میکردم خیلی حرفهای هستم اما به احمقانهترین شکل، سرقت را انجام دادم و وقتی دستگیر شدم، تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم.
پولها چه شد؟
همه را به حساب دوستم برگرداندم و حالا علاوه بر زندانی که انتظارم را میکشد، آبرویم رفته است و نمیتوانم سر بلند کنم و تا یک عمر، پیش خانواده و آشنایان سرافکنده هستم.