اگرچه پیش از این سالها هم دولتهای مختلف سعی در اجباریکردن مشاورههای پیش از ازدواج داشتهاند که به گواه آمارهای رسمی موجود تاثیر حداقلی داشته است. تنها یک فقره آماری مربوط به سال ۱۳۹۹ که برآیند اجباریشدن مشاوره پیش از ازدواج در استانهای نمونه (پایلوت) نشان میدهد درصد موفقیت آن نزدیک به ۱۵درصد بودهاست. اما فارغ از سرانجام این طرح آنچه هدف این طرح بوده، همچنان یکی از راههای مهم در میزان موفقیت در استمرار ازدواجهای موفق است؛ چیزی که باید به آن، شناخت پیش از ازدواج نامید. در این زمینه هم عموما نتایج آمارهای منتشرشده معطوف به پس از اتفاق است، به این معنا که دادهها ناظر به تعداد موفقیت یا عدم موفقیت ازدواج بوده و کمتر نظرسنجیهایی پیرامون ملاک و شاخصههای خانوادههای ایرانی پیرامون ازدواج مطرح بودهاست. بهتازگی دادههایی منتشر شده که براساس نتایج پیمایش ارزشها و نگرشها در سال ۱۴۰۲ است. دادههایی که میتواند عیار مناسبی برای تصمیمگیریهای مختلف بر حل بخشی از مشکلات مرتبط با این موضوع باشد؛ تصمیمهایی که میتواند به وضع قوانینی پیرامون این حوزه منجر شود. در نگاهی کلی به دادههای منتشرشده میتوان به نظامهای استدلالی جالبتوجهی هم برخورد. بهعنوان مثال در یک فقره آماری از این پیمایش میتوان متوجه شد، ملاکهای اقتصادی در ازدواج در دو دهه گذشته به شکل معناداری تغییر کرده است. به این معنا که در سال ۱۳۸۲ فقط ۵درصد از پاسخدهندگان ترجیح میدادهاند با فردی ازدواج کنند که به لحاظ اقتصادی بالاتر از خودشان باشد اما این میزان در سال ۱۴۰۲ به ۱۴درصد تغییر پیدا کردهاست. چرایی این موضوع را میتوان به آشکاری نابسامان شدن وضعیت اقتصادی (به هر دلیلی که باشد) طی دو دهه اخیر نسبت داد. جالب اینکه این تغییر سهم در این بازه زمانی از دسته افرادی بوده است که باور داشتهاند میخواهند با افرادی همسطح (به لحاظ اقتصادی) ازدواج کنند. یعنی از این دسته طی ۲۰ سال کم شده و بیشتر به افرادی اضافه شده که میخواهند با افراد متمولتری نسبت به خود ازدواج کنند.