این زن جوان درباره ماجرای زندگیاش به قاضی دادگاه خانواده تهران گفت: چند سال پیش بود که با هرمز آشنا شدم. هرمز شریک یکی از دوستان عمویم بود. در یک مهمانی خانوادگی برای اولین بار او را دیدم و کمکم با هم ارتباط برقرار کردیم. من آن زمان در یک شرکت کار میکردم و وضع مالیام متوسط بود. ولی هرمز وضع مالی خوبی داشت. کمکم ارتباط من و هرمز بیشتر شد تا جایی که او به من پیشنهاد ازدواج داد. خیلی از این پیشنهادش تعجب کردم. او ۲۳سال از من بزرگتر بود. من ۳۱ساله بودم و هرمز ۵۴ساله بود. هرمز ازهمسرش جدا شده بود و فرزندانش همه خارج از کشور زندگی میکردند. نمیخواستم با او ازدواج کنم ولی آنقدر به من محبت و ابراز علاقه کرد که کمکم نسبت به او احساس خوبی پیدا کردم تا جایی که دربرابر تعجب و مخالفت خانوادهام، او را به عنوان همسرآیندهام معرفی کردم و گفتم میخواهم با این مرد زندگی کنم. آن زمان خیلیها به من میگفتند که این ازدواج اشتباه است و من بعد از مدتی پشیمان میشوم. اما من تصور میکردم که بقیه چون فکر میکنند من عاشق پول و ثروت هرمز شدهام، این حرفها را میزنند. برای همین میخواستم به آنها ثابت کنم که من به پول هرمز توجهی نمیکنم و خودش را دوست دارم. خلاصه هرطور بود ازدواج ما سرگرفت و زندگی مشترکمان آغاز شد. سالهای اول همه چیز خیلی خوب بود. هرمز به من محبت میکرد و من هم در کنار او احساس خوشبختی میکردم. اما کمکم نسبت به او دلسرد شدم. الان من ۳۴ساله هستم و هرمز یک مرد ۵۷ساله است. سه سال دیگر۶۰ساله میشود. این موضوع دارد مراعذاب میدهد. من آن زمان دچار یک هیجان شده بودم و عشقم نسبت به هرمز واقعی نبود. من این مرد پیر را نمیخواهم و دوست ندارم در کنارش زندگی کنم. با اینکه پول و ثروت زیادی دارم و درخوشبختی زندگی میکنم، ولی بازهم میخواهم به زندگی در کنار هرمز برای همیشه پایان دهم. چون از شوهر پیرم خسته شدهام.
در ادامه، شوهر این زن نیز به قاضی گفت: من هم تصورم در مورد رعنا اشتباه بود. فکرش را هم نمیکردم تا این حد بچه باشد. فکر میکردم زن پخته و عاقلی است. وقتی با او ازدواج کردم تازه فهمیدم که من هم اشتباه کردهام. این زن شبیه به من نیست. اخلاق و رفتارش حتی گاهی اوقات باعث خجالتم میشود. رعنا راست میگوید. ازدواج ما از همان ابتدا هم اشتباه بود. راستش من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
اختلاف سنی، یک اصل مهم
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: اختلاف سنی در ازدواج بسیار مسأله مهمی است. اگر سن مرد بسیار بالاتر از زن باشد مثلا ۱۰یا ۲۰سال بزرگتر، مرد، شادابی خود را ازدست داده و دیگرانرژی ندارد که برای روابط زناشویی خود خرج کند. بالعکس زن در سنین۲۰تا۳۰سالگی سرشار از انرژی است و حس ماجراجویی زیادی دارد. مرد نمیتواند زن را آنگونه که باید درک کند. برای همین ممکن است با مشکل مواجه شوند. فرد بزرگتر نمیتواند با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند چون دیگر انرژی برای او باقی نمانده است. از لحاظ فرهنگی مردها در جامعه حرف اول را میزنند. حتی ممکن است اگر مرد خیلی بزرگتر از زن باشد، جلوی پیشرفت زن را بگیرد و حضور او را در جامعه کمرنگ کند. زیرا زن از او بسیار جوانتر است میترسد او را از دست بدهد و روی روابط همسرش حساس است. برای همین بهتر است که در ازدواج اختلاف سنی هم مد نظر زوجها باشد. با این حال به طور قطع نمیتوان عدد دقیقی برای تفاوت سنی در ازدواج تعیین کرد، زیرا این اختلاف با توجه به هر کشور و فرهنگ و آیینی متفاوت است ولی به طور معمول اختلاف سنی بین پنج تا هفت سال میتواند بهترین فاصله سنی برای ازدواج زوجین باشد. در کل هیچ کسی نمیتواند فرمول اختلاف سنی در ازدواج را به دست بیاورد. زیرا همانطور که گفته شد این موضوع تحت تاثیر عوامل بسیاری است. اختلاف سنی مناسب هم نمیتواند ضامن موفق بودن ازدواج شود. چه بسا بسیاری از افراد با تفاوت سنی مناسب وجود داشتهاند که نتوانستهاند زندگی موفق را تشکیل دهند.
سیما فراهانی - تپش